ترامپ در دوگانه معامله یا فشار حداکثری به ایران!
ایالات متحده آمریکا
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - یکی از مشکلات پیچیده متعدد سیاست خارجی که دونالد ترامپ کمتر از دو هفته دیگر در آغاز به کارش در کاخ سفید به ارث میبرد، مسئله ایران است. ایران به کشوری در آستانه تبدیل شدن به قدرت هستهای بدل شدهاست، برنامه قابل اتکای موشکی دارد که به پیشرفت خود ادامه میدهد و آمریکا را به عنوان اصلیترین مانع در مقابل سلطه خود بر خاورمیانه میبیند.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
ترامپ به این مشکل چگونه واکنش نشان خواهد داد؟ پاسخ به این سوال سادهاست، چراکه ترامپ در مورد برنامهاش در برابر ایران یکصدا بودهاست.
او میگوید که به سیاست دوره نخست ریاستجمهوریاش یعنی سیاست «فشار حداکثری» باز میگردد. هدف از آن سیاست این بود که از طریق گسترش تحریمهای آمریکا علیه جمهوری اسلامی و تشدید تحریمهایی که قبلاً وجود داشت، فشار را بر ایران افزایش دهد. هدف نهایی تغییر نظام در ایران نبود، بلکه این بود که تهران برنامه هستهای و موشکیاش را محدود کند و حمایتش را از شبهنظامیان منطقهای که شبکه موسوم به «محور مقاومت» را تشکیل میدادند، کاهش دهد.
سیاست «فشار حداکثری» به طور قطع اقتصاد ایران را در منگنه قرار داد، اما در آوردن ایران پای میز معامله شکست خورد. حتی با تزلزل اقتصاد ایران و آب رفتن ذخایر خارجیاش، این کشور باز هم به توسعه برنامه هستهای و موشکی خود و حمایتش از گروههای نیابتی منطقهای ادامه داد و حتی سال 2020 به پایگاه آمریکا در عراق حمله موشکی انجام داد.
ممکن است این سوال وجود داشتهباشد که اگر کارزار فشار حداکثری توسط دولت بایدن ادامه پیدا میکرد، به نتیجه مطلوب میرسید یا نه؟ ترامپ فکر میکند که میرسید، اما صحت این مسئله را مورخان باید بررسی کنند. مسئله اینجاست که در شرایط متفاوت ژئوپولیتیک کنونی آیا فشار حداکثری جواب میدهد؟ شواهد متناقضی برای پاسخ به این سوال وجود دارد.
جنگ اسرائیل علیه حماس و حزبالله و سقوط رژیم اسد در سوریه، جایگاه ایران را در منطقه تضعیف کردهاست. نیروهای نیابتی ایران نسبت به شش ماه پیش کمشمارتر و ضعیفتر هستند. علاوه بر این حمله تلافیجویانه ماه اکتبر اسرائیل بخش زیادی از توان دفاع هوایی ایران را از بین بردهاست و ایران را در مقابل حملات دیگر بیدفاع کردهاست. این آسیبپذیری در کنار مشکلات اقتصادی ایران و نارضایتی داخلی احتمالاً عاملی بود که باعث شد وزیر خارجه ایران بگوید تهران آمادگی دارد گفتوگوهای هستهای را از سر بگیرد.
اما با همین حساب، باید توجه داشت که فشار حداکثری برای اینکه به نتیجه برسد نیاز به زمان دارد. اما با توجه به برنامه هستهای ایران، مسئله اینجاست که کمبود زمان وجود دارد. بعد از آنکه ترامپ توافقنامه هستهای 2015 را که باراک اوباما مذاکره کردهبود، پایان داد، ایران برنامه غنیسازی اورانیوماش را تشدید کرد. براساس برخی تخمینها ایران اکنون میتواند اگر تصمیم بگیرد از آستانه اتمی شدن عبور کند، میتواند در عرض چند هفته چند سلاح هستهای بسازد. در عین حال دیگر ابرقدرتها هم در مقابل سیاست فشار حداکثری مانع ایجاد میکنند.
