استیون والت: ترامپ به اندازه مردم آمریکا از طبقه نخبه نفرت دارد/ او مدام به متحدان اروپایی حمله خواهد کرد/ حمله هوایی آمریکا به تاسیسات اتمی ایران در دوره ترامپ غیرقابل تصور نیست!
ایالات متحده آمریکا
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - دیدارنیوز-
آیا قدرت امریکا رو به زوال است؟ آیا افول قدرت امریکا برای این کشور و باقی دنیا زیانبار است؟
قدرت نسبی است و این نسبتها ثابت نیستند.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
با هر معیاری که بسنجیم، امریکا هنوز یک قدرت بزرگ است. اقتصاد امریکا بزرگترین اقتصاد دنیاست و درآمد سرانه ما هفت برای چین است؛ رشد اقتصادی امریکا بالاترین نرخ در میان کشورهای دموکراتیک است؛ تجارت دنیا بر پایه دلار است و ذخایر ارزی کشورها به این پول است؛ موقعیت ما در معماری مالی دنیا به ما این قدرت را میدهد تا از طریق وضع تحریمهای کمرشکن ارادهمان را به سایرین تحمیل کنیم. شرکتهای امریکایی قدرت نوآوری بالایی دارند. دانشگاههای امریکا هنوز بهترین هستند. نهادهای فرهنگی امریکا هنوز بر باقی نقاط دنیا سایه گستردهاند. جمعیت امریکا نسبتا جوانتر از قدرتهای اروپایی و آسیایی است. به لحاظ نظامی هم قدرت قاهر است. مخارج نظامی امریکا دو برابر چین است؛ امریکا در سراسر دنیا پایگاه دارد؛ و امریکا پیمانهای نظامی مستحکمی دارد. بر این اساس میشود گفت هیچ قدرت دیگری تهدیدی برای امریکا محسوب نمیشود، هیچ کشوری توان حمله به امریکا، تسخیر آن، یا تحمیل ارادهاش را به این کشور ندارد. موقعیت جغرافیایی امریکا هم به امنیت آن کمک میکند.
البته امکان دارد شکنندگی نهادهای سیاسی امریکا و وضعیت داخلی امریکا تمام این سرمایهها را به باد بدهد. لازم نیست امریکا در تمام مسایل دنیا دخالت کند تا موقعیت برتر خود را حفظ کند، کافی است نگذارد سایر قدرتهای بزرگ بر مناطق حیاتی سیطره یابند. به نظر من امریکا از قدرت خود با درایت استفاده نکرده است، و این امر یکی از عواملی است که به پیروزی ترامپ کمک کرد. سیاست خارجی ما در خاورمیانه در 30 سال گذشته سراسر شکست بوده است. ما مسئول تمام مصائب آن منطقه نیستیم، اما اثر انگشت ما را در بسیاری از مشکلات میشود دید. گسترش ناتو به صلح منجر نشد. امنیت اروپا امروز کاهش یافته است. بحران مالی 2008 تردیدهای جدی درباره مدل نئولیبرال به وجود آورد. تلاش امریکا برای ایجاد هژمونی لیبرال در دنیا شکست خورده است. دموکراسی در تمام دنیا در حال عقبنشینی است، و حتی در خود امریکا هم در معرض خطر است.
کاهش قدرت امریکا لزوما بد نیست. به نظر من تمام این مشکلات نتیجه قدرت مهارنشده است. امریکا چنان قدرتمند شده بود که هر دو حزب بدون ترس از تبعات اعمالشان دنبال اهداف غیرواقعی در سطح دنیا بودند. هزینه شکست سیاستهای آنها را دیگران پرداختند. کاهش قدرت نسبی امریکا، یا مهار قدرت این کشور، امریکا را وا میدارد تا اولیتهای روشنتری برای سیاست خارجی خود برگزیند و در مسایل داخلی گوشه گوشه دنیا دخالت نکند. متحدان امریکا هم که عادت کردهاند به پشتیبانی امریکا دست به اقدامات بیپروا بزنند حساب کار دستشان میآید که محتاطتر باشند. خلاصه این که تعدیل عقلانی سیاست امریکا به نفع دنیا خواهد بود، اما انتظار "تعدیل عقلانی" از ترامپ انتظار بیجایی است.
