بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - ایزدی بر این باور است که سیاستهای داخلی ترامپ میتواند فرصتی مناسب برای ایران باشد، بهشرط آنکه نه بترسیم و نه بترسانیم. آنچه در پی میآید حاصل این گفتوگوست.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
حتی میتوان گفت که در این دوره صحبتهای ترامپ نسبت به چهار سال گذشتهاش تندتر بود. ترامپ در دوره اول ریاست جمهوریاش تجربه کافی نداشت و در هیچ سطحی از ساختار آمریکا حضور نداشت اما در این دوره چهار سال تجربه ریاست جمهوری دارد. او در این سخنرانی با نقد مستقیم عملکرد دولت بایدن در چهار سال ریاست جمهوریاش، آنقدر به خود اطمینان داشت که از دایره ادب خارج شد.
آیا ترامپ 100 فرمان اجرایی خود را عملی میکند؟
او در 100 فرمان اجراییاش که صادر کرد از جمله تغییر نام خلیج مکزیک به خلیج آمریکا تا فرمان آزادی 1500 نفر در پرونده شورش کنگره که چهار سال زندانی بودند و برخی محکومیتهای بلندمدت داشتند نیز نشان میدهد که او به این فرامین مقید بوده و آن را اجرایی میکند و اظهاراتش تبلیغاتی نیست.
نظرات ترامپ در مورد ایران را چطور میبینید؟
او در سخنرانی سوگند خود مستقیما اشارهای به ایران نداشت اما در سخنرانیهای دیگرش در 24ساعت گذشته سخنانی را که قبلا در مورد ایران تکرار میکرد، مجددا تکرار کرد. ترامپ فشارهای حداکثری خود راسبب فشار اقتصادی برایران وکاهش قدرت مالی تهران عنوان میکرد و تاکید داشت که اگرمن بودم عملیات طوفانالاقصی اجرایی نمیشد.البته یک حالت خوشبینی نسبت به بازگشت ترامپ در ایران وجود دارد و واقعیت این است که اطرافیان ترامپ همگی تندرو و ضدایرانی هستند.
آیا این خوشبینی نمیتواند نتایج مثبتی برای سیاست خارجی کشور و کاهش فشارها داشته باشد؟
خوشبینی بیجهتی نسبت به بازگشت ترامپ در کشوروجود دارد اما سخنان ورفتار او در24ساعت اخیر نشان میدهد که چنین خوشبینیای بیدلیل است.
بعد از مراسم تحلیف با توجه به سخنان ترامپ در مورد ایران و وجود گروهی از جمهوریخواهان تندرو در موقعیتهای کلیدی دولت او، بحثهایی در مورد خروج ایران از NPT مطرح است و اینکه چطور ترامپ با این مساله برخورد میکند؛ آیا به فشار حداکثری روی میآورد یا مذاکره میکند؟
اگر شما تعداد دفعاتی را که رئیسجمهور، وزیر خارجه، معاون راهبردی رئیسجمهور و افراد دیگر ذیربط در قوه مجریه در مورد مذاکره با آمریکا صحبت کردهاند بشمارید، این عدد به حداقل بیش از 30 بار میرسد و اما طرفهای آمریکایی هیچصحبتی در مورد مذاکره نکردهاند. البته درباره ایران صحبت کردهاند؛ از جمله همان حرفهای دیروز ترامپ که گفت ایران در زمان من توانمندی مالی نداشت و بیپول بود اما بایدن پول زیادی را در اختیار دولت ایران قرار داد یا اینکه اگر ایران به پولهای بلوکهشدهاش دست یابد، آنها را خرج تولید موشک برای گروههای منطقهای میکند اما در مورد مذاکره اصلا صحبتی مطرح نشد. البته هنوز سیاستهای ترامپ در مورد ایران تکمیل و اعلام نشده است.
آیا طرح صحبت درباره مذاکره با آمریکا میتواند به ضرر ایران تمام شود؟
اینگونه صحبتها بهضرر ایران است و موضع قدرتمندانه ما را تخریب میکند. این صحبتها منجر به ایجاد این تصور میشود که ایران تحت فشار است و اگر تحت فشار نبود، مقاماتش چنین واکنشی نداشتند، پس سیاست فشار علیه ایران سیاستی است که برای منافع آمریکا جوابگوست. بنابراین این سیاست از سال 97 جواب داده و چون موفق عمل کرده، نهتنها نباید تغییر کند بلکه اجرای آن ضروری است و باید افزایش هم یابد.بنابراین اصرار بر مذاکره با آمریکا نهتنها کمک به مذاکره، کاهش تنش و کاهش فشار نمیکند بلکه موجب افزایش فشار میشود.