بیشتر بخوانید:حکم ترامپ صادر شد
چین و روسیه تاکنون بارها تحریمهای یکجانبه آمریکا علیه ایران یا تحریمهای چندجانبه را دور زدهاند یا نادیده گرفتهاند. بعید است این دو قدرت بدون گرفتن امتیازی قابل توجه از ایالات متحده آمریکا حاضر به همکاری با فشار حداکثری باشند. بعید است ترامپ تمایل یا توانایی دادن چنین امتیازی داشتهباشد. اگر تهران باور داشتهباشد که پکن و مسکو هوایش را دارند، آنگاه انتخاب استراتژی مقاومت برای ایران گزینهای عملیتر خواهد بود. در چنین شرایطی ایران میتواند از مذاکرات به عنوان ابزاری برای خرید زمان استفاده کند تا آسیبپذیریهایش را جبران کند.
حتی اگر ایران با حسننیت وارد مذاکرات شود، باز هم تلاشهای ترامپ ممکن است بر سر اینکه چه توافقی به اندازه کافی مطلوب است با مانع مواجه شود. تنوع ایدئولوژیک در تیم ترامپ که از تندروها و طرفداران «اول آمریکا» تشکیل شدهاست، باعث میشود که مقامهای مختلف بر سر اینکه ایران باید چه امتیازی بدهد تا توافق قابل قبول باشد، به اختلاف بربخورند. اختلافهای داخلی در دولت آمریکا میتواند رسیدن به هر توافقی را ناممکن کند.
همه این مشکلات باعث میشود این سوال پیش بیاید که اگر مذاکرات آغاز نشود یا به احتمال بیشتر اگر مذاکرات به جایی نرسید، آنگاه چه اتفاقی خواهد افتاد؟ اگر کارزار فشار حداکثری نتیجه فوری بر جا نگذارد، آنگاه باید منتظر باشیم تا مطالبه برای حمله ایالات متحده به تاسیسات هستهای ایران تشدید شود. در عین حال احتمالاً ترامپ شاهد درخواستهایی برای صدور مجوز حمله اسرائیل به ایران باشد، هر چند اسرائیل توانمندی تخریب تاسیسات زیرزمینی ایران را ندارد.
ایران در شرایطی که به مذاکره فکر میکند، عزم و تمایل ترامپ را برای استفاده از نیروی نظامی و همچنین توانمندیهای نظامی اسرائیل را ارزیابی میکند. رهبران ایران به خاطر دارند که ترامپ سال 2020 دستور ترور ژنرال ایرانی قاسم سلیمانی را صادر کرد، در کارزار تبلیغات انتخاباتیاش در مورد «قطعه قطعه کردن» ایران سخن گفت و تاکید کرد که اسرائیل باید به تاسیسات هستهای ایران حمله کند، اما آنها در عین حال میدانند که ترامپ در تبلیغات انتخاباتیاش علیه «جنگهای بیپایان» آمریکا در خاورمیانه شعار میداد و همچنین به غلط ادعا میکرد که «تنها رئیسجمهور 72 سال گذشته» است که «هیچ جنگی» در دوران او رخ ندادهاست.
البته ایرانیها باید به این فکر کنند که ادعاهای مربوط به تلاش ایران برای ترور ترامپ (که البته ایران تکذیب کردهاست) چگونه ممکن است بر تصمیم ترامپ برای استفاده از گزینه نظامی تاثیر بگذارد. استفاده از نیروی نظامی، چه مستقیماً توسط آمریکا و چه از طریق تشویق اسرائیل به حمله، نتایج احتمالی غیرقابل پیشبینی در پی دارد.
چنین حملهای ممکن است موفقیتی بسیار فراتر از بلندپروازانهترین رویاهای برنامهریزانش داشتهباشد یا بر عکس ممکن است مشابه حمله به عراق، جعبه اسرار مشکلاتی را باز کند که منطقه و آمریکا را برای سالیان دراز گرفتار خود کند، اما باید همواره این را هم در نظر داشت که اجازه دادن به ایران برای توسعه برنامه هستهای و موشکیاش در حالی که محور مقاومت را بازسازی میکند، هزینههای خودش را دارد. فقط میتوان امیدوار بود که بازگشت به سیاست فشار حداکثری جواب دهد و البته در این میان کشف کنیم که دولت ترامپ واقعاً بر «هنر معامله» (هنر معامله نام کتاب نوشته شده توسط دونالد ترامپ است) تسلط دارد.
منبع: هم میهن
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1323266/