بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - گروه بینالملل دفاعپرس: روی کار آمدن «دونالد ترامپ» رئیس جمهور جدید آمریکا بهانهای شد تا با «فرشتهسادات رحیمی» دانشجوی مطالعات آمریکا درخصوص سیاست خارجی دولت جدید این کشور در قبال جمهوری اسلامی ایران گپوگفتی داشته باشیم که در ادامه میخوانید.
یک سری سوءتفاهمها و تعاریف اشتباه از سیاست خارجی آمریکا در میان افکار عمومی وجود دارد که از آن بهعنوان خطای شناختی یاد میشود.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
برای آغاز صحبتهای خودم به کتاب U.S. Foreign Policy in Perspective: Clients, Enemies and Empire اشاره میکنم که در سال 2009 توسط انتشارات Routledge منتشر شده است؛ کتابی که خیلی شفاف سیاست خارجی آمریکا را تشریح میکند و نظریهای که در این کتاب مطرح میشود، به نظر من واقعبینانهترین نظریهای است که در مورد آمریکا که تا امروز منتشر شده است.
دستهبندی کشورها در قاموس آمریکاییها
در این کتاب که توسط اساتید روابط بینالملل آمریکا به نگارش درآمده است، کشورها در نظر آمریکا به دو دسته تقسیم میشوند؛ کشورها یا دشمن آمریکا هستند یا مطیع این کشور هستند؛ البته یک دسته سومی هم وجود دارد که نه جزء کشورهای دشمن آمریکا هستند و نه در زمره کشورهای وابسته این کشور محسوب میشوند؛ هرچند آمریکاییها تلاش میکنند تا آنها را نیز به کشورهای مطیع خود تبدیل کنند؛ لذا براساس این تقسیمبندی، جمهوری اسلامی ایران از جمله کشورهایی است که در زمره کشورهای دشمن آمریکا تلقی میشود. ایران قبل از انقلاب اسلامی ایران از کشورهای وابسته به آمریکا بود؛ اما بعد از انقلاب اسلامی، به دشمن آمریکا تبدیل شد که دیگر حاضر نبود، سیاستهای گذشته را در قبال آمریکا ادامه دهد و در قامت یک کشور مستقل عمل کرد.
در این کتاب، دو مدل رفتاری وجود دارد که توسط آمریکا در قبال کشوری که دشمن حساب میشود، صورت میگیرد؛ در مدل اول آمریکا علیه کشور دشمن جنگ تمامعیار راهاندازی و سعی میکند که آن را به تصرف دربیاورد. موضوعی که بارها آن را در سیاست خارجی آمریکا مشاهده کردیم.
اما این مدل در قبال ایران برای آمریکا خیلی هزینهبر است و فعلا به دلایل مختلف نمیتواند این ریسک را بپذیرد؛ پیشرفت صنایع موشکی و نظامی ایران، تعدد پایگاههای آمریکا در منطقه، قدرت منطقهای ایران و افکار عمومی جهان از مهمترین دلایل عدم استفاده آمریکا از مدل اول در قبال ایران است.
این درحالی است که آمریکا در کنار این مدل، رویکرد دیگری در قبال کشورهای دشمن دارد؛ در واقع آمریکا همیشه یک سری از فعالیتهای خصمانه روتین را در قبال کشور دشمن خود اعمال میکند.
در این کتاب هم خیلی واضح میگوید که هدف این نیست که در آن کشور براندازی شود، اما اگر منجر به براندازی شد که چه بهتر و از آن استقبال میکند؛ ولی هدف این است که آن کشور احساس کند در میان جامعه جهانی نرمال نیست و در حوزه روابط دولت به دولت و کشور به کشور دارای تعادل نیست و به نوعی منزوی است.
