بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - به گزارش خبرگزاری مهر، «میکائیل دیانی» در یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» درباره سفیدشویی که بعضیها درباره آمریکا و مذاکره با آن میکنند نوشت: چند ماه گذشته و خصوصاً در چند روز اخیر پیشا مذاکرات عدهای سفیدشو با طرح مدلهایی از تفاهم که با واقعیت رخ داده نیز متفاوت است؛ سعی در نشان دادن یک رؤیای زیبا در پسا توافق داشتهاند و شاید پیش از هر خروجیای باید جلوی ایجاد توهمات غیرواقعی را گرفت؛ خصوصاً اینکه حالا یک روز پس از دور اول مذاکرات یک تصویر سازنده و محترمانه را میسازند.
یکی از گزارههایی که در فضای تحلیلی از سوی این جریان رویافروش عرضه شده این است که «نتیجه گفتوگوی ژاپن و آمریکا و توسعه بزرگ ژاپن بدون کاسته شدن از استقلال این کشور» و یا «تفاهم آلمان و آمریکا بر سر پایان دادن به نیروگاههای هستهای» آیندهای درخشان برای این دو کشور به وجود آورده است و آنها حتی نسبت به تکرار آنچه نتانیاهو در جلسه با ترامپ گفت پرهیز دارند؛ همانجا که قصاب مردم منطقه بهصراحت مدل لیبی را برای ایران در پسا مذاکره بیان میکند. پیش از خروجی مذاکرات غیرمستقیم حاضر، خوب است که نسبت به آنچه در مدلهای گفتهشده اتفاق افتاده نگاه واقعبینانهای داشته باشیم. برای درک واقعیت؛ پاسخ به چند سوال میتواند برای اذهان ایرانیان گرهگشا باشد؛ بهعنوان اولین سوال میتوان پرسید «مذاکره آمریکا با ژاپن از چه ایستگاهی شروع شد؟» و در پاسخ استادان روابط بینالملل میگویند «از سقوط بمبهای اتمی آمریکا بر سر مردم هیروشیما و ناکازاکی و قتل عام بیش از 200 هزار ژاپنی در یک لحظه» کشتاری که ژاپنیها حالا بعد از چند دهه هم حاضر نیستند در مورد آن صحبت کنند و جسارتی به آمریکای متجاوز داشته باشند! و سوال دوم این است که «خب بعد از آن بمباران هستهای مذاکره شروع شد؟» و پاسخ را اینگونه میدهند که «خیر! آمریکا ابتدا قانون اساسی ژاپن را به نفع منافع خود تغییر داد، سپس در دوران جنگ سرد با انعقاد تفاهمنامههای امنیتی، بخش زیادی از ظرفیتهای نظامی دفاعی ژاپن را منهدم کرد و پس از آن پایگاههای نظامی خود در ژاپن را احداث و ژاپن را وابسته امنیتی خود کرد!»
بدین معنا اساساً ما با چیزی به عنوان ژاپنِ مستقلِ پیشرفته مواجه نیستیم! شاید برای مخاطب این یادداشت جالب باشد که بداند 130 پایگاه نظامی آمریکایی در ژاپن هست که از این تعداد در 81 پایگاه فقط آمریکاییها حضور دارند و مابقی شامل دو ارتش ژاپن و آمریکا هستند و جالبتر اینکه با وجود اعتراضات و تظاهرات گسترده مردم ژاپن علیه حضور این پایگاههای نظامی آمریکایی در ژاپن، نهتنها دولت این کشور نمیتواند آمریکاییها را بیرون کند، بلکه اجازه طرح این موضوع را هم ندارد و از سوی دیگر آمریکاییها هم با حضور نظامی، قدرت سیاسی امنیتیشان را اعمال میکنند و از این بالاتر؛ در دوره ریاستجمهوری اول ترامپ، خواستار دریافت هزینه این «تأمین امنیت تحمیلی» هم شدند.
بیایید به مطالعه موردی آلمان بپردازیم. آلمان با دستفرمان آمریکا از سی سال پیش نیروگاههای هستهای خود را از بین برد و به سراغ مصرف گاز برای تولید برق رفت. با کاهش استفاده از انرژی هستهای در دو دهه گذشته، اتکای آلمان به منابع انرژی روسیه افزایش یافت. تقریباً تمام صنایع سنگین کشور به گاز طبیعی متکی شد؛ همانطور که حدود نیمی از خانههای آلمانی برای منبع گرمایش خود متکی به گاز هستند و روزی 520 میلیون متر مکعب گاز مورد نیاز آلمان از روسیه تأمین میشد. با نزاع بین روسیه و اکراین و قطع شدن خط لوله نورد استریم که مسیر انتقال گاز طبیعی دریایی در اروپاست و با گذر از زیر دریای بالتیک گاز را از روسیه به آلمان میرساند؛ حالا آلمان سه سال است که رشد اقتصادی منفی را تجربه میکند و حالا پس از سه سال، آمریکا هم با روسیه بر سر اوکراین به تفاهم رسیده است و متضرر اصلی ماجرا آلمانی است که دیگر امکان شیفت مجدد روی تأمین انرژی از نیروگاههای هستهای را ندارد.
