بزرگنمايي:
ایرانیان جهان- گاه بهترین کاری که می توان انجام داد این است که هیچ کاری انجام نداد. مثلا سوئد را در نظر بگیرید که دولت آن تصمیم گرفته بدون تعطیل کردن اقتصاد خود رویکردی فکر شده تر و متوازن تر را در پیش بگیرد. سوئد اجازه داده مدارس ابتدایی، رستوران ها، مغازه ها و سالن های ورزشی به کار خود ادامه دهند، هرچند تعداد کمتری از مردم در سطح جامعه حضور پیدا می کنند یا برنامه هایشان را طبق معمول همیشه انجام می دهند. همزمان دولت سوئد اطلاعات کافی را در اختیار مردم قرار داده است، به گونه ای که آنها از خطراتی که این ویروس متوجه سلامتی خودشان و دیگران می کند به خوبی مطلع شده اند. به این ترتیب سوئدی ها احتمال آلوده شدن خود را به حداقل رسانده اند و در عین حال از اتخاذ تمهیدات افراطی نظیر ماندن در خانه که عملا به معنای حبس خانگی است، اجتناب کرده است.
تجربه سوئد نشان می دهد که امکان پشت سر گذاشتن چالش های بی سابقه ای که متوجه سلامتی همگانی شده، بدون تحمیل بی پروای سیاست های دولت پلیسی و بدون وارد آوردن آسیب های جبران ناپذیر به اقتصاد وجود دارد. و بله، نتایج این تجربه هنوز معلوم نیست، اما چیزی که می دانیم این است که اکثر کشورها نمی توانند برای مقابله با اثرات خرد کننده کشاندن اقتصاد به یک حالت وقفه ویرانگر، به سادگی تریلیون ها دلار چاپ کنند. این کشورها به منظور جبران فقدان تولید و فعالیت خود، مجبورند یا به ذخایر خود دست ببرند یا وام هایی را از صندوق بین المللی پول دریافت کنند. این یعنی آنها باید سال ها با کند شدن رشد و بیکاری بالا برای بیرون آمدن از هرج و مرج دست و پنجه نرم کنند.
این قاعده در مورد آمریکا نیز صدق می کند، هرچند دولت با بی پروایی برای پرداخت صورتحساب ها در حال چاپ کردن اسکناس است. هزینه پیش بینی نشده ایالات متحده از ناحیه بیکاری دراز مدتی خواهد بود که با تعطیلی میلیون ها کسب و کار کوچک و متوسط مقدمات آن فراهم شده است. این سناریوی مخوف اکنون دیگر حتمی شده است. و درست همانطور که به دنبال بحران مالی سال 2008 یو اس جی میلیون ها کارگر را از فهرست حقوق خود حذف کرد – و آنها را مجبور کرد تا به دنبال مشاغل کم دستمزد، پاره وقت و بدون هیچ مزایایی در اقتصاد «بدون مزایا» بگردند- اکنون نیز میلیون ها انسان شاغل دیگر از گردونه خذف خواهند شد و بی خانمانی، بی شغلی و تهیدستی به دنبال این بحران افزایش شدیدی پیدا خواهد کرد. اگر اقتصاد به زودی از سر گرفته نشود، یک چک 1200 دلاری از سوی عمو سام و چند هفته حقوق بیکاری نمی توانند ضرورت بازسازی نیروی کار آمریکا را از میان بردارند.
به همین دلیل است که ما باید به کشورهایی چون سوئد نگاه کنیم که رویکرد سنجیده تری را در پیش گرفته اند که به بخش هایی از اقتصاد اجازه می دهد در طول این همه گیری به فعالیت خود ادامه دهند، در حالی که بخش های دیگر می توانند به سرعت از نو مشغول فعالیت شوند و با حداقل اختلال به ظرفیت کامل خود برسند. آنچنان که در آمریکا رسم است، این موضوع نباید به یک مسئله «لیبرال یا محافظه کار» تبدیل شود. نباید با از سر گیری اقتصاد فقط به این دلیل که ترامپ «این کار را انجام می دهد» مخالفت کرد، بلکه چون میلیون ها انسان شاغل در اقتصادی که – به اعتقاد اکثر اقتصاددانان- رو به سوی یک رکود شدید و طولانی پیش می رود، با آینده ای نامطمئن مواجه اند. لیبرال ها باید به دنبال راه هایی برای پرهیز از این نتیجه شوم باشند، به جای هدر دادن وقت خود در انتقاد کردن از ترامپ.
