بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - اعتماد /متن پیش رو در اعتماد منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
اگر رابطه ایران با امریکا به صورت مستقیم ایجاد شود، چه بسا بتوان نتانیاهو را هم دور زد و از این رفتار گستاخانه باز داشت
دکتر پزشکیان با شعار وفاق، رسما میگوید که اصولگرایان را یکپارچه نمیبیند!
مهدی بیکاوغلی| اکثر بحرانها و معادلات ناگشوده در ایران یک پاسخ مشخص دارند؛ اینکه ایران باید به بازارهای بینالمللی و مناسبات ارتباطی با جهان پیرامونی بازگردد. به عبارت روشنتر، رفع تحریمها شاهکلید همه درهای بسته و قفلهای ناگشوده در ایران است. اگر ایران با ناترازیهای گسترده انرژی روبهرو است،اگر قدرت خرید مردم کاهش یافته، اگر دلار سر به آسمان ساییده، اگر آلودگی هوا در شهرها جولان میدهد، اگر بیماران به داروهای مورد نیاز خود دسترسی ندارند و ریشه دهها و صدها «اگر» دیگر مرتبط با تحریمهایی است که دست و پای مدیران ایرانی را برای هرگونه ایدهپردازی، برنامهریزی و سیاستگذاری خلاقانه بسته است. مساله تحریمها به اندازهای در تار و پود ذهنی مسوولان کشور لانه کرده که حتی چهرهای مانند علیرضا زاکانی، شهردار تهران هم مشکلات پلهبرقیهای مترو و سایر مشکلات شهر را به تحریمها حواله میدهد! تحریمهایی که روز و روزگاری رییسجمهور اصولگرای ایران آنها را کاغذپارههای بیارزشی میدانست و خطاب به تحریمکنندگان میگفت: «آنقدر قطعنامه صادر کنید تا قطعنامهدانتان پاره شود!» در این میان آنچه آسیب دید نه قطعنامهدانهای کشورهای غربی و قدرتهای بزرگ، بلکه معیشت مردمی بود که هر روز خبر نوسانات ارزی و کاهش قدرت خریدشان مخابره میشد.
اجماع نخبگانی حاکی است که عبور از تله تحریمها اما به مذاکره با قدرت جهانی از جمله امریکا نیاز دارد. مذاکراتی که پیش از این یکبار منتج به انعقاد برجام در سال2015 شد و دوباره هم میتواند تکرار شود. علی شکوریراد، فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتوگو با «اعتماد» ضمن اشاره به همه این بایدها و نبایدها از ضرورت یک پارادایم شیفت یا افقگشایی تازه برای شکلدهی به مذاکره با امریکا صحبت میکند. شکوریراد با واکاوی کنشگری امریکای مدل ترامپ، عملگرایی ترامپ را فرصتی منحصربهفرد پیش روی ایران ارزیابی میکند که باید از آن بهره جست. او با تاکید بر سیاست یا جنگ یا صلح ترامپ خطاب به مسوولان ایرانی میگوید وقتی ایران به دنبال جنگ نباشد تنها یک مسیر باقی میماند که آن هم صلح و گفتوگو و رابطه مستقیم است. این فعال سیاسی در ادامه به ریشههای مخالفت کاسبان تحریمها و رادیکالهای جناح راست با مقوله مذاکره و رابطه با امریکا پرداخته و دلایل این مخالفتها را شرح میدهد.
وقتی با کارشناسان امر توسعه در کشور و نخبگان دانشگاهی و سیاسی صحبت میشود، توسعه مناسبات ارتباطی با جهان و رفع تحریمها را شاهکلید عبور از ابربحرانها ارزیابی میکنند. مسعود پزشکیان نیز وعده توسعه روابط با جهان و تنشزدایی را داده است. بفرمایید با چه مکانیسمی میتوان به سمت مذاکره مستقیم با امریکا و غرب گام برداشت؟
معتقدم برای بهبود وضعیت نابسامان اقتصاد کشور در قدم اول باید در مسیر اصلاح سیاستهای خارجی، تنشزدایی و گسترش روابط با جهان حرکت کرد. در واقع ایران به پارادایم شیفت یا افقگشاییهای تازه در سیاست خارجی نیاز دارد. رخدادهایی مانند دیدار ایلان ماسک با سفیر ایران در سازمان ملل، سفر نخست وزیر ژاپن به ایران، سفر دیروز وزیر امور خارجه عمان به تهران و... در واقع سیگنالهایی است که از سوی امریکا به سمت ایران ارسال میشود. نباید مانند گذشته با این پیامها برخورد کرد. خاطره تلخ سفر نخست وزیر سابق ژاپن به ایران و بیحاصل گذاشتن آن، باعث بروز مشکلات جدی برای ایران شد. فکر میکنم نباید اینگونه پیامها را بیپاسخ گذاشت یا پاسخهای حساب نشده و سلبی به این سیگنالها داد. باید راه مذاکره و گفتوگو را باز گذاشت و پروا از گفتوگوی مستقیم هم نداشت. رفتارها و سیاستهایی در گذشته اعمال شده که نتایج آن را امروز مردم با پوست و استخوانشان حس میکنند. تکرار و ادامه این سیاستها نمیتواند به نفع ایران باشد. از جمله این موارد، پرهیز از مذاکره مستقیم با امریکاست. به خصوص امریکایی که ترامپ در راس هرم اجرایی آن قرار است، بنشیند.
