بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - سرعت تحولات منطقه غرب آسیا از هفتم اکتبر سال گذشته تا امروز آنقدر بالا بوده است که گاه، مجال تفکر و بررسی عمیقتر بعضی موضوعات اساسی را از فعالان این حوزه سلب کرده است، در حالی که برای درک بهتر آینده منطقه و جایگاه ایران در نظم جدید، نیازمند پاسخگویی به پرسشهای بنیادینی در این حوزه هستیم.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، سرعت تحولات منطقه غرب آسیا از هفتم اکتبر سال گذشته (پانزدهم مهر 1402) تا امروز آنقدر بالا بوده است که گاه، مجال تفکر و بررسی عمیقتر برخی موضوعات اساسی را از این حوزه سلب کرده است.
این در حالی است که به اذعان بسیاری از تحلیلگران و اندیشمندان حوزه بینالملل، با وقوع عملیات طوفانالاقصی، تغییراتی به وقوع پیوسته است که سرنوشت کشورهای این منطقه و حتی جهان را به کلی عوض کرده و نظمی که تا پیش از آن، گمان میرفت بر جهان حاکم شود را برهم زده است.
از سوی دیگر، نقش کلیدی جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از بازیگران اصلی این منطقه، غیرقابل چشمپوشی است و برای درک بهتر آیندهای که در انتظار کشورمان قرار دارد، ضروری است که به دنبال پاسخ برخی از پرسشهای بنیادین و مهمی باشیم که در مسیر سریع تحولات، از پرداخت به آن غفلت شده است؛ سوالاتی از قبیل اینکه چرا ایران به سمت استراتژی حمایت از مقاومت رفت؟ نقش ما در شکلگیری محور مقاومت چه بوده است؟ آیا در این جبهه، ارتباط دیگر اضلاع با جمهوری اسلامی بهمثابه یک نیروی مطیع و نیابتی است؟ آینده سوریه با توجه به تحولات اخیر چگونه رقم میخورد و آیا این وضعیت درنهایت به سود ماست؟ آیا میتوان به آیندهای روشن برای محور مقاومت امید داشت؟
اینها همه سوالاتی است که برای بازطراحی جایگاه نوین جمهوری اسلامی در نظم جدید منطقه و جهان، نیازمند توجه است. به همین دلیل در فرصتی به سراغ گفتوگو با یکی از اساتید و تحلیلگران پیشکسوت این حوزه، یعنی مجید صفاتاج، کارشناس مسائل غرب آسیا رفتیم؛ فردی که در مدت زمان فعالیت پژوهشی خود تاکنون بیش از 140 جلد کتاب در حوزههای مختلف از جمله آثار انقلاب و بیداری اسلامی، مطالعات نظام سلطه بهویژه آمریکا و رژیم صهیونیستی، سیاستها و راهبردهای خصمانه علیه انقلاب اسلامی، مقاومت اسلامی و پایداری و بررسی کشورهای اسلامی بهویژه در سه دهه اخیر تألیف کرده است و در دانشنامههای چند جلدی به بررسی ماهیت جنبش حزبالله لبنان، فلسطین و صهیونیسم پرداخته است.
این گفتوگو به دلیل تعدد سوالات و ابعاد گسترده بعضی موضوعات، در دو بخش تهیه و تنظیم شده است که در ادامه، بخش دوم آن را میخوانید.
