گزارش میدانی شهید حسن باقری از ماجرای طبس
ایالات متحده آمریکا
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از پایگاه جماران، سحرگاه پنجم اردیبهشت 59 بود. دو هفته از قطع رابطه ایران و آمریکا میگذشت... آمریکاییها با امکانات نظامی و نیروهایشان که 132 نفری میشد، هوس آزاد کردن گروگانهایشان را کرده بودند. هلیکوپترها و هواپیماهایشان در صحرای طبس فرود آمدند. عملیاتشان را دلتا نامیده بودند.
فرمانده مستقیم عملیات کارتر، رئیسجمهور وقت آمریکا بود. وزیر دفاع آمریکا و دو تن از مشاوران کاخ سفید هم در نظارت بر عملیات او را یاری میدادند. ابابیلها که این بار خود را به شکل ذرات شن در آورده بودند، خساراتی به آمریکاییها وارد کردند و آنها را شرمسار از صحنه عملیات بیرون راندند. چند ساعتی از این واقعه گذشته بود که محمد صیادصبور، عکاس پیشکسوت که آن روزها جوانی پرشور بود و برای خبرگزاری آسوشیتدپرس عکس تهیه میکرد، خود را بر سر صحنه حاضر کرد و اولین فریمها را ثبت کرد. او به خاطر ثبت این عکسها موفق به دریافت جایزهای برای بهترین عکاس خبری خاورمیانه خبرگزاری ای.پی. (آسوشیتدپرس) شد.
پس از آن «بهرام محمدیفرد» عکاس روزنامه جمهوری اسلامی و سردار شهید حسن باقری، خبرنگار این روزنامه، جزو اولین نفراتی بودند که در محل حادثه طبس حاضر شدند. روایت زیر از زبان بهرام محمدی فرد است:
بعدازظهر آن روز تازه به روزنامه رسیده بودم که سردبیر صدایم کرد و گفت همین الان دوربینت را بردار و همراه افشردی برو، پرسیدم چه شده؟ گفت: «آمریکاییها در طبس کماندو پیاده کردهاند.» هیچکس خبر دقیقی نداشت، در همین حین افشردی هم با عجله آمد و گفت: «سریع راه بیفتیم.» فهمیدم که او قبل از ما در جریان خبر بوده، روزنامه یک جیپ آهو داشت، افشردی سه چهار تا اسلحه ژ3 از اسلحهخانه برداشت و پشت جیپ گذاشت. به مسخره گفتم «آخر با اینها میخواهی با کماندوهای آمریکایی بجنگی؟»، گفت: «از هیچی بهتر است.»
راه افتادیم دمدمای صبح هوا گرگ و میش بود که به پاسگاهی به نام رباطخان رسیدیم، پاسگاه مربوط به ژاندارمری و یک استوار و تعدادی سرباز به خط کرده بود. پرسیدیم: «آمریکاییها کجا هستند؟» گفت: «ما هم دقیقا نمیدانیم.» پرسیدیم: «کدام سمت هستند؟» جهتی را نشان داد و گفت: «داریم به آنجا نیرو میبریم...»
سربازها را در دو کامیون ریو نشاندند و کمکم حرکت کردند. چند دقیقهای پشت سرشان رفتیم دیدیم خیلی شل میروند، افشردی به راننده گفت: «کاری به اینها نداشته باش، بیفت جلو زودتر برسیم.» جاده درست و حسابی نبود و کویر رملی بود، جیپ با دنده کمک میتوانست حرکت کند. یک جا هم تپید روی رمل که با بدبختی آن را بیرون آوردیم. در کویر به چپ و راست نگاه میکردیم که کماندوی آمریکایی را ببینیم!
حدود یک ساعت بعد چشممان به لاشه یک آهنپاره افتاد که از آن دود بلند میشد. نزدیکتر که شدیم دیدیم لاشه یک هواپیمای C130 است، سه هلکوپتر هم سالم افتاده بود، دو یا سه هلیکوپتر هم سوخته بودند. کنار آنها دو تا جنازه روی آهنها افتاده و جزغاله شده بودند. کلاهشان سالم مانده بود، ساعتشان ضد آتش بود و عقربههایشان کار می کرد.