یعنی فکر میکنید با ترامپ میتوان دستورکارهایی را تعریف کرد و در راستای آن گام برداشت؟
فراموش نکنید، ترامپ یک سیاستمدار عملگراست و سیاستِ «یاجنگ یا صلح» را دنبال میکند. وقتی ما جنگطلب نیستیم نباید در مسیری گام بگذاریم که نتیجه آن تنش، درگیری و جنگ است. ایران باید مسیر صلح را دنبال کند. مسیر صلح هم از گفتوگو، دوستی و ارتباط میگذرد. البته معنای این حرف این نیست که باید به امریکا اعتماد کرد، اما میتوان مسیر اعتمادسازی دوطرفه را پیگیری کرد تا بتوان دستاوردهایی از مذاکره و گفتوگوی مستقیم با امریکا کسب کرد. کشورهای مختلف با یکدیگر ارتباط گرفته و سعی میکنند از این روابط به نفع خود بهرهبرداری کنند. دلیلی ندارد ایران در حوزه سیاست خارجی، برای خود دشمن قطعی در نظر بگیرد. حتی ارتباط با کشورهایی که در ظاهر روابط خوبی با ایران ندارند، میتواند فرصتهایی در روابط بینالملل به نفع ایران فراهم کنند. بنابراین فکر میکنم این مسیری است که ایران در دوره جدید باید به دنبال تحقق آن باشد. ایران برای برونرفت از بحرانهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و...چارهای ندارد جز اینکه در حوزه سیاست خارجی، افقگشایی کند. به خصوص با آمدن ترامپ، ایران باید بتواند تهدید ترامپ را به یک فرصت بدل کند. ترامپ در عین اینکه یک تهدید جدی است، فرصتهایی را نیز پیش روی ایران میگذارد. ایران باید از این فرصتها نهایت استفاده را بکند.
اما هر زمان بحث توسعه مناسبات ارتباطی با غرب مطرح میشود، برخی طیفهای رادیکال در ایران فریاد وا اسفا، وا اسلاما و وا استقلالا سر میدهند. خطر این نوع رفتارهای تند را برای منافع ملی ایرانیان در این برهه زمانی خاص چگونه ارزیابی میکنید؟
افراطیهای ایرانی، هویت خود را در تنشزایی و دشمنی با دیگران چه در داخل و چه در خارج میبینند. افراد و گروههایی که هویت خود را در دشمنی با دیگران میبینند، نمیتوانند کنشگران سیاسی خوبی در راستای تحقق منافع ملی باشند. کنشگران سیاسی در جهان امروز افق ترسیم شده خود را در توسعه روابط و افزایش دوستیها میبینند. با دشمنی منافع ملی تامین نمیشود. البته لزومی ندارد که ایران با سایر کشورها دوستی صددرصدی یا دشمنی مطلق و صد در صدی داشته باشد. ما باید نسبت معقولی در ایجاد رابطه یا کاهش رابطه برقرار کنیم. اینکه یکپارچه با برخی دوستی و با برخی دشمنی کنیم، اشتباه است. روابط بینالملل یک روابط نسبی است و ما میتوانیم نسبت نزدیکی و دوری خود با کشورها را بر اساس منافع ملیمان تعریف کنیم. ممکن است با کشوری خاص در برخی موارد، تضاد و حتی تخاصم داشته باشیم، اما در برخی نقاط هم میتوان منافع مشترکی داشت. باید منافع مشترک را دنبال کنیم. ضمن اینکه عرصه بینالملل، عرصه توسعه روابط و بهرهگیری از این روابط است. با قطع رابطه هیچ بهرهای حاصل نشده و در ادامه هم نمیشود. با ارتباط است که مردم بهرهمند و منافع ملی محقق میشود.
