خاموشی چراغ همسایه
افغانستان
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - به گزارش و به نقل از هممیهن، کافهی خانهی کابل بهدلیل آنچه «نداشتن مجوز، همچنین به کارگیری اتباع غیرمجاز» خوانده شده است، پلمب شد. کافهای که از اواخر سال 1398 و کمی قبل از شیوع پاندمی کرونا باز شد اما افتتاح نشده، کارش به تعطیلی کشید. کار کافهی خانهی کابل از خردادماه 1399 بهصورت مختصر آغاز شد و بعد از آن هر چندماه یکبار طعم تعطیلی را چشید تا اینکه از سال 1400 بار دیگر شروع به کار کرد و تا پنجم دیماه 1403 که توسط پلیس اماکن فراجا پلمب شد، بیوقفه به کار خود ادامه داد.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
کاری که مدیر و موسس آن، موسی اکبری و خانوادهاش آن را «نشان دادن زوایای معرفینشدهی افغانستان، اصالتهای فرهنگی و اصالتهای غذایی این کشور» میدانند. موسی اکبری، مهاجری که 40 سال است در ایران زندگی میکند، در دانشکدهی هنر کابل افغانستان در رشته نقاشی تحصیل میکرد که سال 1362، در شرایط جنگی، درحالیکه سه ترم بیشتر درس نخوانده بود، دانشگاه را رها و به ایران مهاجرت کرد.
او در سال 1365 در رشته گرافیک از دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. موسی اکبری از آنجا که گرافیک میدانست، طراحی و اجرای دکور کافهی هماکنون پلمبشدهی خانهی کابل را خود انجام داد. آنچه این روزها کافهی خانهی کابل بهخاطرش پلمب شده است؛ «نداشتن مجوز کسب (پروانه صنفی)، بهکارگیری اتباع غیرمجاز و تبدیلشدن به محلی برای تجمع (پاتوق) این اتباع»، کیلومترها از آنچه در این کافه اتفاق میافتاد ـ همگرایی مهاجران افغانستانی و اهالی فرهنگ و هنر ایران ـ دور است و کشتن چراغ خانهی همسایه اتفاقی ناروا.
محفلی برای همگرایی رضا امیرخانی، نویسنده و منتقد ادبی، یکی از اهالی فرهنگ و هنر ایران بود که نسبت به پلمب خانهی کابل واکنش نشان داد. او روز یکشنبه، 9 دیماه با انتشار یک استوری در صفحهی اینستاگرامش نوشت: «الحق… در یک خبرگزاری نوشته بود پلمب پاطوغ [پاتوق] اتباع… افتخار میکنم به مراوده با جناب اکبری و خانوادهی گرامیشان و اهالی خانهی کابل… گله دارم از آنها که گفتند جنبش اصیل منطقه و بیارزیابی مرز را گشودند و… جای دیگری باید پلمب میشد…»
امیرخانی در این مورد به «هممیهن» میگوید: «موسی اکبری از برجستهترین عکاسان بینالمللی افغانستانی است و سابقهی حضورش در ایران به دههها پیش بازمیگردد. او از آغاز انقلاب ایران وارد کشور ما شد و جزو کسانی بود که با فهم درست از موضوع افغانستان با بهرهگیری از ریشههای قویِ خانوادههای اصیل افغانستانی درواقع به یاری وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران آمد. خانوادهی موسی اکبری سالها بعد به این نتیجه رسیدند که میتوانند میزبان محافل همگرایی با حضور مهاجران افغانستانی و اهالی فرهنگ و هنر ایران باشند.
خانهی کابل ثمرهی این تفکر بود. بهگونهایکه بسیاری از آیینها، سنتها و مراسم اهالی افغانستان در شادیها و غمها در قالب مجامع مختلف، در خانهی کابل برگزار میشد و در این موضوع دید فرهنگی همواره بر هر دید دیگری ازجمله نگاه اقتصادی غلبه داشت. درواقع معرفی زوایای معرفینشدهی افغانستان، ازجمله اصالتهای فرهنگی و اصالتهای غذایی این کشور به مردم ایران، برای موسی اکبری از هر چیز دیگری اهمیت بیشتری داشت و هدف اصلیاش از پایهگذاری خانهی کابل همین بود.»
امیرخانی نیز که همچون هر ایرانی دیگری از نحوهی برخورد این روزهای بخشی از جامعه با مهاجران افغانستانی مطلع است، در پاسخ به اینکه در مورد ریشهی این رفتارهای نژادپرستانه چه فکر میکند، توضیح میدهد: «من با نوشتن کتاب «جانستان کابلستان؛ روایت سفر به افغانستان»، بهطور طبیعی در معرض اخبار و اطلاعاتی در مورد مهاجران افغانستانی قرار گرفتم. نکتهای که در این میان میخواهم توجه شما را به آن جلب کنم، تفاوت ترکیب مهاجران قدیمیتر و بهتبع ماندگارتر با ترکیب گروههای بعدی مهاجران است.
