بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - به گزارش ؛ ژئوپلیتیک کلاسیک قرن بیستم، زیربنای تفکرات استراتژیک دولت دوم ترامپ است!
شاید اگر چندی پیش این جمله در رسانهها، اتاقهای فکر و فضاهای علمی مطرح میشد، بسیاری از ناظران و تحلیلگران بینالمللی با طرح منسوخ شدن نظریههای قرن بیستم در عصر مدرن و مطرح کردن پویایی گفتمانهای جدید مثل عصر رقابت فضایی به این موضوع واکنش نشان میدادند.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
اما دونالد ترامپ از روزی که بر کرسی قدرت در کاخ سفید نشسته تا امروز، هرآنچه که در موضوع رقابت قدرت و رقابتهای ژئوپلیتیکی مطرح میکند، از پاناما گرفته تا گرینلند، همگی ریشه در نظریههای کلاسیک و ژئوپلیتیکی قرن بیستم دارد.
در قرن بیستم، سرهالفورد مکیندر، الفرد تایرماهان و نیکولاس اسپایکمن، نظریات استراتژیک جهانی خود را بر نولفههای قدرت دریایی و خشکی، پایه گذاری کردند. اما در سال 1950 میلادی و دقیقا در نیمه قرن بیستم، الکساندر دِ سِوِرسکی؛ نظریه پرداز روسی-آمریکایی درنظریه خود قدرت هوایی را کلید بقا دانست و از آن زمان بود که نقاط تصادم جهانی یا مناطقی که محل تلاقی حوزه نفوذ هوایی بود، به محل تمرکز قدرت های آن زمان یعنی شوروی و آمریکا تبدیل شد.
با این حال، این نظریه از آنجایی که دو قدرت برتر جهان سرگرم ماجراجوییهای فضایی بودند، آنگونه که باید در محافل سیاسی نمد پیدا نکرد. اما همچنان به قوت خود باقی ماند و استراتژیست های دو قدرت در پشت پرده و به دور از اعلام رسانهای تلاش کردند تا بر محل تلاقی نفوذ هوایی اشراف داشته باشند.
به عقیده سِوِرسکی، قدرتهای اصلی جهان در آینده در قطب شمال رودرروی هم قرار خواهند گرفت. چراکه این محل، نزدیکترین و کوتاه ترین محل جغرافیایی در دو نیمکره شمالی و جنوبی برای حرکت به هر نقطه از جهان است و امروز با نگاهی گذرا و کوتاه به نقشه جغرافیایی کره زمین به راحتی میتوان، این محل را همان گرینلند تشخصی داد.

جایگاه گرینلند در قرن بیستم
اهمیت استراتژیک گرینلند در طول جنگ جهانی دوم در کانون توجه قرار گرفت. پس از آنکه آلمان، در سال 1940 دانمارک را اشغال کرد، ایالات متحده برای تحقق راهبردهای خود تحت لوای دکترین مونرو که به قدرتهای اروپایی نسبت به گسترش به نیمکره غربی هشدار داده بود، به گرینلند متمایل شد.
در آوریل 1941، ایالات متحده یک قرارداد «دفاع از گرینلند» را با سفیر دانمارک امضا کرد که به ایالات متحده حق ساخت و دسترسی به پایگاههای نظامی در این جزیره پهناور را داد. در آن زمان، ذخایر کرایولیت موجود در جزیره که برای تولید هواپیما حیاتی بود، به یک منبع مهم تبدیل شد. ایستگاههای هواشناسی گرینلند نیز برای پیش بینی شرایط اقلیمی در اروپا ضروری بودند تا به برنامههای متفقین برای زمان بندی نبرد خود با توجه به شرایط آب و هوایی، کمک کند.
پس از تسلیم آلمان در می 1945، دانمارکیها انتظار داشتند نیروهای آمریکایی بساط خود را جمع کرده و به خانه بروند. اما آنها ماندند!