اینکه ژاپن به پای میز مذاکره و توافق نشست و پس از آن ژاپن توسعهیافته شد، همانقدر رویاافروشی است که بگوییم تمکین داوطلبانه قذافی به حذف امکانات نظامی و تأسیسات هستهای، موجب حفظ امنیت ملی لیبیاییها شد. اگر تاریخ را دقیق بخوانیم و چیزی از آن را برای خلق رؤیای توهمیمان سانسور نکنیم میبینیم که لیبی در قالب توافقهای بینالمللی بهصورت داوطلبانه ظرفیتهای دفاعی و هستهای خود را حذف کرد؛ اما دست آخر نهتنها آمریکا به تعهداتش مبنی بر رفع تحریمهای لیبی تن نداد؛ بلکه ناتو در 2011 به این کشور حمله کرد و حتی انگلیس که طبق همان توافقات بینالمللی متعهد شده بود در صورت حمله احتمالی به لیبی، امنیت این کشور را تضمین کند؛ از جمله کشورهای ائتلاف و مشارکتکنندگان در حمله به لیبی شد. حالا که البته بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، بهصراحت گفته است که «توافق با ایران مشابه الگوی لیبی توافقی مطلوب خواهد بود» و نه مدل ژاپن وابسته برایش قابل تحمل است و نه آلمان درگیر با بحران انرژی!
نظر به این نگاه نتانیاهو میتوان سفیدشویان آمریکا و رویافروشان در باب مذاکره را سخنگویان جریانی دانست که تلاش میکنند سناریوی خلع سلاح داوطلبانه و از بین بردن پشتوانههای امنیت ملی ایران را تئوریزه کنند؛ مسیری که پوسته و ظاهر مسالمتآمیز دارد ولی در واقع مسیر تضعیف ساختار بازدارندگی و پذیرش حذف امنیت ملی را به ایران میدهد.
عدم طرح این رویاهای غیرواقعی از این جهت اولویت دارد که حالا حتی در هیئتحاکمه آمریکا هم تصور جمع کردن امکانات هستهای ایران وجود ندارد و آنگونه که در رسانهها آمده است، در دور اول مذاکرات طرف آمریکایی نه پیشنهاد جمع کردن تأسیسات هستهای را طرح کرده است و نه موضوع احتمال حمله نظامی به ایران را روی میز گذاشته است و اینکه در داخل کسانی این را طرح کنند که ابزارهای قدرت را برای برداشتن سایه جنگ از کشور معاوضه کنیم؛ غلط اندر غلط است و تنها پالسی که به طرف مقابل صادر میکند این است که میشود مسیرهای دیگری را هم در مورد ایران رفت؛ چنانچه آمریکا در سده اخیر بیش از 60 بار از الگوهای مختلف کودتا، وابستهسازی، جنگ و… در مواجهه با دیگران بهره برده است.
آیا قلم نگارنده در رد مذاکره و توافق است؟ قطعاً خیر! هر مسیری که بتواند به استیفای حقوق و منافع ملی کشور بینجامد بایستی طی شود و در این مسیر حتماً نگارنده و همه ملت ایران پشت نیروهای مذاکرهکننده ایران میایستند، چنانچه مسیر مذاکره و توافق هم مسیر جدید و تازهای نیست و اتفاقاً توافق باید از نقطهای شروع شود که طرف مقابل حقوق تثبیتشده ایران را به رسمیت بشناسد و امکان استفاده از آن محقق شود. به عبارت دیگر باید تمامی تحریمها بهصورت عملی لغو شود بهگونهای که ما قدرت راستیآزمایی آن را داشته باشیم و اثرات واقعی آن در چرخه اقتصادی کشور ملموس شود. این تلاش دیپلماتیک و حمایت ملی از تیم مذاکرهکننده اما بهصورت همزمان باید نسبت به ایجاد توهمات اجتماعی، رویافروشی، آدرسهای غلط و سفیدشویی هم ایستادگی صورت بگیرد و باید در برابر آن مستدل و مستحکم ایستاد.
کد خبر 6434369
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1405343/