بخش اول این گفت و گو را از اینجا بخوانید
ایمنا: ما شاهد بودیم که فردای آتش بس در لبنان، رژیم صهیونیستی حرکت به سمت بلندیهای جولان در سوریه را آغاز کرد و تحرکات تحریرالشام آغاز شد، حالا هم مشخص شده این گروه قصد مقابله با تجاوز اسرائیل به خاک سوریه را ندارد. فکر میکنید رژیم صهیونیستی با چه هدفی به سوریه ورود کرده و هماهنگی هیئت تحریرالشام با رژیم صهیونیستی را چطور تحلیل میکنید؟ دولتهای همسایه سوریه تا چه میزان در این روند مؤثر بودند؟
صفاتاج: موضوع سوریه، هرچند از فردای آتش بس لبنان شکل گرفت، اما پروژهای بود که از قبل روی آن کار شده بود. پروژهای که از بعد از شروع بهار عربی در کشورهای عربی شکل گرفت و خواستند همانند آن را در سوریه اجرا کنند اما بنا بر دلایلی موفق نشدند، زیرا حرکتی که در سوریه شکل گرفت از جنس انقلابهای عربی نبود و ماهیت ضدآمریکایی و ضد صهیونیستی نداشت و حتی مورد حمایت نظام سلطه جهانی و رژیمهای مرتجع عربی نیز بود. آنچه که امروز در سوریه میبینیم ریشههای آن به زمان تشکیل داعش برمیگردد اما شهید حاج قاسم عزیز این توطئه را خنثی کرد و مناطق سوریه را به ترتیب آزادسازی کرد و تنها منطقه «ادلب» باقی مانده بود. اگر به خاطر داشته باشید شهید سلیمانی در سال 96 اعلام کرد که پایان حکومت داعش فرا رسیده است.
بنا بر ملاحظاتی در کشور و همچنین در منطقه، قرار شد توافقی انجام بگیرد تا طبق توافق بین 4 کشور ایران، سوریه، روسیه و ترکیه عقب نشینی گروههای تروریستی انجام شود و این گروهها خلع سلاح شوند که به توافق آستانه معروف است و در سال 2017 شکل گرفت. در آن توافق، قرار شد که در خلال 6 ماه گروهها خلع سلاح شوند، سلاحها تحویل ارتش سوریه شود و اصلاحاتی هم در سوریه انجام بگیرد و شبه نظامیان منحل شوند. اما ترکیه کشوری بود که نسبت به تعهداتش در این توافق عمل نکرد و نه تنها در جهت خلع سلاح گروههای تروریستی پیش نرفت، بلکه انواع و اقسام کمکها را به این گروهها انجام داد، آنها را سازماندهی کرد و نیروهایی را از نقاط مختلف جذب و وارد این جریان کرد و منتظر یک فرصت مناسب ماند. هماهنگیهایی میان اسرائیل، ترکیه و آمریکا صورت گرفته بود. بحث آتش بس که میان حزب الله و اسرائیل به وجود آمد، فرصت فراهم شد، زیرا هیئت تحریرالشام و گروههای تروریستی و تکفیری دیگر به طور کامل سازماندهی شده بودند و مورد حمایت ترکیه قرار گرفته بودند و دولت سوریه نیز ضعیف شده بود. دولت سوریه در سال 96 در اوج قدرت قرار داشت و جمهوری اسلامی ایران نقش مستشاری داشت، یعنی ما به جای ارتش سوریه نجنگیدیم اما به تشکیل گروه جیش الشعبی کمک کردیم که به دلایلی مورد خواست ارتش و دولت سوریه نبود و با وجود اینکه نقش تأثیرگذاری در آزادسازی مناطق اشغالی سوریه توسط تکفیریها داشت، منحل شد. از سوی دیگر اصلاحات در سوریه انجام نگرفت و بشار اسد کوتاهی کرد، بعثیها در درون ارتش سوریه یکه تازی میکردند و از تشکیل جیش الشعبی اظهار نگرانی میکردند. همچنین کشورهایی مانند عربستان، امارات و قطر، تلاش کردند که بشار اسد را با وعدههایی تطمیع کنند، البته درهای اتحادیه عرب نیز به روی سوریه بازگشایی شد و به همین دلیل به وعدههای آنها دل خوش کرد که نتیجه این دل خوش کردن را نیز خیلی زود مشاهده کرد.