پس از جنگ جهانی دوم، ایالات متحده توجه خود را به یک تهدید بالقوه جدید یعنی اتحاد جماهیر شوروی معطوف کرد و در بحبوحه آغاز جنگ سرد، افسران ارتش و نیروی دریایی ایالات متحده به اهمیت موقعیت گرینلند در قطب شمال به عنوان نقطه میانی بین ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی پی بردند.
در سال 1946، جان هیکرسون؛ یک مقام ارشد وزارت امور خارجه آمریکا گزارش داد که رهبران نظامی ایالات متحده گرینلند را برای «امنیت ایالات متحده ضروری میدانند.» آسوشیتدپرس چند دهه بعد گزارش داد که ایالات متحده به طور مخفیانه پیشنهاد پرداخت 100 میلیون دلار طلا به دانمارک برای گرینلند را داده است.
اما این پیشنهاد دولت دانمارک را شوکه کرد. گوستاو راسموسن؛ وزیر وقت امور خارجه دانمارک، گفت: «در حالی که ما بسیار به آمریکا مدیونیم، من احساس نمیکنم که جزیره گرینلند را مدیون آنها باشیم.»
ادامه تمایل به گرینلند
با این حال، در سال 1951، ایالات متحده و دانمارک توافقنامه جدیدی را امضا کردند که در آن ایالات متحده میتوانست به عملیات و ایجاد پایگاههای نظامی در جزیره ادامه دهد و همانطور که سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در سال 1949 تشکیل شد، به این ترتیب نقش دفاعی و استراتژیک گرینلند در طول جنگ سرد تقویت شد.
تاکید ترامپ بر خواستهای آمریکایی!
دونالد ترامپ، پس از آنکه برای بار دوم در فوریه 2025 رییس جمهوری آمریکا شد، حمله بی سابقهای را علیه متحدان خود آغاز کرد. از مکزیک شروع کرد و تا پاناما و گرینلدند پیش رفت؛ حتی کانادارا ایالت پنجاه و یکم آمریکا دانست.
وی پس از بارها تاکید بر خرید گرینلند از سوی آمریکا، روز چهاشنبه در مصاحبهای رادیویی گفت: «آمریکا باید به آنها (دانمارک) بفهماند که ما برای امنیت خود و امنیت بینالمللی به گرینلند نیاز داریم. ما به آن نیاز داریم، این یک جزیره در موقعیت دفاعی است و حتی موقعیت تهاجمی نیز دارد و ما به آن نیاز داریم.»
ترامپ از اولین دوره ریاست جمهوری خود ایده تصاحب گرینلند را مطرح کرد، اما در دولت دوم خود بر روی آن تمرکز کرده است. اگر ایالات متحده ادعای مالکیت قلمرو خودمختار دانمارک را داشته باشد، کنترل ضمیمههای کشتیرانی کلیدی و مواد معدنی خاکی کمیاب و منابع انرژی دست نخورده را به دست خواهد آورد که میتواند ساختار تجارت جهانی را تغییر دهد. اما در پشت پرده آن، دسترسی ژئوپلیتیکی به یکی از نقاط ویژه جهان نهفته است، نقطه تصادم جهانی، جایی که بر فراز قطب شما دسترسی ژئوپلیتیکی سریعی را به هر نطقه از کره زمین در کوتاهترین مسیر نیم کره شمالی فراهم میکند!
با این حال، ترامپ میگوید: «مطمئن نیستم گرینلند آماده شهروندی ایالات متحده باشد، اما ما باید این کار را انجام دهیم و آنها را متقاعد کنیم، ما باید زمین را داشته باشیم؛ چراکه نمیتوان از درستی به بخش بزرگی از این زمین برای ایالات متحده، غافل ماند. بنابراین ما باید آن را داشته باشیم و فکر میکنم آن را خواهیم داشت.»