چرا ترامپ پیروز شد؟
طبقه نخبه حاکم امریکا، خصوصا حزب دموکرات، هنوز متوجه عمق نفرت مردم عادی سفیدپوست از خود نشده است. ترامپ هم درست به اندازه مردم امریکا از طبقه نخبه نفرت دارد، چون طبقه نخبه هیچ وقت ترامپ را از خودش ندانست. همین نفرت فصل مشترک ترامپ و طرفدارانش است. شاید تنها چیز واقعی در شخصیت ترامپ همین نفرت او از نخبگان است. مردم هم این نفرت را حس میکنند و تصور میکنند او وضعیت آنها را بهتر از سایر رجل سیاسی درک میکند و دلسوز آنهاست.
دستآوردهای بایدن کم نبود، تیم او اقتصاد را خوب اداره کرد، تورم کاهش یافت، و کشور به اشتغال کامل دست یافت. آنها انتظار داشتند مردم امریکا با حمایت از آنها به این توفیق پاداش بدهند، ولی چنین نشد. بخشی از مشکل خود بایدن بود. او پیرتر از آن بود که به رقابت انتخاباتی بپردازد و دستآوردهایش را به رخ مردم بکشد. در عین حال قیمت بعضی کالاهای اساسی مثل کرایه خانه کماکان بالا ماند و مردم حس نمیکردند تورم کنترل شده است. بایدن دیر از انتخابات کنار کشید، و فرصت کافی برای برگذاری انتخابات داخلی برای انتخاب کاندیدای دموکرات باقی نماند. کامالا هریس نتوانست در فرصت کمی که داشت بین خودش و بایدن، که نامحبوب بود، فاصله ایجاد کند یا سیاستهای خودش را ارائه کند. مردم او را ادامه بایدن میدانستند. کامالا هریس تجسم همه آن چیزهایی بود که بسیاری از امریکاییها از آن هراس دارند، یعنی یک زن تحصیلکرده رنگینپوست بیفرزند. مردم امریکا از ادامه سیاست خارجی مداخلهگرایانه امریکا خسته شدهاند و تصور عمومی این بود که هریس به این سیاست خاتمه نخواهد داد. همه اینها به نفع ترامپ تمام شد.
تبعات پیروزی ترامپ برای دنیا چیست؟
1 . ترامپ غیرقابل پیشبینی خواهد بود. او این رفتار را نقطه قوت خود میداند. او گزارشهای کارشناسان را نمیخواند، به حرف مشاوران گوش نمیکند، معلوم نیست کدام بخش از حرفهایش رجزخوانی است و کدام برنامه عمل، و روشن نیست اساسا چقدر به مسایل سیاست خارجی خواهد پرداخت. کسانی که تا کنون معرفی کرده است مخالف سرسخت چین و مدافع بی، چون و چرای اسرائیل هستند. اینها هیچ کدام پایگاه مستقل از ترامپ ندارند و موقعیتشان بستگی به ترامپ دارد، پس گوش به فرمان او خواهند و با او مخالفت نخواهند کرد.
2 . هژمونی لیبرال – این ایده که ایالات متحده دنیا را به سمت لیبرال دموکراسی هدایت خواهد کرد، حقوق بشر و نهادهای لیبرال همه جا حکمفرما خواهد شد – مرده است. تلاش بایدن و تیمش برای احیاء آن شکست خورده است.
3. با وضع تعرفههای تجاری جدید و افزایش تعرفههای موجود، جنگ اقتصادی آغاز خواهد شد. عدهای از ثروتمندان نزدیک به ترامپ با این سیاست مخالفند. ولی اگر ترامپ این جنگ را تشدید کند، قیمت کالاها در همه جا بالا میرود و همه فقیرتر میشوند.
4 . گرفتاریهای اروپا تشدید خواهد شد. ترامپ با اتحادیه اروپا مخالف است. با واحدهای کوچک بهتر کنار میآید تا واحد بزرگی مثل اتحادیه اروپا. در میان اطرافیانش کسی مثل ایلان ماسک با سیاستهای نظارتی اروپا مخالف است. خروج از ناتو بعید است. اما او مدام به متحدان اروپایی حمله خواهد کرد. رفتار او باعث دلسردی متحدان خواهد شد.