دفاعپرس: منظور از رفتارهای روتین خمصانه چیست؟ آیا میتوان رفتارهای خصمانه را با مذاکره حل و فصل کرد؟
یکی از این رفتارهای روتین خصمانه، قطع روابط دیپلماتیک با کشور مورد هدف است؛ اولین اتفاقی هم که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی روی داد، این بود که سفارت آمریکا در ایران تعطیل شد و سفارت ایران هم در آمریکا بسته شد و حتی ساختمان سفارت ما در این کشور مصادره شد. ما از آن سال به بعد تقریبا هیچ روابط دیپلماتیکی با آمریکا نداریم.
کد ویدیو دانلود فیلم اصلی آمریکاییها دائما علیه ایران قطعنامه صادر میکنند
مورد بعدی این است که آمریکا سعی میکند علیه آن کشور دشمن، در سازمان ملل دائما رأی بدهد و حتی سعی میکند که آن کشور اصلا عضو سازمان ملل نشود. البته خوشبختانه ما از قبل عضو سازمان ملل بودیم؛ ولی مشاهده میکنیم که آمریکاییها دائما تلاش میکنند، علیه ما قطعنامه صادر کنند.
کشوری که در زمره کشورهای دشمن آمریکا قرار دارد، اگر قصد گرفتن وام بینالمللی را داشته باشد، آن را وتو میکند و دائما پرونده آن کشور را به شورای امنیت ارجاع میدهد.
مورد بعدی تحریمها است. آمریکا تحریمهای اقتصادی زیادی را علیه کشور دشمن خود برقرار میکند. پس میتوان گفت که تحریم یکی از ابزارهای رفتارهای خصمانه و روتین آمریکا علیه کشوری است که برای آن دشمن تلقی میشود.
مسئله بعدی جلوگیری از انتقال تکنولوژی به کشور دشمن است. این موضوع هم در ذیل تحریمها گنجانده میشود؛ ولی به صورت سرفصلی جدا محسوب میشود. این تحریمها شامل تحریمهای تسلیحاتی، تکنولوژیکی و علمی است.
مسئله دیگری که خیلی هم جالب است، آمریکا به افراد و مردم کشور دشمن پناهندگی میدهد. براساس مطالعات انجام شده، بسیاری از بورسیههای تحصیلی هم ممکن است که ذیل همین مسئله پناهندگی تعریف شود. علت این امر هم این است که آن کشور را از نیروهای فکری و نخبه خالی کنند. پناهندگی سیاسی هم به همین صورت است که جزو رفتارهای روتین و خصمانه محسوب میشود.
موضوع دیگر ممنوعیت سفر عادی شهروندان دو کشور به کشورهای یکدیگر است. در حال حاضر نه شهروندان آمریکایی راحت میتوانند به ایران سفر کنند و نه ما میتوانیم به سادگی به آمریکا سفر کنیم.
حمایت مالی و سیاسی آمریکا از اپوزیسیون ایران
مورد دیگر حمایت از گروههای اپوزیسیون است. حمایت مالی و سیاسی از اپوزیسیون ایران جزو رفتارهای روتین و خصمانه آمریکا نه فقط علیه ایران، بلکه علیه سایر کشورهای دشمن است.
مورد دیگر جنگ رسانهای و تبلیغاتی است. مشاهده میکنیم که این تعداد فراوان از شبکههای ماهوارهای مردم کشور را شبانهروز هدف بمباران خبری، تبلیغاتی و سیاهنمایی قرار میدهند. حتی شاهد هستیم که تا چه میزان در هالیوود اقدام به ساخت فیلم علیه ایران میکنند.
مورد آخر هم این است که آمریکاییها سعی میکنند، تا کشور مورد هدف را به دلایل مختلف ازجمله دلیل حقوق بشری در جامعه جهانی نامشروع جلوه دهند؛ در واقع باید بگوییم که حقوق بشر دستآویزی برای تحت فشار قرار دادن آن کشور است. زیرا شاهد هستیم که بیش از 400 روز از جنگ غزه میگذرد و نزدیک به 50 هزار نفر در آنجا شهید شدند؛ ولی «اسرائیل» ناقض حقوق بشر شناخته نمیشود. این درحالی است که ایران از سوی آنها همواره ناقض حقوق بشر شناخته میشود.