این گفتهها در حالی منتشر شد که مقامات ارشد دولت ترامپ قصد دارند از این جزیره بازدید کنند. بانوی دوم آمریکا، اوشا ونس (همسر معاون اول) و دیگر مقامات ارشد در ابتدا قرار است برای مسابقه سورتمه سواری به دانمارک بروند، بازدیدی که مته فردریکسن؛ نخست وزیر دانمارک درباره آن میگوید: فشار غیرقابل قبولی بر گرینلند برای واگذاری قلمرو خود به ایالات متحده است.
فردریکسن روز دوشنبه در این مورد گفت: «به وضوح این دیداری نیست که مربوط به نیاز یا خواسته گرینلند باشد. اعمال فشار بر گرینلند و دانمارک در این شرایط غیرقابل قبول است و این فشاری است که ما در مقابل آن خواهیم ایستاد.»
معاون رئیسجمهور آمریکا نیز در روز سهشنبه گفت که به این سفر ملحق میشود و به جای مسابقه، از یک پایگاه نظامی بازدید میکند. براین اساس او به بالاترین مقام آمریکایی تبدیل میشود که این سفر را انجام میدهد.
چرا ترامپ بر گرینلند تاکید دارد؟
امروز رقابت فزاینده قدرت در دایره قطب شمال، موقعیت استراتژیک گرینلند را در دستور کار عمومی ترامپ قرار داده است. جزیره برزگ قطب شمال، که تحت حاکمیت دانمارک است، با توجه به حضور نظامی روسیه و چین و خطوط کشتیرانی در نزدیکی آن، برای منافع آمریکا حیاتی شده است.
گرینلند بخش مرکزی منطقه قطب شمال است، منطقهای که از اهمیت ژئوپلیتیکی قابل توجهی برخوردار است. این منطقه از آن جهت اهمیت دارد که ذوب شدن یخچالها فرصتهای بالقوه اقتصادی و استراتژیک را ایجاد میکند. آمریکا، روسیه و چین همگی در حال انجام اقداماتی برای تقویت حضور نظامی خود در این منطقه هستند. در سال 2014، دانمارک و گرینلند مدعی مساحتی 895000 کیلومتر مربع فراتر از دایره قطب شمال و تا مرز منطقه اقتصادی انحصاری روسیه شدند. دانمارک همچنین ادعاهایی در مورد خط الراس لومونوسوف دارد که آن را گسترش زمین شناسی گرینلند میداند. روسیه نیز به نوبه خود ادعاهای ارضی علیه نروژ دارد که فلات قاره خود را به دریای بارِنتس، اقیانوس منجمد شمالی و دریای نروژ گسترش داده است.
تا امروز، دانمارک که به طور رسمی حاکمیت خود را در منطقه حفظ کرده است. در اواخر سال 1826، یک معاهده تجاری بین دانمارک، سوئد و نروژ امضا شد که شامل به رسمیت شناختن حاکمیت دانمارک بر گرینلند، ایسلند و جزایر فارو بود. ویلیام اچ سیوارد؛ وزیر امور خارجه ایالات متحده از سال 1861 تا 1869 که پیشتاز خرید آلاسکا از روسیه نیز بود، بدون موفقیت پیشنهاد کرد که ایالات متحده گرینلند و ایسلند را از دانمارک خریداری کند اما همانطور که گفته شد، موفق نشد.

در سال 1919 نیز، وزیر خارجه نروژ به دنبال مذاکراتی که منجر به انتقال جزیره اسپیتسبرگن در قطب شمال به نروژ شد، صراحتا به رسمیت شناختن مالکیت دانمارک بر گرینلند توسط دولتش را ابراز داشت و در سال 1933، یک حکم قاطع صادر شد که حاکمیت دانمارک بر کل گرینلند را به عنوان بخشی از نبرد حقوقی بین دانمارک و نروژ به رسمیت شناخت.