مقامات ما چه واکنشی باید داشته باشند؟
باید در نظر داشت وقتی مقامات ایرانی در مورد مذاکره صحبت میکنند، این صحبتها در سیاستگذاریهای دولت ترامپ اثرگذار است. سؤالی که باید از سوی آمریکاییها پاسخ داده شود این است که چه کسی زیر میز مذاکره زد؟ آمریکاییها میز مذاکره را ترک کردند و به دنبال آنها اروپاییها و وزرای خارجه اتحادیه اروپا نیز به ترک میز مذاکره اقدام کردند. بنابراین ایرانیها همچنان موضع قبلی خود را حفظ کردهاند و اکنون دولتهای غربی هستند که اگر دنبال مذاکره هستند میتوانند مجدد به آن بازگردند. باید در نظر داشته باشیم که هر کشوری براساس منافع ملی کشورش مذاکره میکند.زمانی ما مذاکره میکنیم که شرایط بهتری برای ایران ایجاد شود اما درزمان برجام چنین شرایطی را حس نکردیم و درانتها نیز ترامپ برجام را پاره کرد.البته بخشی از مشکلات ما به دعواهای داخلی برمیگردد، دعواهای سیاسی داخلی و عدم توجه به منافع ملی، مشکلاتی است که در این مجال نمیتوان در مورد آن صحبت کرد.
ترامپ در سخنان خود بحث تغییر نام خلیج مکزیک، الحاق کانادا و گرینلند به آمریکا را مطرح کرد؛ هدف ترامپ از طرح این موضوعات چیست ؟
در زمینه مساله گرینلند دغدغه و نگرانیهایی نسبت به قطب شمال وجود دارد؛ یخهایی که در قطب شمال درحال آبشدن هستند باعث میشود که تردد کشتیها تسهیل شود. با توجه به اینکه بخشی از قطب شمال متعلق به روسیه است و رابطه چین و روسیه قوی است، این نگرانی برای آمریکا وجود دارد که ایندو در این حوزه ورود بیشتری داشته باشند و به کانادا متصل شوند. این شرایط میتواند یک فضای تجاری بین روسیه، چین و کانادا ایجاد کند و تهدیدی برای منافع آمریکا باشد. بههمین دلیل ترامپ تاکید دارد که کانادا باید متعلق به آمریکا باشد. در مورد پاناما هم شرایط بههمین شکل است و محیطهایی که امکان تردد کشتی دارند، مورد توجه آمریکا قرار دارد. ترامپ در سخنانش یادآور شد که کانال پاناما را پس میگیریم درحالی که پاناما یک کشور مستقلی است و این کانال به آن تعلق دارد. این ادبیات ترامپ است. روسیه و چین در حوزه اقتصادی در آمریکا جنوبی و مرکزی یا آمریکای لاتین، فعالیت گستردهای دارند و اینکه آمریکا بر کانال پاناما دست میگذارد اتفاقی نیست.
این نوع رویکرد به چه نوع تفکری در آمریکا بر میگردد؟
این نگاه به رویکرد تمامیتخواهی برمیگردد که آمریکا حتی به دوستان خودش هم رحم نمیکند. هنری کیسینجر جمله معروفی در این زمینه دارد. او میگوید: دشمن آمریکا بودن، ممکن است خطرناک باشد اما دوست آمریکا بودن کشنده است. کانادا در زمره نزدیکترین دوستان آمریکا قرار دارد؛ گرینلند متعلق به دانمارک است و دانمارک در اتحادیه اروپا قرار دارد و پاناما در زمره متحدان آمریکا در آمریکای جنوبی قرار دارد. از این جهت میتوان گفت با اینکه آنها در زمره دوستان آمریکا قرار دارند، چشم آمریکا به خاک آنهاست و به تمامیت ارضی آنها احترام نمیگذارد.
باتوجه به این اظهارات میتوان گفت وقتی آمریکا با دوستانش چنین میکند با ماکه سیاستهای متناقض با اوداریم چه خواهد کرد؟
وضعیت فعلی درسی است برای دوستان در داخل کشورما،اینکه برخی در داخل فکر میکنند مذاکره با آمریکا و ترامپ اهل معامله مثبت است، تصوری باطل است؛ تصوری که جاستین ترودو، نخستوزیر کانادا هم داشت.روزی که ترامپ به فلوریدا رفت، نوشت: استعفای ترودو حاصل تلاشهای من بود؛ بنابراین این سرنوشت باید درسی برای ما در کشورمان باشد.