به افشردی گفتم: «داستان چیست؟» افشردی مغزش کار میکرد، گفت: «بعید به نظر میآید اینها نیرو پیاده کرده باشند.» گفتم: ا«گر نیرو پیاده نکردهاند پس چرا این هلکوپترها و جنازهها اینجاست؟!» چند نفر محلی آن دور و بر بودند، رفت از آنها پرسوجو کرد، فهمیدیم که فرمانده سپاه یزد محمد منتظرقائم چند ساعت قبل از ما آنجا بوده و در جریان بمباران نیروی هوایی شهید شده و جنازهاش را برده بودند. من کیف و کارت منتظرقائم را پیدا کردم و از آن عکس گرفتم. افشردی گفت: «چند هلیکوپتر دیگر هم سالم بودند و فانتومهای نیروی هوایی اینها را بمباران کردند.» خواستم داخل یکی از هلیکوپترهای سالم بروم و عکس بگیرم، افشردی جلویم را گرفت و گفت: «کجا میروی؟» گفتم: «میروم داخل هلیکوپتر ببینم چه خبر است.» گفت: «نرو، نرو» گفتم: «چرا نروم؟» گفت: «ببین اینها مین است، دور تا دور هلیکوپترها شاخکهایی از زمین بیرون آمده بود که با یک سیم به هم وصل بودند.» گفتم: «مین چیست؟ خُب از روش میپرم» گفت: «به تو میگویم نرو خطرناک است.» یک وقت داخل آن چیزی گذاشته باشند منفجر میشود.
افشردی هم داخل هلیکوپتر نرفت، سه چهار ساعت خوب آنجا را گشت. گفت: «بهرام، الان هیچ آمریکایی در کویر نیست، اما اینها آمده بودند که مدتی بمانند. حالا چه اتفاقی افتاده که رفتهاند معلوم نیست.» گفتم: «از کجا این حرف را میزنی؟» دستگاه بزرگی را نشان داد که مثل ژنراتور بود، گفت: «این دستگاه تصفیه آب است.» یکسری شکلات، بیسکوییت و غذا و لباس بستهبندی شده بود. گفت: «بهرام این چیزها را آوردهاند که مدتی اینجا باشند. این نشان میدهد که اینها برنامه داشتهاند.»
با خنده گفتم: «چه قوه تخیلی داری!» گفت: «حالا معلوم میشود.» کمی جلوتر چند جیپ کوچک شبیه ماشینهای برقی شهربازی بود. به رنگ خاکی که از کارخانه استتار شده ساخته شده بودند و فقط دو نقطه چراغ معلوم بود. در عمرم چنین ماشینهایی ندیده بودم. هفت هشت تا موتور تریل هم به همان رنگ استتار شده فابریک بودند. چند حلقه عکس گرفتم، به افشردی گفتم: «سریع برگردیم.» گفت: «باید با فرمانده پاسگاه هم مصاحبه کنم.» رفت با فرمانده پاسگاه ژاندارمری و هرکسی که آنجا بود مصاحبه کرد.
اولین گزارش غلامحسین افشردی از طبس روز هفتم اردیبهشت 1359 به عنوان «جزئیات یورش نظامی آمریکا» تیتر اول روزنامه جمهوری اسلامی شد. متن گزارش نیز در صفحه دوم با عنوان گزارش اختصاصی از طبس به چاپ رسید.
متن زیر گزارش شهید حسن باقری از حادثه طبس است:
منطقه فرود هواپیماها و هلیکوپترها محلی است در فاصله حدود 270 کیلومتری یزد و 160 کیلومتری طبس. در حوزه هنگ ژاندارمری بیرجند پاسگاه رباطخان در 40 کیلومتری این نقطه واقع است. فرمانده حفاظت منطقه توضیح داد که این نقطه جزء نقشهای بوده که در زمان رژیم طاغوت قرار بوده فرودگاه شود و چون این نقشهها توسط این آمریکاییها طرحریزی میشده لذا مختصات این منطقه را داشتهاند. قبلا هم از این محل برای صدور اورانیومهای استخراجشده از منطقه به آمریکا استفاده میکردند. باید متذکر شد که منطقه برای فرود هلیکوپترها منطقهای از کویر به صورت دشت باز و گسترده به وسعت بیش از 10 کیلومتر مربع با میدان دید وسیع است، که گنجایش فرود هواپیما و هلیکوپتر زیادی را دارد.