در سالهای اخیر، دانمارک استراتژی دفاعی جدیدی را در منطقه قطب شمال که شامل گرینلند و جزایر فارو میشود، اتخاذ کرده است. در نتیجه، تجهزیر تسلیحاتی خود را سرعت بخشیده و در عین حال برای همکاری امنیتی نزدیک با کشورهای شمال اروپا در حفاظت از زیرساختهای حیاتی به ویژه در منطقه قطب شمال و دریای بالتیک تلاش میکند.
دانمارک متعهد شده که یک بازیگر مهم در قطب شمال باشد. در دسامبر 2019، در نشست سران ناتو در لندن، نخست وزیر دانمارک، برنامه ترویج یک استراتژی جدید برای منطقه قطب شمال را فاش کرد و در ژوئن 2022، دانمارک و جزایر فارو برای نصب یک سیستم راداری هشدار اولیه در اطراف جزایر موافقت کردند و با توجه به جنگ در اوکراین، جزایر فارو ممنوعیت ورود کشتیهای روسی به بنادر خود را تمدید کردند.
این اقدامات با سیاست دانمارک در مورد گرینلند مطابقت دارد که شرکتهای چینی را از ساخت فرودگاه در جزیره منع کرد. آمریکاییها همچنین در حال افرایش لشکرهای هوابرد در حال آموزش خود در این جزیره هستند تا در میدان نبرد آینده مؤثرتر باشند.
با این حال، ایالات متحده سیاست قطب شمال خود را از طریق استقرار نظامی استراتژیک اصلاح کرده که شامل استقرار یک اسکادران B1 در نروژ، ایجاد یک مرکز عملیات دریایی در ایسلند، و انجام تمرینات مبتنی بر زیردریایی برای اطمینان از آمادگی عملیاتی بالا در شمال است و در سال 2022، ایالات متحده بزرگترین مانور نظامی خود را در دایره قطب شمال در نروژ انجام داد که بر اهمیت استراتژیک فزاینده منطقه تأکید دارد.
این تحولات نشان دهنده تلاش هماهنگ ناتو و متحدانش برای افزایش آمادگی و حفظ ثبات در چشم انداز امنیتی در حال تحول قطب شمال است. الحاق سوئد و فنلاند به ناتو کمی تعادل نظامی در منطقه قطب شمال را تغییر داد و در عین حال از هر دو کشور را از طرحهای غیر نظامی خود در سالهای اخیر فعالانه ترویج کردهاند، دور کرد.
اما آخرین چالشها به همکاری در منطقه قطب شمال اشاره دارد. دولت کپنهاگ با از سرگیری فعالیت راداری دوران جنگ سرد خود در جزایر فارو موافقت کرد. در سال های 2023 و 2024، دو جفت ماهواره برای نظارت بر بیش از دو میلیون کیلومتر مربع از دایره قطب شمال به فضا پرتاب شدند. این اقدام برای بهبود تواناییهای اطلاعاتی ایالات متحده حیاتی است و به احتمال زیاد این توافق در مورد گرینلند نیز اعمال میشود.
از سوی دیگر، امروز اهمیت گرینلند با گرم شدن قطب شمال، باز کردن مسیرهای کشتیرانی جدید و دسترسی به منابع دست نخورده، همچنان رو به افزایش است. با این حال، دانمارک و گرینلند هر دو قاطعانه اعلام کردند که گرینلند برای فروش نیست!
اما باید دید که فشار رهبر آمریکا بر دانمارک و جزیره خودمختار گرینلند تا چه میزانی به واقعیت نزدیک میشود. همه مولفههایی که مطرح شد، دلیلی است بر جایگاه مهم این جزیره بزرگ در ژئوپلیتیک جهانی و بی شک دونالد ترامپ را نباید به تنهایی عامل این فشار به گرینلند دانست؛ چراکه او امروز بر جایگاه رییس جمهوری آمریکا قرار دارد و هرآنچه که مطرح میکند، بدون شک از اتاق فکرهای آمریکایی بیرون آمده است!