5. اوضاع اوکراین رو به وخامت خواهد گذاشت. ترامپ مشکلی نخواهد داشت اگر پوتین بخشی از اوکراین را برای همیشه اشغال کند و باقی آن را به صورت مخروبهای درآورد که گر چه ظاهرا مستقل است، ولی هیچ وقت به ناتو نخواهد پیوست. اگر این اتفاق تحقق بیابد، او خود را مستحق جایزه صلح نوبل خواهد دانست.
6 . بحران خاورمیانه ادامه خواهد یافت. ترامپ برای قربانیان غزه تره هم خرد نمیکند، فشار حداکثری بر ایران را از سر خواهد گرفت، و دست اسرائیل را باز خواهد گذاشت تا کرانه غربی را به خاک خود ملحق کند و فلسطینیها را از آنجا بیرون براند. او نیرو به خاورمیانه نخواهد فرستاد، ولی حمله هوایی امریکا به تاسیسات اتمی ایران غیر قابل تصور نیست. تنها مانع در این میان، دخالت محمد بن سلمان است که پیش ترامپ نفوذ دارد. بعید نیست ترامپ به دیدار با رهبران ایران تمایل نشان دهد، اما، چون حوصله و دقت کارهای جدی دیپلماتیک ندارد نتیجهای از این قبیل اقدامات حاصل نخواهد شد.
7 . میشود گفت خصومت با چین تنها سیاستی است که هر دو حزب در واشنگتن بر سر آن توافق دارند. اما احتمال این که ترامپ با تایوان و سایر متحدان آسیایی امریکا وارد مناقشه شود کم نیست؛ و این یکی از تناقضهای درونی سیاست امریکا در دوران ترامپ است، چون اقتضای مقابله با چین تقویت رابطه با متحدان منطقهایست. چینیها نگران افزایش تعرفههای تجاری خواهند بود، ولی میدانند ترامپ سیاستمدار توانایی نیست و توان وارد کردن لطمه جدی به آنها را ندارد. چینیها از تخریب رابطه امریکا و متحدان آسیاییاش استقبال میکنند.
8 . ترامپ به گرمایش زمین اعتقادی ندارد و تبعات آن را به چیزی نمیگیرد. طبعا تلاش برای کنترل گرمایش زمین تضعیف میشود، و این زمین به چین واگذار میشود.
9. جمهوریخواهان ادعا میکنند پیروزی ترامپ نشانه آن است که او اراده مردم امریکا را نمایندگی میکند و همه مردم پشت او ایستادهاند. ولی میدانیم که او کمتر از 50 درصد کل آراء را به دست آورد و بیش از نیمی از مردم امریکا به او رای ندادند. تلاش جمهوری خواهان برای پیشبرد برنامههایشان بدون توجه به مخالفان، شقاق جامعه امریکا را تشدید میکند. تلاش آنها موقتا دولت یکپارچه قوی به وجود آورده است، ولی چنین دولتی که مانعی مقابل خود نمیبیند در تشخیص خطاهایش ناتوان خواهد بود و خود را پاسخگو نخواهد دانست. شقاق داخلی، و حرکت شدید نوسانی سیاست امریکا، باعث میشود کشورهای دیگر اعتمادشان را به رفتار امریکا از دست بدهند. این وضعیت دشمنان امریکا را خوشنود خواهد کرد.
10 . تنها روزنه امید مقابل دید این است: رهبرانی که قدرت مهارنشده دارند اغلب دست به اقداماتی میزنند که از قدرت آنها فراتر است، و در چنین مواقعی واکنش به آنها سریع و بیرحمانه خواهد بود. کم نبودهاند رییس جمهورهایی که پیروزی انتخاباتی چشمگیری داشند و ظرف چند سال پایگاه خود را از دست دادند. اگر این اتفاق زود بیفتد، اگر او پا را از گلیم فراتر بنهد، خیلی از کسانی که از او حمایت کردند پشت او را خالی میکنند.
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1289577/