سرگرد فرمانده نظارت منطقه ادامه داد که آمریکاییها حساب همهچیز را کرده بودند، اما از آنجا که پشتیبان ملت خداوند متعال میباشد، سطح شنی کویر، تمام نقشههای آنها را به هم ریخت. هلیکوپتر مربوط به نیروی دریایی آمریکا در منطقه بود که هنوز منفجر یا منهدم نشده و فقط بعضی از چرخهایش در شن فرو رفته بود. این دو هلیکوپتر یکی در سمت راست جاده و دیگری در سمت چپ قرار داشتند. هلیکوپتر دیگری در سمت چپ جاده سوخته و متلاشی شده بود. علاوه بر هلیکوپترهای سالم یک هلیکوپتر هم با هواپیمای سی130 آمریکایی تصادف کرده بود و هر دو آتش گرفته بودند.
از هواپیماهای سی130 که 4 موتوره است، جز تل خاکستر و آلومینیومهای ذوب شده که در سطح کویر پخش شده بود، چیزی باقی نمانده بود. 5 جسد سوخته در لابهلای لاشه هواپیما مشاهده میشد که عبارت از: خلبان و خدمه هواپیمای سی130 بودند. هلیکوپتری هم که به این هواپیما برخورد کرده متلاشی شده بود، که مسلما خلبانانش کشته شدهاند. نکته قابل توجه اینکه جعبه سیاه هواپیمای سی یکصدوسی که حافظه مختصات پرواز و جهت و مسیر پرواز است در محل بین سوختههای لاشه هواپیما موجود بود. از این جعبه میتوان کاملا مطمئن شد که این مزدوران از کدام یک از پایگاه کشورهای مزدور آمریکا در منطقه پرواز کردهاند.
مقدار زیادی پوکههای شلیکشده M16 را مشاهده کردیم و فانوسقههای زیادی روی زمین پخش بود. در هر کدام از این فانوسقهها دو جافشنگی M16 و در هر کدام 3 خشاب 20 تری M16 وجود داشته است. آمریکاییها حتی وقت نکردند که این فشنگها را همراه خود ببرند و در محل رها کرده و فرار کردهاند. کنار هر وسیله مقداری مواد منفجره گذاشته بودند. من دوربین های زاویهسنج سنگین را دیدم که کنار آنها جعبه مواد منفجره آماده انفجار قرار داشت و این بسیار خطرناک بود. (روزنامه جمهوری اسلامی 7 اردیبهشت 1359 صفحه2)
به دنبال این حادثه، امام خمینی (س) در پیامی خطاب به ملت ایران، درباره اشتباه کارتر چنین مرقوم فرمودند:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم
ملت رزمنده ایران، دخالت نظامی آمریکا را شنیدید و عذرهای کارتر را نیز شنیدید. اینجانب که کرارا گفتهام کارتر برای وصول به ریاستجمهوری حاضر است به هر جنایتی دست بزند و دنیا را به آتش بکشد. شواهد آن یکی پس از دیگری ظاهر شده و میشود؛ و اشتباه کارتر در آن است که گمان میکند با دست زدن به این مانورهای احمقانه میتواند ملت ایران را که برای آزادی و استقلال خویش و برای اسلام عزیز از هیچ فداکاری رویگردان نیست، از راه خودش که راه خدا و انسانیت است منصرف کند. کارتر باز احساس نکرده با چه ملتی روبهروست و با چه مکتبی بازی میکند. ملت ما ملت خون و مکتب ما جهاد است. این شخص انساندوست! برای رسیدن به چند سال ریاست و جنایت، جان گروهی را تباه کرد، که محتمل است برای کم جلوه دادن جنایتش، هشت نفر را اقرار کرده باشد، در صورتی که طبع واقعه شهادت میدهد که دهها نفر جان خود را در راه شهوات او از دست دادهاند و دهها نفر هم در کویر لوت سرگردان و در معرض مرگاند. ادعای اینکه همه مسافران هواپیما را بردهاند، مخالف گزارشاتی است که به ما دادهاند. کارتر باید بداند که اگر این گروه به مرکز جاسوسی آمریکا در تهران حمله کرده بودند اکنون از هیچ یک از آنها و از پنجاه نفر جاسوس محبوس در لانه جاسوسی خبری نبود و همه رهسپار جهنم شده بودند.