در کنار اینها نیروهای ایرانی، محدودیتهایی در یکسال اخیر داشتند، یعنی جیش الشعبی منحل شده بود، نیروهای ایرانی محدود شده بودند و ارتش سوریه نیز بدون انگیزه بود. با توجه به این شرایط تروریستها تنها یک فرصت خوب نیاز داشتند و تاکتیکی هم که استفاده کردند مشابه روش ارتش اسرائیل در جنوب لبنان بود، یعنی اینکه یک خط را بگیرند و جلو بروند. رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان شکست خورد اما بعد از اینکه مجبور به پذیرش توافق آتش بس شد، این تاکتیک را در سوریه پیاده کردند؛ در نتیجه نیروهایی که در ادلب بودند به سمت حلب حرکت کردند و آنجا را اشغال کردند و یکی یکی به صورت خطی جلو آمدند تا به دمشق رسیدند این در حالی بود که ارتش سوریه نیز هیچ مقاومت خاصی از خود نشان نداد و بخشی از آنها یا تسلیم شدند، یا به سمت عراق گریختند و یا به تحریرالشام پیوستند. اشغال سوریه یک پروژه بود اما نمیتوانیم مدعی شویم که تنها یک فرمانده داشت بلکه هماهنگی مشترکی میان رژیم صهیونیستی، گروههای تکفیری و آمریکا وجود داشت.
ایمنا: شما به نشست آستانه اشاره کردید و از نقش ترکیه صحبت کردید، اما سوالی که مطرح میشود این است که چرا روسیه در این میان کاری انجام نداد و حتی اخباری منتشر شده که قرار است نیروهای روس از لاذقیه خارج شوند، علت این اقدام روسها چیست؟
صفاتاج: بشار اسد این اواخر از ایران و تا حدودی هم از روسها حرفشنوی نداشت، اگرچه روسها پایگاه نظامی در سوریه داشتند و در این فتنه نیز اقداماتی را انجام دادند اما دیر شده بود و نوش دارو بعد از مرگ سهراب بود. کار به جایی رسید که روسیه مجبور شد بگوید ما نیروهایمان را خارج میکنیم. مگر اینکه روسها به سمت توافقی با تحریرالشام بروند که بعید به نظر میرسد. البته روسیه تلاش بسیاری دارد که در بند طرطوس پایگاهش را حفظ کند. سوریه برای روسها مهم بود اما یکی از خطاهایی که نظام سیاسی سوریه انجام داد، ضربه به روسیه بود که در نهایت هم نظام خود سوریه ساقط شد و به ظاهر جبهه مقاومت ضعیف شد، اما باید توجه داشت که هزینه نگهداری سوریه بسیار بالاست. بیش از 50 نقطه اصلی و حیاتی سوریه توسط رژیم صهیونیستی بمباران شد. درحالی که رژیم صهیونیستی میگفت مشکل ما بشار اسد است، اما چرا پس از سقوط او سوریه را بمباران کرد؟ این جواب آنهایی است که به صحبتهای امثال نتانیاهو و برخی از چهرههای ضد ایرانی دل خوش میکنند که میگویند مشکل ما فقط جمهوری اسلامی است! چنین چیزی نیست و اگر خدایی ناکرده وضعیت مشابهی در ایران پیش بیاید، قطعاً بدانید که بسیار بدتر و سهمگینتر از سوریه با ایران برخورد خواهند کرد. در حال حاضر تمام مراکز حیاتی اقتصادی و نظامی سوریه از بین رفته است، مناطق نفتی آن دست آمریکا است، درآمدی ندارد، برق ندارد و حقوق کارمندان را نمیتواند بدهد و بار همه اینها بر دوش ترکیه و کشورهایی مانند قطر و امارات خواهد بود، اما این کشورها تا چه میزان میتوانند سوریه را تأمین کنند؟ به همین دلیل همانطور که امام خامنهای هم فرمودند در حال حاضر مقاومتهای مردمی در درون سوریه در حال شکلگیری است و آثار آن در حال حاضر در قالب اعتراضاتی که در نقاط مختلفی از سوریه علیه تکفیریها انجام شده، مشخص است. ما روی دیگر این وضعیت سوریه را خواهیم دید.