در صفحات بعدی این کتاب با عبارات تکان دهندهای روبرو میشویم. در این کتاب آمده است که اگر حتی همین کشور دشمن یک رفتار بسیار خوبی هم در سطح بینالملل داشته و قصد تضعیف آمریکا را هم نداشته باشد، باز هم این موضوع کافی نیست و موجب نمیشود تا این کشور از رده کشورهای دشمن خارج شود.
دفاعپرس: این وضعیت تا چه وقتی ادامه پیدا میکند؟
تا زمانی که کشور هدف یک مجموعه از شرایط و امتیازات را به طرف مقابل که آمریکا باشد، بدهد که در مورد ایران میتواند شامل موضوع هستهای، فعالیتهای موشکی، نفوذ منطقهای، برداشتن قانون حجاب، حمایت از همجنسبازان، آزادسازی مشروبات الکلی و ... باشد.
در این کتاب تاکید میشود که حتی اگر این اتفاق هم روی بدهد و آن مجموعه امتیازات گرفته شود، تا زمانی که ساختارهای اساسی آن کشور تغییر نکند این موضوع برای آمریکا کافی نیست.
ولایتفقیه برای آمریکاییها اساسا یک مشکل است
در اینجا منظور از ساختار، ساختارهای حکومت و حکمرانی است. در مورد ایران میتوانیم به سیستم ولایتفقیه اشاره کنیم که برای آنها اساسا یک مشکل است.
نکته جالبتر اینکه در این کتاب آمده است که اگر حتی ساختارها هم تغییر کنند، بازهم قوانین بروکراتیک و اداری آمریکا و آن لابیها و جریانهایی که در آمریکا نفوذ دارند، اجازه نمیدهند که این کشور خیلی آسان از حوزه کشورهای دشمن خارج شده و به کشور وابسته تبدیل شود.
مسئله بسیار مهمتر این است که در این کتاب آمده است که وقتی که یک کشور اصرار بر مذاکره دارد و مُصر است تا مشکلات خودش را با آمریکا حل کند، این پیام را به واشنگتن میدهد که سیاستهای آن جواب داده و آن سیاستهای فشار حداکثری و تحریمها درست بوده است.
در این میان موضوعی که ما کمتر به آن توجه میکنیم این است که ما از زاویه دید خودمان به مسائل نگاه میکنیم و از زاویه دید آمریکاییها به مسئله نگاه نمیکنیم.
دفاعپرس: راهکار مقابله با زیادهخواهیهای آمریکا را چه چیزی میدانید؟ و راهبرد جمهوری اسلامی ایران در مقابل این زیادهخواهیها چگونه باید باشد؟
«ما چارهای جز مذاکره نداریم» گزاره بسیار نادرستی است؛ من نمیگویم که مذاکره نکنیم، ولی در قدم نخست باید بررسی کنیم که هدف شما از مذاکره چیست؟ ضمن اینکه منظور آمریکا از مذاکره چیست؟ منظور از مذاکره بده و بستان است؛ یعنی یک امتیازی میدهید و در مقابل هم یک امتیازی میگیرید.
برای آمریکا، مذاکره دقیقا مکمل گزینه نظامی است و زمانی که آمریکا هدفی را نتواند، در قالب جنگ سخت به دست بیاورد، ترجیح میدهد، تا آن را در عرصه مذاکره به دست بیاورد.
بهطور مثال اگر به موضوع هستهای ایران نگاه کنید، میبینید که بمباران تاسیسات هستهای برای آمریکا بسیار هزینهبر است و میآیند در این زمینه مذاکره میکنند تا امتیازات لازم و مورد نیاز را دریافت کنند.
این موضوع را باید بپذیریم که منظور آمریکا از مذاکره این است که بیاید و آن چیزهایی را که در حوزه نظامی به دست نیاورده است در میز مذاکره کسب کند. در واقع آمریکاییها به خوبی میدانند که میز مذاکره میدان جنگ است.