کارتر باید بداند که حمله به ایران، حمله به تمام بلاد مسلمین است و مسلمانان جهان در این امر بیتفاوت نیستند. کارتر باید بداند که حمله به ایران موجب قطع نفت از تمام دنیا خواهد شد و دنیا را بر ضد او بسیج میکند. کارتر باید بداند که این عمل احمقانه او در ملت آمریکا چنان اثری خواهد گذاشت که طرفداران او را مخالفان او خواهد کرد. کارتر باید بداند که با این عمل بسیار ناشیانه حیثیت سیاسی خود را به صفر رساند و از ریاست جمهوری باید قطع امید کند. کارتر با این عمل خود ثابت کرد که قدرت تفکر را از دست داده و از ادارۀ یک کشور بزرگ مثل آمریکا عاجز است. کارتر باید بداند که ملت 35 میلیونی ما با مکتبی بزرگ شدهاند که شهادت را سعادت و فخر میدانند و سروجان را فدای مکتب خود میکنند. و کارتر باید بداند که تمام ساز و برگهای مدرن جنگی که آمریکا به ایران برای پایگاه خود در زمان شاه مخلوع داده است، اکنون موجود است و به دست ارتش بزرگ و سایر قوای انتظامی است و بلای جان اوست.
اکنون که شیطان بزرگ دست به کار احمقانه زده است، ملت شریف و رزمنده ما باید به امر خدای تبارک و تعالی با تمام توان خود و با اتکال به قدرت خدای متعال مهیا شود و آماده نبرد با دشمنان خود گردد. نیروهای انتظامی، ارتش و ژاندارمری و سپاه پاسداران به حال آمادهباش باشند، و سپاه بیست میلیونی که خود را مجهز نمودهاند امروز برای فداکاری اسلام مهیا باشند که در موقع لزوم از کشور اسلامی خود دفاع کنند؛ و از این مانور احمقانه که به امر خدای قادر شکست خورد، هراسی به خود راه ندهند که حق با ما و خدا پشتیبان ملت مسلمان است. اینجانب به کارتر اخطار میکنم که اگر دست به امثال این کار ابلهانه بزند، کنترل این جوانان مسلمان و مبارز و غیوری که نگهبان جاسوسان جاسوسخانه هستند برای ما و دولت امکان ندارد و مسئول جان آنان، شخص اوست. و من اخیرا باید تذکر دهم که در قضایای کردستان که گروههای منحرف چپ و مخالف با اسلام به آشوبگری برخاستهاند، و در قضایای دانشگاهها که گروههای چپ آمریکایی در آن مکانهای مقدس دست به آشوب زدهاند، و آشوبگریهای دولت غیرقانونی عراق در مرزهای ایران با حمله کارتر و دخالت نظامی در ایران رابطه ملموسی دارد، و در این موقع حساس اگر این گروههای منحرف در دانشگاهها و یا خارج آنها دست به آشوب بزنند، ملت رابطه مستقیم سران آنان را با آمریکای جهانخوار خواهد فهمید و تکلیف خود را با آنان روشن خواهد کرد و اغماض و عفو، راه مخالف سیاست اسلامی خواهد بود. و اینجانب به همه جوانان نصیحت میکنم که به ملت بپیوندند و از کشور خود دفاع کنند و مکتبهای انحرافی را کنار گذارند که وحدت صفوف به مصلحت همه است. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و قطع ید مفسدین و جباران را خواستارم. والسلام علیکم و رحمه اللّه.
روح اللّه الموسوی الخمینی» (صحیفه امام؛ ج 12، ص 255-256)
259
کد خبر 2055152
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1422371/