سرمقاله فرهیختگان/ ترامپیسم؟ چیزی عوض نشده
خواندنی ها
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - فرهیختگان / «ترامپیسم؟ چیزی عوض نشده» عنوان یادداشت روز در روزنامه فرهیختگان به قلم محمد زعیمزاده است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
ژاک آتالی در فرمی سادهسازانه برای توصیف تاریخ، سه نظم تاریخی را از هم تفکیک میکند؛ 1- نظم آیینی، 2- نظم امپراتوری، 3- نظم سوداگری. در این نگاه پایههای نظم نخست بر اسطوره استوار است، بنیادهای نظم دوم را قدرت شکل میدهد و نظم سوم- که متعلق به دوران پسارنسانس است - بر کالا استوار است.
اگر با عینک آتالیستی به دنیای امروز بنگریم، دونالد ترامپ چگونه قابلفهم و ارزیابی است؟ او ازیکطرف همه چیز را کالا میبیند؛ صلح برای او کالاست و جنگ برایش کالاست. او شاید موقعی که با زلنسکی سخن میگوید او را شبیه معادن لیتیوم و اورانیوم و طلا میبیند. وقتی با پوتین حرف میزند هم احتمالاً چنین چیزهایی در ذهن دارد. از سوی دیگر تمام شیکبازیها را کنار گذاشته است و رسماً از کشورگشایی و امپراتوری سخن میگوید و برای همسایهها خطونشان میکشد. او طوری از تعرض به خاک کانادا و مکزیک و پاناما و... میگوید که گویی به دوران کریستف کلمب بازگشتهایم و هنگام فتح قارهها و بازگشت به استعمار کهنه است. در این میان به سبب خودشیفتگی ذاتی، بدش نمیآید از او و اقداماتش اسطورهسازی هم بشود و مثلاً در فضای مجازی اکانت رسمی کاخ سفید تاج شاهی بر سرش بگذارد یا وقتی پیام تبریک برای یک جریان دست راستی در آلمان میفرستد در انتهای متن به مردم آمریکا هم بهخاطر انتخاب جنتلمنی چون خودش تبریک بگوید. او مجموعی از همه نظمهای پیشین است و بهنوعی هیچکدام از آنها هم نیست.
حقیقت این است که ترامپ به خطکشی نمادین آتالی تعرض کرده است. بله، به نظر میرسد قاعده بازی بههمریخته شده و شاهد شلختگی کمسابقهای در حوزه تئوریهای پیشینیم، البته مدتهاست در دنیا نشانههایی دیده میشود که تئوریهای قدیمی نمیتواند آنها را توضیح بدهد. در این فقره ترامپ درعینحال که نماد سادهسازی و ارائه تصویر احمقانه از سیاست است، نماد پیچیدهشدن سیاست هم است.
ترامپ را با کدام تئوری میتوان تحلیل کرد؟ شاید نتوان پاسخ صریح و دقیقی به این سؤال داد اما شاید بتوان از بعضی خطاهای تحلیلی دوری کرد.
در تحلیل ترامپ خطای اول این است که این شلختگی نظری را به یک نفر تقلیل دهیم و حس کنیم فردی از بازی شانسی درآمده و یک استثنا بر قاعده لیبرال دموکراسی است، از جمعهشب که تصاویر شوکهکننده سیرک کاخ سفید با حضور زلنسکی، ونس و ترامپ فضای مجازی را درنوردید، برخی روشنفکران ایرانی و غیرایرانی مویهکنان بر احوال دموکراسی گریستند و برای مرگ اخلاق مراسم ترحیم گرفتند. اما آنها نگفتند وقتی 50 هزار فلسطینی در یکسال و نیم توسط بمبهای بایدن - هریس قتلعام شدند، چرا سوگواره اخلاق برپا نکردند؟ واقعیت این است که چند سال آخر بایدن به یک معنا تفاوتی با روزگار فعلی نداشت. نقد ترامپ که باید هم انجام شود راهی برای سفیدشویی جانیان قبلی باز نمیکند. کسانی که ترامپ را یک استثنا در نظر میگیرند که هر چهار سال یکبار ظهور میکند و قواعد را به هم میریزد، فلسفه وجود دولت عمیق در ایالات متحده را نادیده میگیرند.
خطای دوم این است که فکر کنیم این شلوغبازی از سر قدرت و از موضع فعال و با ابتکار عمل است، ضرب و شتم سیاسی و هتک حیثیت رئیسجمهور یک کشور و اصرار به رسانهای کردن آن، تأکید بر تصرف خاک کشورها، دادن طرح برای لاسوگاس کردن غزه و... در میان مخالفت سنگین افکار عمومی دنیا به معنای عبور رسمی آمریکا از ایده هژمونی به سمت ایده سلطه است، آنها دیگر نمیخواهند کسی را برای اقداماتشان قانع کنند. قدرت نرم، عملیات رسانهای، ساخت فراواقعیت برای غلبه بر واقعیت و... ادبیاتی است که در یک سیستم هژمونیک مصرف میشود. آنچه ترامپیسم و دولت عمیق آمریکا در این روزها میسازند رسماً عبورکردن از بازی پیشین است، آن هم در شرایطی که صدای نفسهای بازیگر مرموز و پیچیدهای؛ چون چین بیخ گوش اقتصاد و سیاست داخلی و خارجی آمریکاییها به گوش میرسد. همین امسال بهتصریح پژوهشهای متقن میزان تبادل اقتصادی چینیها در منطقه غرب آسیا بیش از 2.5 برابر آمریکا بوده است. شما اگر در چنین نقطهای قرار داشتید و در حال باخت واقعیت بودید، آیا باز هم به هژمونی و فراواقعیت فکر میکردید؟ دولت عمیق آمریکا که ورای بایدن و ترامپ و... است، حالا در چنین نقطهای قرار دارد.
خطای سوم- که بیشتر به ما هم برمیگردد - این است که فکر کنیم تحلیل شرایط جدید با روشهای پیشین شدنی است. آمریکا امروز به هر دلیلی که احتمالاً فعالانه هم نیست، همه الگوهای پیشین را دور ریخته، دیگر نگران قدرت نرم و... هم نیست. جهان پس از 7 اکتبر و در روزهایی که هنوز ترامپی در کار نبود نیز مؤید همین بههمریختگی نظری و پایان ایده هژمونی بود. ما در وقایع پس از 7 اکتبر به دلیل ماندن در الگوهای تحلیلی پیشینی ضربات مهمی دریافت کردیم. حال در چنین شرایطی اولاً باید پویایی تحلیلی داشته باشیم و بتوانیم خودمان را با تغییرات جدید بهروزرسانی کنیم. ثانیاً باید بتوانیم در تصمیمگیری و اقدام سرعت عمل و دقت توأمان داشته باشیم. حوالهکردن بسیاری از موضوعات داخلی و خارجی به امید حلشدن توسط زمان در این شرایط تازه خودزنی است. انشاءالله در فرصتهای آتی درباره این موضوع و مصادیقش بیشتر خواهیم نوشت.
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1371255/