میز مذاکره را باید میدان جنگ منافع کشورها درنظر گرفت؛ زیرا بر سر منافع کشورها در میز مذاکره جنگ میکنند و باید بدانیم، آن افرادی که در آن سوی میز مذاکره نشستهاند، برای منافع آمریکا میجنگند و آنهایی که در این سوی میز نشستهاند، نیز باید با اقتدار برای منافع ایران بجنگند.
دفاعپرس: راهکار چیست؟
کسی منکر این نیست که تحریمها اثر نداشته است. تاثیر داشته و معیشت مردم هم واقعا دچار چالش شده است؛ ولی باید گفت که دیگر تحریمها به نهایت خود رسیده است و نهاد مهمی نمانده که آمریکا آن را تحریم نکرده باشد و میبینیم که تحریمها دیگر به اشخاص رسیده است.
خنثیسازی تحریمها
بیش از 50 درصد از مشکلاتی که ما امروز داریم، به خاطر تحریمها نیست، بلکه به خاطر برخی سوءمدیریتهای داخلی است. در واقع ما باید همانند گذشته با اتکاء به دانش خودمان تحریمها را خنثی کنیم تا مردم کمتر تحت فشار قرار گیرند.
راههایی وجود دارد و میتوان مدیریت داخلی کشور را بهگونهای انجام داد که همانی شود که رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها در فرمایشات خود فرمودند که ما باید قوی شویم؛ زیرا اگر قوی شویم تحریمها هم خود به خود از بین میروند.
اصلا بیاییم تصور کنیم که برجام هیچ ایراد حقوقی نداشته و تماما به نفع ما و به ضرر آمریکا بوده است. زمانی که آمریکاییها با ما مذاکره میکنند و حاضر نیستند که به ما تضمینی بدهند و سابقه بدعهدی 40 ساله آنها را ما دیدیم، چطور بدون اینکه تضمینی به ما داده شود قرار است دوباره مذاکرهای کنیم؟ زیرا با تجربهای که ما داشتیم دیدیم که ایران به تمامی تعهدات خود عمل کرد، ولی آمریکا به تعهدات خود عمل نکرد و تحریمهای ایران را بیشتر کرد و در نهایت هم ترامپ از برجام خارج شد.
دلیل خروج ترامپ از برجام
اما چرا برجام از نظر آمریکا بد بود که ترامپ از آن خارج شد؟ این دو سوال بسیار مهمی است. علت اینکه ترامپ برجام را پاره کرد؟ وقتی ببینیم که چرا برجام از نظر ترامپ بد بود و او آن را پاره کرد، میفهمیم که منظور ترامپ از قرارداد خوب چیست. من در اینجا نکات اصلی سند 100 صفحهای با عنوان Protecting America from a Bad Deal که در واقع مکتوب بحثهای نمایندگان کنگره آمریکا درباره ایرادات برجام است را به صورت خلاصه بیان میکنم که چرا آمریکا از برجام خارج شد؟
ما باید از زاویه دید آمریکاییها به برجام نگاه کنیم تا به بحث زیادهخواهی آمریکا برسیم. اولین مورد عدم نظارت کافی بر تاسیسات هستهای ایران بود که با وجود حضور بازرسان آژانس و نصب دوربینها باز میگفتند، این موارد کافی نیست. بر همین اساس میتوان گفت که در توافق بعدی از نظر ترامپ باید نظارتها بیشتر باشد؛ زیرا اگر لازم به نظارت بیشتر نبود در همین توافق برجام باقی مانده بود و آن را پاره نمیکرد.
نکته بعدی این است که محدودیتهایی که روی صنعت هستهای ایران اعمال شده بود، کافی نبوده است. قطعا در توافق بعدی محدودیتهای بیشتری برای تاسیسات هستهای ما خواهد داشت.