ایمنا: همانطور که اشاره کردید، مقام معظم رهبری از شکلگیری مقاومت جوانان سوریه صحبت کردند و گفتند که جوانان سوری، مناطق تصرف شده را از دست این افراد خارج خواهند کرد. این صحبت بسیار جای تحلیل دارد زیرا در حال حاضر اعتراضاتی توسط مسیحیان و علویان آغاز شده است و درگیریهای جناحی میان خود تحریر الشام به وجود آمده است. پیشبینی شما در این خصوص چیست؟
صفاتاج: صحبتهای مقام معظم رهبری بر اساس نگاه آرمانگرایانه نبود، بلکه بر اساس یک تجربه تاریخی و یک درک درست و دقیق از اوضاع منطقه است. تجربیات تاریخی و فهم درست از اوضاع سوریه بیانگر این است که دوره شعف و شادمانی گروههای تکفیری و یک دولت منطقهای مثل ترکیه و اردن تمام میشود و عصر بیداری و شروع مقاومت ملت سوریه در حال شکل گیری است. حتی از دل این گروههای تکفیری کلیپهایی پخش شد و برخی اسرائیلیها را تهدید کردند و خطاب به مردم غزه گفتند که ما می آییم! بنابراین موضوع فلسطین موضوعی نیست که با گفتههای سرکرده گروه تحریرالشام یا برخی از رژیمهای عربی فراموش شود، زیرا در قلوب مردم مسلمان منطقه وجود دارد اما شدت و ضعفی دارد و الان شرایطش آن در حال فراهم شدن است. مردم سوریه هم دیدند که وضعیت پس از بشار اسد بهتر که نشد، بدتر هم میشود. اینجا تنها یک گزینه باقی میماند که همان مقاومت است.
ما انشاالله شاهد خواهیم بود که این مقاومت توسط جوانان سوری شکل میگیرد و جهتگیری آن نیز یک جهتگیری بر ضد رژیم صهیونیستی خواهد بود، زیرا تجربه تاریخی نشان داده هر دولتی که جهتگیری ضد صهیونیستی مستقل و به دور از تأثیر قدرتهای سلطه گر داشته، هزینههای کمتری داشته است. مقام معظم رهبری فرمودند خیلی از دولتهایی که الان وابسته به آمریکا هستند هزینههای خیلی بیشتری دارند، برای مثال عربستان سعودی چقدر در لبنان و یمن و سوریه هزینه کرده؟ اگر این هزینه با یک سیاست مستقل، صرف امور داخلی و جهان اسلام میشد به طور قطع هم کمتر بود و هم تأثیرات بیشتری داشت. مردم سوریه نیز الان فهمیدند که با هزینه کمتری میتوانند مقاومت را شکل بدهند و سرزمینهایشان را آزاد کنند.
ایمنا: وضعیت منطقه به نوعی است که آبستن حوادث و اتفاقات جدید است و سناریوهای متعددی پیش روی سوریه و منطقه قرار دارد؛ از نابسامانیهای داخلی تا خروج جولانی از لیست تروریستی و تغییر ظاهری او همه در مدت کوتاهی رخ داده و اخیراً هم علیه ایران اعلام موضع کرده است، از سویی هیئتهای دیپلماتیک کشورهای مختلف غربی و عربی به دمشق سفر میکنند، با توجه به مجموعه این وقایع، پیشبینی شما از آینده منطقه و سوریه چیست؟ چطور میتوان امید داشت که آینده به نفع مقاومت رقم میخورد؟
صفاتاج: ما یک زمانی بحث از اراده ملتها میکنیم و یک زمان صحبت از خواسته دولتها. وقتی بحث خواسته دولتها را مطرح میکنیم، میبینیم که همه دنیا از دولتهای منطقه مثل ترکیه بگیرید تا کشورهای اروپایی و غربی، جمع شدند تا نگذارند سوریه دوباره به جبهه مقاومت بازگردد و این هم یک امر طبیعی است، زیرا از دشمن نباید انتظار داشت که پیشروی نکند، به همین دلیل بحث غرامت گرفتن از ایران را هم مطرح میکنند. این به این معناست که خیز اینها با یک پشتوانه قوی دیپلماتیک انجام شده و قصد دارند با کمک آمریکاییها در سازمان ملل، علیه جمهوری اسلامی اقدام کنند.