نگفتید در مواجهه با تندروها و رادیکالها در بحث توسعه روابط با جهان چه باید کرد؟
نمیشود تندروها را در صحنه سیاسی کشور نادیده گرفت؛ آنها جزیی از واقعیتهای موجود ایران هستند. این تندروها را باید مدیریت کرد. اما نباید تسلیم آنها شد. ضمن اینکه روش تندروها اعمال فشار است، چراکه آنها ذاتا گروههای فشارند. تلاش میکنند با فشار آوردن نظرات خود را به سیاستمداران تحمیل کنند.ما باید راه رفع این فشارها را پیدا کرده، آنها را خنثی کنیم تا در داخل هم اجماعی حداکثری برای توسعه روابط بینالملل به دست بیاوریم.
رویکرد امریکای مدل ترامپ در مواجهه با ایران چگونه خواهد بود؟ ترامپ مایل به ایجاد رابطه و مذاکره رو در رو است یا باز هم ایده فشار حداکثری را دنبال میکند؟
ممکن است چهره ظاهری روسای جمهور امریکا غلطانداز باشد. کما اینکه بایدن که فرد دموکراتی بود و به نظر میرسید که با حقوق بشر میانه خوبی داشته باشد، چشمش را بر جنایتهای اسراییل در غزه و لبنان بست. اسراییل را تجهیز کرد و به این رژیم بمب داد تا بر سر مردم بیدفاع غزه و لبنان بریزد. معتقدم یکی از جنایتکارترین روسای جمهور امریکا در تاریخ این کشور، بایدن است. ترامپ برای بسیاری از کشورهای جهان از جمله ایران، در ظاهر چهره هولناکی دارد، اما چون انسان عملگرایی است میتوان با او پروژهای را در راستای نفع دوجانبه که در بردارنده منافع ملی ما باشد، پیش برد. از جمله این فرصتها این است که ترامپ دوست دارد با ایران مذاکره مستقیم داشته باشد. او این را برای خودش موفقیت میداند. نباید راه مذاکره را به روی ترامپ بست. گفتوگوی مستقیم با ترامپ، امکان ایجاد حسن رابطه را برای ایران بیشتر فراهم میکند. باید مذاکره کنیم و امیدواریم باشیم از خلال این مذاکرات منافع ملیمان نیز تامین شود.
مخالفان این گفتوگو و مذاکره مستقیم چه افراد، جریانات و طرفهایی هستند؟
اسراییل و نتانیاهو قطعا دوست ندارند که ایران و ترامپ مذاکره مستقیم داشته باشند. وقتی گزارهای خواسته نتانیاهو نباشد قطعا برای ایران سودمند است. بر این اساس اگر رابطه ایران با امریکا به صورت مستقیم ایجاد شود، چه بسا بتوان نتانیاهو را هم دور زد و از این رفتار گستاخانه باز داشت. در کنار اسراییل و نتانیاهو، تندروها و رادیکالهای داخلی و سوداگران تحریم هم مایل به ایجاد رابطه شفاف میان ایران و امریکا نیستند.
شما اشاره کردید که برخی تندروها در راستای اعتقادات و تصوراتی که دارند با مذاکره یا توافق مخالفت میکنند؛ اما هستند افراد و جریاناتی که از عدم رابطه مستقیم ایران با اروپا، امریکا و غرب منفعتهای کلانی میبرند. این گروهها طی سالهای اخیر با عنوان کاسبان تحریم شناخه میشوند. چگونه میتوان کاسبان تحریم را از اصولگرایان واقعی تمییز داد؟
بهطور شفاف میتوان گفت، مخالفان دکتر پزشکیان، جریان اصلاحات و جامه مدنی شامل طیفهای مختلفی هستند. در واقع هسته مرکزی مخالفان گفتمان دکتر پزشکیان جبهه پایداری است. بخشهایی از جبهه پایداری را دیدگاههای ایدئولوژیک و بخشهای دیگر را منفعتطلبان تشکیل میدهند. بخشهای منفعتطلب که اتفاقا بخشهای وسیعی از این جریان را شامل میشوند، کاسبان تحریم هستند. افراد و گروههایی که از شرایط تحریمی و حتی شرایط جنگی، موقعیتهای پولساز و سوداگرانهای به نفع خود ایجاد میکنند. این طیفها از رویکرد رادیکال حمایت میکنند، چراکه منافع آنها را تامین میکند. کاسبان تحریم مخالف مذاکره و رفع تحریمها هستند، چون منافع سرشاری از تحریم میبرند. پیوستن ایران به fatf را بر نمیتابند، چون از طریق انزوای ایران میتوانند جریان واردات کالا در کشور را به دست گرفته و سودهای کلانی به جیب بزنند. البته همانطور که عنوان شد، همه جریان رادیکال اینگونه سوداگرانه به مسائل نگاه نمیکنند. برخی افراد و گروهها هم هستند که دیدگاههای ایدئولوژیک دارند و اغلب هسته مرکزی این جریان را تشکیل میدهند. آنها گرفتار توهم هستند، شعارهایی را مطرح میکنند که با کار کارشناسی سازگار نیست. آنها از طریق شهود و غیب و روایتهای بدون اصالت و پشتوانه، داستانهایی را شرح میدهند که فاقد استناد و اصالتند. توقیتها و تطابقهایی که شاید برای طرفداران عوامشان الهامبخش باشد، اما برای اکثریت جامعه معنا و مفهوم روشنی ندارند. همان که مراجع تقلید هم نسبت به آن اعتراض کردهاند. افراد و جریانات تندرو، دچار آشفتگی و گسستگی با جامعه و حتی بدنه اجتماعی خود هستند. بدنهای که آرام آرام متوجه واقعیتها شده و از رادیکالها فاصله میگیرد. این را از تجمعات کم رونق اخیر آنها میتوان کاملا دریافت.