بهعنوان کسی که سالهایسال است در حمایت از دوستان مهاجر افغانستانی قلم میزنم، متاسفانه ناچارم اشاره کنم که ما نظارت و گزینشگری خود را در موضوع ورود مهاجران به ایران از دست دادهایم. در این میان بدترین اتفاقات در دوران حضور احمد وحیدی در وزارت کشور رخ داد. بهگونهایکه برای هیچکس روشن نشد که از یکسو ما چرا باید نیروی طالبان را بهعنوان جنبش اصیل منطقه در نظر بگیریم و از سویدیگر دیوارهای مرزیمان را در برابر جنبش طالبان کوتاه و راه را برای آنها هموار کنیم؟ به عقیدهی من، ما باید این دو موضوع را از یکدیگر تفکیک کنیم.
به عبارت دیگر سوال اصلی این است که ما چرا در دورهای اجازه دادیم ورود غیرقانونی مهاجران به ایران، چنین راحت صورت پذیرد؟! این سوالی جدی است. در کنار طرح این سوال، نباید فراموش کرد دیگرانی، دیگر مهاجران افغانستانی که سالهایسال است در ایران زندگی کردهاند و به فرهنگ ایرانی خو گرفتهاند، محقاند که نسبت به قوانین مرتبط با اجازهی اقامت و کار در ایران، معترض باشند.
ضمن اینکه اگر قرار است امروز شخصی مورد سوال و جواب قرار گیرد، آن شخص نه مهاجران غیرقانونی تازهوارد به ایران، بلکه کسانی هستند که به این افراد اجازهی ورود دادهاند. ما و امثال ما در میان مهاجران افغانستانیِ فرهنگیِ ساکن ایران و خارج از ایران، دارای دوستان بسیار صمیمی هستیم و باید پرسید چرا باید مهاجر غیرفرهنگی، غیرهمسو و غیرقانونی امروزه تا این اندازه اصل موضوع همزیستی مهاجران با ما را دچار مشکل کنند.»
این پنجرهها را نبندید ادارات، نهادها و سازمانها برای تسهیل امور، برای تقویت کارهای مثبت و ارزشمند تشکیل و قوانین نیز برای همین نوشته میشوند. در این میان آیا نمیتوان راهحلی پیدا کرد که هم پنجرههای ارتباط فرهنگی ملتها ازقبیل کافهی خانهی کابل مسدود نشوند، هم قوانین و مقررات رعایت شوند؟
این پرسشی است که محمدکاظم کاظمی، شاعر و نویسندهی اهل افغانستانِ ساکن در ایران با علم به تمام تنشهای موجود میان جامعهی مهاجران افغانستانی با بخشی از جامعهی ایرانی مطرح میکند. سوالی که کاظمی خود در پاسخ به آن میگوید، قطعاً میتوان چنین کرد اگر عزمی و ارادهای برای بهبود مناسبات میان دو ملتِ ایران و افغانستان وجود داشته باشد.
نکتهی جالب توجهی که کاظمی در گفتوگو با «هممیهن» به آن اشاره میکند، این است که وجود مراکزی چون کافهی خانهی کابل موجب میشود مهاجران افغانستانی بهجای آنکه به مشاغلی مشغول باشند که از نظر جامعهی ایران مشاغل مشکوک محسوب میشوند، در حوزهی فرهنگ و هنر فعالیت کنند. او با تاکید بر «نقش و تاثیر پرورشی» چنین مراکزی میگوید: «در بسیاری از مواقع مشاهده میکنیم که مهاجران افغانستانی به فعالیت در مشاغل سیاه و غیرمجاز متهم و اتهاماتی چون بزهکاری به آنها نسبت داده میشود. نسبتهایی که میتواند برای جامعهی ایران نیز موجب مشقت و گرفتاری شود.
در این بین مراکزی فرهنگی چون کافهی خانهی کابل میتوانند تا حدود زیادی این وضعیت را بهبود بخشند. درواقع وقتی مراکزی چون کافهها، کتابفروشیها، انتشاراتیها و… توسط افغانستانیها دایر و اداره شود، بسیاری از جوانان مهاجر میتوانند در این مکانها مشغول فعالیت شوند بهجای آنکه در بازار سیاه فعالیت کنند. درواقع این مراکز میتوانند از خاصیت پرورشی برای جامعهی افغانستانی ساکن ایران برخوردار باشند و شیوهی زیست آنها را بهبود بخشند که مواهب آن شامل حال جامعهی ایران نیز خواهد شد.»
درمجموع آنچه میتوان گفت اینکه فعالیت جامعهی افغانستانیِ مهاجرِ ساکن در ایران در حوزهی فرهنگ و هنر، هم بهواسطهی تاثیر و نقش آن در بهبود شیوهی زیست این مهاجران، هم بهواسطهی گشودن بابی برای آشنایی دو ملت با فرهنگ و هنر یکدیگر نهتنها باید مورد تشویق قرار گیرد که باید از آن حمایت شود؛ نه آنکه با بهانههایی چون تبدیل این مراکز به محل تجمع اتباع غیرمجاز شاهد توقف فعالیت آنها باشیم.
نوسنده: نرگس کیانی
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1311466/