جزئیات جنایات صدام در حلبچه به روایت یک شاهد عینی
عراق
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - روز 25 اسفند 1366 و در پی عملیات والفجر 10 که به تصرف بخشهایی از کردستان عراق انجامید و منجر به استقبال مردم این مناطق از نیروهای ایرانی شد، صدام حسین به معاون خود، علی حسن المجید معروف به «علی شیمیایی»، دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد. این حمله در نهایت جان پنج هزار نفر از مردم حلبچه را گرفت.
بررسیهای سازمان ملل بعدها نشان داد که در این حمله از گاز خردل و چند ماده شیمیایی عامل اعصاب استفاده شده است. نشریه گیریشیم ترکیه در اردیبهشت سال 67 (1ر5ر1988) طی مقالهای با عنوان «داستان هیروشیمای 88» ابعاد فاجعهبار این جنایت را از زبان شاهدان عینی شرح داد. بخشی از این مقاله به این شرح است: «یک فیلم دردآورد بود، یک فیلم بد برای انسانیت و یک روش بسیار بد برای قتل انسانها. دیدن کشتار خانوادههای خویش به وسیله بمبهای خودمان واقعا چیز بدی بود.» این اعترافات متعلق به چه کسی است؟ این اعترافات از آن سرگرد خلبان «احمد شاکر» اهل عراق و یکی از قهرمانان نابودی نسل به وسیله مواد شیمیایی در حلبچه میباشد. احمد شاکر که خود به عنوان یکی از هنرپیشگان اصلی به قول خود وی «یک فیلم دردآور» وارد صفحات تاریخ خواهد شد اگر هواپیمایش پس از بمباران شیمیایی سقوط نکرده و اسیر نمیشد آیا به همین ترتیب فکر و اندیشه خود را بر زبان میآورد؟ یک خلبان اسیر عراقی پس از اسارت با گفتن «عذاب میکشیم» به خبرنگاران، اگر صحیح و سالم به پایگاه خود برمیگشت آیا به خود مغرور شده و خود را قهرمان ملی قلمداد نمینمود؟ چنانچه از اعترافات خود این خلبان دریافتم قبلا نیز دست به چنین بمبارانهای شیمیایی زده است. اما این دفعه کارش برعکس شده و با سرنگونی هواپیمایش به اسارت درآمده است. او اسیر شد اما پشت سر خود یک شهر کاملا مرده برجای گذاشته است. به عبارت صحیحتر یک شهر و دهات مرده به جای گذاشته است. در این شهر و روستاهای آن در یک لحظه هزاران انسان غیرنظامی جان خود را... بمب شیمیایی پرتابشده از هواپیمای جنگی میگ 21. خبرنگارانی که بعد از کشتار شیمیایی رژیم عراق و نابودی نسل آن به وسیله آن رژیم به منطقه رفته بودند، در مقابل آنچه که در روبهروی خود میدیدند به حیرت افتاده بودند و نمیتوانستند جلوی اشکهای خود را بگیرند حتی بعضی از خبرنگاران اظهار میداشتند که تاب تحمل دیدن این مناظر را ندارند. مگر آنان چه میدیدند؟ مناظری که خبرنگاران را بدینگونه به لرزه انداخته و آنان را وادار به گریه کرده است چگونه منظرهای بودهاند؟ «رمضان روزترک» از روزنامه «صاباح» مشاهدات خود را اینگونه بیان میدارد: «در پی این بمباران وحشیانه مردم اهل شهرهای حلبچه، انیاب و دوجیره و روستاهای اطراف تماما کشته میشوند. ما روز بیستوچهار ماه مارس به منطقه رسیدیم. با اینکه چهار روز از قتل تمام مردم گذشته بود اما همان وحشت روز اول به چشم میخورد. تمام کوچه و بازار پر از اجساد انسان و لاشه حیوانات بود. اغلب اجساد را زنان، دختران جوان، بچهها و نوزادان و افراد مسن تشکیل میداد. حتی یک فرد قسیالقلب نیز نمیتواند در مقابل این منظره تاب تحمل داشته باشد. من نمیتوانم آنچه را که دیدم برایتان تشریح نمایم. با گفتن قتلعام و یا جنایت ابعاد این رفتار غیرانسانی به نمایش درنمیآید. حتی وحشت نیز نباید به آن گفت.» رمضان اوزترک که مشاهدات خود در حلبچه را بدینسان بیان میدارد از مشاهدات خود در شهرهای دوجیره و ایناب نیز چنین میگوید: «هیچ فرقی با حلبچه نداشتند. همهجا به هم ریخته بود و سنگی روی سنگ باقی نمانده بود. روستای ایناب نیز به همان صورت بود... صدها انسان اهل ایناب که بر روی تپهای بنا گشته بود برای فرار از بمباران هواپیماهای عراقی در حالی که همراه با بچههای خود اقدام به ترک خانه و کاشانه خود کرده بودند غافلگیر شدند. در اطراف درهها، در مسیر راههای ورودی روستا و در زیر درختها تپههایی از اجساد مردگان به وجود آمده بود. این یک بار دیگر انسان را به یاد هیروشیما میانداخت. بنابراین دیگر نمیتوان گفت جنایاتی از قبیل بمباران هیروشیما به پایان برسد. هیروشیمای 88 با هیروشیمای قبلی تنها یک تفاوت دارد، آن نیز هدف نابودی نسلها در آن بود. هیروشیما جنایت کوچک و بزرگ نبود. هیروشیما نام یک مکان نیز نبود. هیروشیما نمایانگر رسیدن یک احساس خصمانه و یک ضد حمله بیرحمانه با ابعاد وسیع خود بود.»

لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1377628/