مسئله بعدی این است که محدودیت زمانی که برای فعالیتهای هستهای ایران اعمال شده بود، مادامالعمر نبوده و فقط بین 10 تا 15 سال بوده است. پس این میزان برای آمریکا کافی نبوده است و باید یا مادام العمر بوده و یا آنقدر طولانی باشد که صنعت هستهای از این حالت استراتژیک خود خارج شود و با انرژیهای بهتر و تازهتری جایگزین شود.
مسئله بعدی این است که در برجام به صنعت موشکی پرداخته نشده بود، زیرا اصلا قرار هم نبوده که این اتفاق روی بدهد. اما این موضوع برای آمریکاییها اصلا کافی نبوده است و آنها با خود میگویند، شاید فقط یک بار شانس مذاکره با ایران بوده است و تا آنجایی که میتوانیم باید از ایران امتیاز بگیریم. پس در قراردادی که با ترامپ بسته خواهد شد، حتما موضوع موشکی لحاظ خواهد شد.
اما این نکته قابل تامل است که آن میزان از سرمایه و اموال بلوکه شده ایران توسط آمریکا که نزدیک به 100 میلیارد دلار است، بر اساس برجام حدود 20 تا 22 میلیارد دلار آن آزاد شده است؛ ولی نمایندگان مجلس آمریکا میگویند که در این قرارداد به ایران پول پرداخت شده است. این موضوع به معنای این است که آنها حتی حاضر نیستند یک پنجم از سرمایههای خودمان را به ما بازگردانند.
با بررسی ایراداتی که ترامپ و کنگره از برجام گرفتند، میتوانیم پیشبینی کنیم که قرارداد جدیدی که بسته خواهد شد چیست. البته الزاما قرار نیست، این اتفاق روی بدهد؛ ولی به نظر من قابل پیشبینی و ملموس است.
صحبتهای خودم را میخواهم اینگونه نتیجه گیری کنم که تحریمها جزو رفتارهای خصمانه روتین آمریکا هستند و اگر هم در مواردی آنها مذاکره کنند، هرگز تحریمهای اصلی را برنمی دارند.
اما تحریمهای فرعی و تحریمهایی را که خیلی بهصورت مستقیم بر روی اقتصاد ما تاثیری ندارند و بیشتر حالت روانی و رسانهای دارند، برای مدت کوتاهی لغو خواهند کرد. این موضوعی است که رهبر معظم انقلاب اسلامی بارها فرمودند که منظور آمریکا از مذاکره این است که شما باج بدهید. دقیقا به خاطر همین ساختار فکری آمریکا است که وقتی میبیند شما تحت فشار هستید، آن فشار را تشدید میکند.
ما ملتی هستیم که 40 سال پیش یک پرچمی را به نام پرچم استقلال بلند کردیم و بلند کردن این پرچم هزینه دارد؛ پس ما یا باید این هزینه را بپردازیم - همینطور که در این 40 سال پرداختیم - یا باید از این راهی که آمدیم پشیمان شویم.
ضمن اینکه اینجا با یک مسئله اعتقادی و دینی هم روبرو هستیم؛ اینکه وقتی شما َعلَم یک انقلاب الهی را بلند میکنید دیگر دور برگردان ندارید. زیرا اگر بخواهیم برگردیم، اتفاقات خیلی بدی روی میدهد. اولین قومی که میگفت میخواهد حکومت الهی بر روی زمین تشکیل دهد، قوم یهود بود. اما در نهایت پس از منصرف شدن از انقلاب خود بزرگترین دشمن همان تفکری شدند که پرچم آن را بلند کرده بودند.
پس اگر ما هم بخواهیم همین کار را انجام دهیم، سرنوشتمان از حالا مشخص است. حتی قرآن میگوید که ما این داستانها را برای شما میگوییم که عبرتی شود؛ زیرا قرآن که کتاب داستان و سرگرمی نیست.
