بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - وقتی نتانیاهو از «مدل لیبی» سخن میگوید و ترامپ دم از مذاکره مستقیم میزند، روشن است که میز مذاکرهشان نه برای صلح، که برای خلع سلاح و براندازی چیده شده. اما اینجا ایران است، نه بنغازی؛ سرزمینی که حافظهاش زخمخورده اما تسلیمناپذیر است.
به گزارش خبرگزاری ایمنا، شب گذشته، ترامپ در دیدار با نخستوزیر رژیم صهیونیستی، از برنامهاش برای مذاکره مستقیم با ایران در روز شنبه پرده برداشت؛ نتانیاهو هم بیپروا گفت که مدل مطلوب مذاکرهاش، همان «مدل لیبی» است؛ الگویی که پشت لبخند مذاکره، بوی باروت میدهد.
واقعیت مذاکره از زبان تهران در حالی که کاخ سفید در بوق مذاکره مستقیم میدمد، مقامات ارشد ایرانی قاطعانه این موضوع را رد کردهاند. عباس عراقچی، وزیر خارجه کشورمان تأکید کرد که مذاکرات، تنها در عمان و به صورت غیرمستقیم انجام میشود. به نظر میرسد طرح ادعای مذاکره مستقیم، نه از سر گفتوگو، بلکه برای افزایش فشار روانی، داخلی و بینالمللی طراحی شده؛ ابزاری برای امتیازگیری، نه تفاهم.
اما آنچه اهمیت دارد، نه شکل مذاکره، بلکه محتوای آن است. آمریکا و اسرائیل به دنبال مدلی هستند که نامش «مذاکره» است، اما پایانش چیزی جز خلع سلاح، بیپناهی و سرنگونی نیست. آنچه نتانیاهو پیشنهاد میدهد، دقیقاً همان سناریویی است که روزگاری برای لیبی اجرا شد.
سند فشار حداکثری؛ نقشه راه ویرانگر ترامپ در نخستین روزهای ریاستجمهوریاش، با امضای سند «فشار حداکثری» علیه ایران، نقشهاش را روی میز گذاشت. در این سند آمده است: «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یک سازمان تروریستی خارجی است. برنامه هستهای ایران، از جمله توان غنیسازی، بازفرآوری و موشکهای با قابلیت حمل کلاهک هستهای، تهدیدی جدی علیه آمریکاست. ایران مانع دسترسی آژانس به سایتهای نظامی شده است. بنابراین، فشار حداکثری برای پایان دادن به تهدید هستهای، مهار موشکهای بالستیک و توقف حمایت ایران از گروههای تروریستی، بخشی از منافع ملی ماست.»
یعنی هدف ترامپ، نه فقط جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای، بلکه توقف کل ظرفیت هستهای، دفاعی و منطقهای کشور است. این یعنی همان قدم اول در پروژه لیبیسازی.
در دهه 1980 میلادی، لیبی به رهبری معمر قذافی، در مسیر توسعه تسلیحات موشکی و هستهای حرکت کرد. این تلاش برای استقلال نظامی و قدرت منطقهای، بلافاصله با خشم واشنگتن روبهرو شد. آمریکا ابزار آشنایش را از جیب بیرون آورد: تحریم اقتصادی. فشارهای بینالمللی افزوده شد و در نهایت، قذافی ناگزیر شد پای میز مذاکره با آمریکا بنشیند.
در سال 2003، لیبی و آمریکا به توافق رسیدند. قذافی پذیرفت برنامه هستهای خود را متوقف کند، موشکهایش را محدود نماید و اجازه دسترسی نیروهای خارجی به تأسیسات راهبردی را بدهد. در مقابل، آمریکا وعده داد تحریمها را بردارد و زمینه تعامل لیبی با جامعه جهانی را فراهم سازد. حتی بریتانیا قول داد که در برابر تهدیدات، از لیبی حمایت خواهد کرد. اما هیچیک از این وعدهها عملی نشد.

«طلوع ادیسه»؛ غروب استقلال یک ملت در سال 2011، با گسترش اعتراضات داخلی، غرب به بهانه نجات غیرنظامیان، عملیات «طلوع ادیسه» را آغاز کرد. آمریکا، بریتانیا و فرانسه، در قالب ناتو، بار دیگر نقش ناجی بشریت را ایفا کردند؛ اما با بمبهای 2 هزار پوندی. لیبی که خود را در مذاکرات پیشین خلع سلاح کرده بود، نتوانست در برابر تهاجم مقاومت کند.
بر اساس گزارش نیروی هوایی آمریکا، اسکادران بمبافکن 34، در مارس 2011 مأموریت یافت در کنار سایر نیروهای ناتو به لیبی حمله کند. فرمانده وقت اسکادران، توماس براک، میگوید: «در کمتر از 42 ساعت، هواپیماها بارگیری شدند و بمبها در حالت پرتاب قرار گرفتند.» سرهنگ کریستوفر مککانل نیز میافزاید: «این نخستین بار بود که در یک مأموریت، 24 نوع سلاح مختلف را همزمان به کار میبردیم.»
با کشتهشدن قذافی، پرونده حکومت او بسته شد. اما فصل تازهای آغاز گردید: لیبیای که پیش از این بهدنبال تعامل با غرب بود، حالا میان ویرانهها، دنبال تکههای هویتش میگشت. دموکراسی وعده دادهشده ناتو، جایش را به آشوب داد.
ویرانهای به نام لیبی پس از سقوط قذافی، لیبی به میدان جنگهای داخلی، جولانگاه تروریستها و محل نزاع قدرتهای خارجی تبدیل شد. طبق گزارش سازمان ملل، از 2011 تا 2022، بیش از 20 هزار نفر در جنگهای داخلی کشته شدند و بیش از یکمیلیون نفر آواره گشتند.
چهارده سال بعد، لیبی هنوز رنگ ثبات را ندیده است. از سال 2011 تا امروز، 9 نخستوزیر عوض شدهاند. پس از انتخابات پارلمانی 2014، کشور به دو دولت تقسیم شد: یکی در غرب، با پایتخت طرابلس، تحت حمایت محور ترکیه-قطر؛ و دیگری در شرق، با مرکزیت طبرق، تحت حمایت عربستان و امارات.
اما ماجرا به این دو دولت ختم نشد. درگیریها ادامه یافت. در سال 2019، دولت شرق به طرابلس حمله کرد و موج تازهای از تلفات انسانی را رقم زد. بیثباتی، حالا دیگر نه یک وضعیت گذرا، که چهره دائمی لیبی است.

وقتی نقشه دشمن روی میز است حالا که نتانیاهو «مدل لیبی» را بیپرده پیشنهاد میدهد و ترامپ برای «مذاکره» لحظهشماری میکند، جای هیچ خوشخیالی نیست. اینجا دیگر سخن از توافق نیست، بلکه حرف از تسلیم است؛ همان نسخهای که پیشتر برای قذافی پیچیدند و با لبخند تحویلش دادند، اما در نهایت با گلوله بستندش.
تجربه لیبی نه یک هشدار تاریخی، بلکه آیینهای تمامقد است از آنچه آمریکا و متحدانش برای کشورهای مستقل میخواهند: اول فشار، بعد وعده، سپس خلع سلاح، و در پایان، رگبار هواپیماهای ناتو.
و اینجاست که باید پرسید: آیا وقت آن نرسیده که پشت میز مذاکره، نه فقط کلمات، که چهره واقعی طرف مقابل را هم دید؟
آنها مدل لیبی میخواهند؛ اما اینجا ایران است، نه بنغازی.
کد خبر 855740
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1397007/