ترامپ از همین حالا شروع به عمل به وعدههایش کرده که از جمله میتوان به اخراج مهاجران و... اشاره کرد، آیا این نوع اقدامات موجب تنش در آمریکا نمیشود؟
ترامپ سیاستهای سختگیرانه خود را افزایش خواهد داد. اصولا افرادی مانند ترامپ در شرایط دوقطبی میتوانند دوام بیاورند. خبر خوب اینکه ترامپ آمریکا را بههم میریزد. او در حوزه سیاست خارجی و داخلی آشوب ایجاد میکند و این فرصتی برای کشورمان است. شهید سردار سلیمانی در جمله مشهوری اشاره دارند که گاهی اوقات در تهدیدها فرصتی است که در فرصتها نیست اما این شرط داردوشرط آن این است که نبایدبترسیم وبترسانیم. ترامپ میتواند برای ایران فرصت باشد، بهشرطی که از آن نترسیم. منظور این نیست که نیروهای نظامی ما نسبت به تهدیدها بیتوجه باشند، بلکه با توجه به چالشهایی که خود ترامپ برای آمریکا ایجاد میکند و فشارها را افزایش میدهد، این میتواند فرصتی باشد تا کشور در بعضی از حوزهها بهنفع خود عمل کند.
ترامپ در مورد روسیه و اوکراین در این مراسم صحبتی نکرد. علت آنچه بود؟
برخلاف معمول که بحثهای ترامپ بیشتر سیاست خارجی است، او در سخنرانی سوگندش در این حوزه زیاد ورود نکرد و به مسائل داخلی پرداخت. علت آن نیز این است که اولا دغدغه خود ترامپ بحثهای داخلی است و دلیل دوم این است که هنوز این سیاستها تدوین نشده است تا ترامپ بخواهد ورود بیشتری به آن داشته باشد. هنوز اختلاف نظرهایی در مورد ایران، چین و روسیه در درون تیم ترامپ وجود دارد و سیاست نهایی هنوز تنظیم نشده است.
آیا اولویتهای سیاست خارجیاش مشخص نیست؟
خیر اولویتها مشخص است اما اینکه درباره این کشورها چه میخواهد بکند هنوز تنظیم و نهایی نشده است.
آیا رویکرد ترامپ به سیاست داخلی بیشتر است یا سیاست خارجی؟ آیا او بر همسایگانش بیشتر تمرکز دارد یا هر جایی که منافع آمریکا در خطر باشد حضور خواهد داشت ؟
جملهای درسخنرانی مراسم تحلیف بودکه قابل توجه است.ترامپ میگفت من روند افول آمریکارامتوقف میکنم.این جمله نشان میدهد که آمریکا در حال افول است. نخبگان سیاسی ومردمی که در آنجا حضوردارند کاملا نسبت به این مساله واقفند و آن رادرک میکنند. از این جمله برمیآید که شاید بقیه مسائل شک و شبهه باشد اما اینکه آمریکا در افول قرار دارد برای همه مسلم است. البته ممکن است برخی از دوستان اصلاحطلب در این زمینه کمدقت بوده و در اینباره شک و شبهه داشته باشند؛ اما شبههای وجود ندارد چون واقعیتها آشکار است. درعمل روند افول آمریکا تسریع میشود، هم سیاست خارجی و هم سیاست داخلی توسط ترامپ بههم میریزد و روند تسهیل میشود. یکی از مسائل دیگر کاهش ارزش پول آمریکاست که توسط ترامپ به وجود میآید و میتواند فرصت باشد.
ترامپ در سخنانش پایان جنگ غزه را به نام خودش ثبت کرد و تاکید کرد به جنگها پایان میدهد اما باز تاکید کرد که تضمینی برای پایان آتشبس وجود ندارد. ارزیابی شما در اینباره چیست؟
استیون کوک که جزو شورای روابط خارجی آمریکاست در مقالهای سه دلیل را در مورد چرایی پذیرش آتشبس از سوی اسرائیل عنوان کرد. دلیل اول این بود که تعداد جنگجویانی که از حماس میتواند بکشد کمتر از جنگجویانی است که به حماس میپیوندند. تعداد نیروهای حماس افزایش یافته. جوانی که صهیونیستهاخانوادهاش را کشتهاند،مسلما به حماس میپیوندد. این روند بهنفع اسرائیل نیست و اسرائیلیها این را برای حماس نمیخواستند. دومین مورد این بود که اسرائیلیها در خطر غرقشدن در یک جنگ چریکی بودند.غزه مساحتی در حدود شهر تهران دارد و اسرائیلیها نتوانستند تونلهای آن را شناسایی کنند. آنها برای رسیدن به اهدافشان در نسلکشی و بچهکشی چیزی کم نگذاشتند. دلیل سوم هم این است که بعد از شهادت شهید سنوار، فکر میکردند که ساختار مدیریتی حماس بههم میریزد که این اتفاق نیفتاد. اسرائیل مجبور به پذیرش آتشبس بود و آمدنش یک بهانه ایجاد کرد تا بتواند این آتشبس را بپذیرد وگرنه اصل پذیرش آتشبس، شکست میدانی اسرائیل بود.