وقتی از اراده ملتها صحبت میکنیم باید بدانیم که اراده ملتها گاهی تمام معادلات سیاسی نظام سلطه جهانی را برهم زده است، همانطور که امام خمینی (ره) اول انقلاب گفتند ما معادلات سیاسی جهان را برهم خواهیم زد و این محقق خواهد شد. در قضیه سوریه نیز ما شاهد تنشها و چالشها هستیم و اختلاف دیدگاه در خصوص آینده آن وجود دارد، اما وقتی که نگاه ما مبتنی بر تجارب تاریخی گذشته و نگاه آخرالزمانی باشد، دید متفاوتی خواهیم داشت. وقتی ما به اوضاع سوریه، لبنان و رژیم صهیونیستی نگاه میکنیم، گاهی در مباحث آخرالزمانی ما میبینیم که فلسطین، سوریه، عراق و ایران چند ضلع مهم رویداد بزرگ آخرالزمان هستند. نمیخواهم بگویم تنها به اینها دل خوش کنیم. ما باید تلاش کنیم که به این سمت برویم و با این نگاه اعتقاد داریم با تلاشهایی که صورت میگیرد پیروز خواهیم بود. در لبنان حزب الله اعلام کرده ما از مقاومت دست بر نخواهیم داشت و همچنان علیه رژیم فعال خواهیم شد. در یمن نیز به همین صورت است. در عراق هم تلاش کردند که حشد الشعبی را منحل کنند اما آیت الله سیستانی ایستادگی کردند. این یعنی دشمن تلاش میکند و گاه در ظاهر دوست پیشنهادهایی میدهد، اما در مجموع، من بر اساس شناخت از رژیم صهیونیستی و آمریکا و تجربه تاریخی میگویم که مقاومت علیرغم صدماتی که خورده نابود نخواهد شد و با انسجام بهتری انشاالله ادامه پیدا میکند. سوریه نیز بعد از گذر از دوره سفیانی که یک تفکر است نه یک شخص، در آینده نزدیک چهره دیگری را به خود خواهد دید.
ایمنا: با شرایط فعلی منطقه و روی کار آمدن ترامپ برخی سادهلوحانه از تغییر سیاستهای منطقهای ایران صحبت میکنند، تحلیل شما از اقدامات ترامپ در منطقه غرب آسیا و مواجهه دولت ایران با این سیاستها چیست؟ تجربه گذشته چه درسهایی دارد؟
صفاتاج: ما وقتی از دولتها و دو حزب عمده جمهوری خواه و دموکرات در آمریکا صحبت میکنیم، برخی دل خوش میکنند که آقای ترامپ تاجر است و میشود با او معامله کرد. در حالی که این چنین نیست، زیرا در آمریکا یک هرم قدرتی وجود دارد که یک ضلع آن حزب دموکرات و ضلع دیگر آن حزب جمهوری خواه است و اینها اگرچه در برخی موارد باهم اختلاف نظر دارند، اما در لایههای زیرین به هم میرسند و در اصل باهم یکی هستند. ما این را دیدیم که در خصوص مقابله با جمهوری اسلامی ایران هیچ اختلاف نظری ندارند، همانطور که احزاب در اسرائیل اینگونه هستند، اما در رویکردهای اجرایی متفاوتاند.
ترامپ معتقد است که چون تاجر است باید هزینههای آمریکا را کم کند. یکی از این هزینهها این است که جنگ اوکراین را تمام کند و با روسیه توافق کند. هرچند اوکراین منابع مهمی دارد، اما آمریکا اگر بتواند با حفظ منافع خودش به این منابع برسد، حاضر است امتیازاتی را هم به روسها بدهد، در قضایای سوریه و تعامل با جمهوری اسلامی نیز ممکن است ترامپ امتیازاتی بدهد اما در نهایت میخواهد که منافع ایالات متحده حفظ شود لذا اینکه در ایران برخی به آمریکا دل خوش میکنند صحیح نیست. قبلاً میگفتند اگر ترامپ بیاید، مطلوب نیست اما حالا میگویند ترامپ اهل معامله است و به نفع ماست! در حالی که او تاجر است و به منفعت خودش فکر میکند.
کد خبر 824453