به نظر میرسد، اکنون میتوان درباره عملکرد دولت مسعود پزشکیان در مواجهه با مطالبات اصلی مردم و بحرانهای کشور تحلیل داشت. دولت چهاردهم در پروندههای حساسی چون تعلیق قانون حجاب و عفاف، همچنین موضوع رفع فیلترینگ (2اپلیکیشن) از روش و الگوی خاصی بهره برد و توانست بخشی از مطالبات مردم را محقق کند. در ادامه رفع تحریمها و توسعه مناسبات ارتباطی با جهان پیرامونی، وعده مهم دیگر دولت است؛ اولا عملکرد دولت را در مواجهه با این بحرانها چطور ارزیابی میکنید و بعد هم فکر میکنید در بحث مذاکره با غرب و امریکا با هدف پایان دادن به تحریمها آیا با چنین شیوهای میتوان دستاورد کسب کرد؟
دکتر پزشکیان با شعار وفاق، رسما میگوید که اصولگرایان را یکپارچه نمیبیند! معتقد است از برخی اصولگرایان میتوان استفاده کرد، ضمن اینکه تاکید دارد به برخی اصولگرایان هم نباید میدان داد. دولت چهاردهم این الگو را اجرایی کرده و نتیجه مناسبی هم گرفته. روشن است اجرای پروژههای بزرگ به وفاق همگانی نیاز دارد. بدون وفاق هیچ پروژه سنگینی اجرا نمیشود. پزشکیان از طریق اقناع، گفتوگو و به خصوص از طریق اقناع مخالفان حول محور کار کارشناسی در حال اجرای این هدف است. وقتی کار کارشناسی مبنای تصمیمگیریها باشد، تندروها متوجه میشوند حنایشان دیگر برای مردم رنگی ندارد، چراکه با تصمیمات و ارزیابیهای کارشناسی شده توهمات آنها نقش بر آب میشود. وفاق یعنی اجماع نخبگانی و این برای همه طیفها متقاعدکننده است مگر افراد و گروههایی که کینه و عناد داشته باشند و لجاجت به خرج بدهند. مشخص است بخش کوچکی از جریان راست، رادیکال و تندرو و بخش بزرگی از اصولگرایان و جناح راست به دنبال تحقق منافع ملی و خیر عمومی هستند. این اصولگرایان اخیر را میتوان در دایره وفاق دکتر پزشکیان جا داد. معنای این صحبت دکتر پزشکیان که میگوید بر مبنای کار کارشناسی و اجماع نخبگانی باید پروژههای کشور را پیش برد همان اصلاحطلبی است. ذات و بنیان اصلاحطلبی، استفاده از رویکردهای تخصصی، اجماع نخبگانی، شایستهسالاری و تخصصگرایی است. دکتر پزشکیان به جای اینکه به اصولگرایان بگوید که بیایید اصلاحطلب شوید، میگوید؛ تابع کار کارشناسی شوید! اصولگرایانی که اجماع نخبگانی را پذیرفته و تابع کار کارشناسی شوند، خود به خود اصلاحطلب شدهاند، حتی اگر در ظاهر این عنوان را قبول نداشته باشند. این تحول هماینک در حال انجام است و معتقدم نهایتا به موفقیت میرسد. فکر میکنم ایدههای دکتر پزشکیان در خصوص اجماع نخبگانی و کار کارشناسانه منشا تحولات و تاثیرات مثبتی خواهد شد.
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1312180/