کتاب U.S. Foreign Policy in Perspective به این نکته هم اشاره میکند که ساختار و موجودیت بعضی از کشورهای دشمن برای آمریکا خطرناک است. چرا؟ چون اگر این کشورها هیچ کاری هم نکنند و فقط به کشورهای جهان این پیام را بدهند که میتوانید، بدون وابستگی به آمریکا زندگی و پیشرفت کنید، این پیام خیلی خطرناکی است که آمریکاییها از انتقال آن میترسند.
مذاکره از موضع قدرت
حال به نظر شما وقتی ما تمامی این موارد را بدانیم به توافق فکر میکنیم؟ دو احتمال بیشتر وجود ندارد؛ احتمال اول اینکه مذاکره را شروع میکنیم؛ اما طرف آمریکایی حاضر نیست تضمینی بدهد و ما هم حاضر نیستیم امتیازی بدهیم پس توافقی صورت نمیگیرد. احتمال دوم هم این است که بدون تضمین توافق کنیم.
آمریکاییها زمانی اصرار به مذاکره دارند که کشوری را که میخواهند با آن مذاکره کنند، در حالت ضعف ببینند. درحال حاضر هم بهخصوص بعد از تحولات سوریه و شهادت فرماندهان حزبالله لبنان و ... بر مذاکره با ایران بیشتر تاکید دارند. زیرا فکر میکنند که ایران در موضع ضعف قرار دارد و امروز زمان مناسبی برای مذاکره است.
من نمیگویم که مذاکره نکنیم، اتفاقا باید هوشمندانه و مقتدرانه مذاکره کنیم. در واقع باید در مذاکرات از موضع اقتدار مذاکره کرده و امتیاز هم بگیریم. آن عدهای که میگویند ما با مذاکره سایه جنگ را از کشور برطرف کردیم، اتفاقا این اتفاق عکس این ماجرا است. زیرا در منظومه فکری آمریکاییها این موضوع برعکس است. آمریکاییها ابتدا با مذاکره ملاکها و مولفههای قدرت شما را میگیرند و شما را به هدفی آسانتر و قابل دسترستر تبدیل میکنند و بعد از آن به شما حمله میکنند.
اما اگر شما از ابتدا بگویید اصلا بهدنبال مذاکره نیستید و اگر میتوانید تحریم را بیشتر کنید، مولفههای قدرتی که با خون دل در این 40 سال به دست آوردید، موجب میشود که اگر آمریکا بخواهد، به ما حمله کند هم مرددتر باشد و هم دیرتر دست به این اقدام بزند. ضمن اینکه ضربهای که به او در پاسخ به این حمله وارد خواهد شد هم بیشترخواهد بود و به همین خاطر سعی میکند تا این حمله را به تعویق بیندازد.
فرض کنید در جنگ تحمیلی ایران نمیجنگید و مقاومت نمیکرد، صدام میآمد و ایران را اشغال میکرد. ایران تجزیه میشد و آن وقت بود که باید هزینههای دیگری علاوه بر تمامی هزینههایی که در طول جنگ داده بودیم را پرداخت میکردید. همه اینها یک طرف و اینکه حالا دیگر کشوری هم نداشتیم؛ کشوری که تجزیه شود هیچگاه روی امنیت و آرامش را نخواهد دید.
ما دوست نداریم، وارد جنگ شویم؛ این گزاره درست است، ولی تا کی میخواهیم وارد جنگ نشویم؟ دشمن ابتدا دانشمندان هستهای را ترور کرد و حالا به خیال خودش یکی یکی بازوان جمهوری اسلامی را حذف میکند.
به هرحال این اتفاق (جنگ) میافتد و ما هم دوست نداریم وارد جنگ شویم چون ما جنگطلب نیستیم. ولی زمانی که سکوت کنیم و اجازه دهیم که دشمن ما قدم به قدم جلو بیاید و ما با مذاکره مولفههای قدرت را از دست بدهیم، حتما این اتفاق (جنگ) روی میدهد.
انتهای پیام/ 134