در مقاله ای به قلم دونالد جفریز که در لیو راکول منتشر شده آمده است: «تعطیلی کسب و کارها اکنون می رود که به بیشتر از یک ماه برسد. چه تعداد از کسب و کارهای کوچک در اقتصاد کازینویی ما باقیمانده که تاکنون برای همیشه تعطیل نشده باشند؟ چه تعداد از کسب و کارهای متوسط اکنون قادر به بازگشایی مجدد خواهند بود؟ چند میلیون نفر به دلیل این واکنش هراس زده – هر اسمی که روی آن بگذارند- مرخصی خواهند گرفت، آماده به خدمت خواهند شد، اخراج خواهند شد؟ بدون تجارت چگونه می توان اقتصادی مبتنی بر تجارت داشت؟»
به راستی که. در اینجا مسئله مقدم دانستن سود بر انسان ها مطرح نیست. اقتصاد زندگی «ماست». بدون وجود یک اقتصاد نمی توانید تلاش کنید معاشی برای خود دست و پا کنید. سعی کنید شکم خانواده تان را سیرکنید یا اجاره خانه تان را بپردازید یا یک اتومبیل بخرید یا هر کاری را بدون وجود یک اقتصاد انجام دهید. ما به اقتصاد نیاز داریم. مزد بگیران به اقتصاد نیاز دارند و ما باید راهی را برای انجام همزمان این هر دو کار با هم پیدا کنیم: فراهم آوردن امکان تداوم اقتصاد و نجات دادن جان انسان ها هر چند نفر که امکان پذیر ست. این ایده که ما فقط می توانیم یکی از این دو کار را انجام دهیم و کار دیگر را هیچ کاری انجام ندهیم، نه تنها دروغی فاحش است بلکه برای منافع ما نیز زیانبار است. ما باید هر دو کار را انجام دهیم، هیچ راه دیگری وجود ندارد. در مقاله ای که در هاآرتص منتشر شده می توان سابقه بیشتری را در مورد سوئد به دست آورد: آندرس تگنل اپیدمیولوژیست دولتی سوئد می گوید: «حقیقت این است که ما سیاستی مشابه با سایر کشورها داریم. مثل هر کسی ما هم تلاش داریم نرخ عفونت آلودگی را کاهش دهیم...تفاوت های موجود از سنت و فرهنگ متفاوتی که بر سوئد حاکم است ناشی می شود. ما تمهیدات داوطلبانه را ترجیح می دهیم و در اینجا سطح بالایی از اعتماد بین مردم و مقامات وجود دارد، پس می توانیم از اتخاذ ممنوعیت های اجباری خودداری کنیم...»
«هنوز برای گفتن اینکه آیا سیاست استکهلم داستان توفیق آمیزی از کار در خواهد آمد یا نسخه ای برای فاجعه، بسیار زود است. اما پس از عبور از این بحران جهانی، شاید سوئد بتواند به مثابه شکلی از یک گروه کنترل به کار گرفته شود: آیا سایر کشورها در اعمال ممنوعیت هایی که بر مردم خود تحمیل کرده اند زیاده روی کرده اند؟ یا مورد سوئد به نمونه ای از خودخواهی و خودبینی دولتی تبدیل خواهد شد که بی دلیل به بهای جان انسان های زیادی تمام شد؟»
تگنل این اپیدمیولوژیست ارشد سوئد که مدت زیادی نیست به کار گرفته شده و یک رادیکال سرسخت است، برای سازمان های مهمی چون سازمان بهداشت جهانی و کمیسیون اروپایی کار کرده است. تنها فرقی که او با بسیاری از همتایان خود دارد صرفا در رویکرد اوست که اختیار را به مردم عادی واگذار می کند تا از عقل سلیم خود در ارتباط با سلامتی شان، امنیتشان و امنیت دیگران استفاده کنند. ساده است، اگر علائم بیماری را در خود مشاهده کردید در خانه بمانید. تگنل معتقد است که واداشتن مردم به انجام کار درست با اعتماد کردن به قضاوت آنها ساده تر است تا دستور دادن به آنها برای انجام این کار.
گفته می شود که اهداف سوئد همان اهدافی است که دیگر کشورهای متاثر از این همه گیری دارند؛ تاکید بر «صاف کردن منحنی»، کند کردن نرخ آلودگی، تا حد امکان آزمایش از تعداد بیشتری از مردم و محافظت از جمعیت آسیب پذیر و سالمند. فقط شیوه های آنهاست که تفاوت دارد.
آنها رویکرد متنوع تری را در پیش گرفته اند که بر مردم فهمیده اتکا دارد که تا وقتی درمان بهتری برای آن پیدا نشده، با رعایت خط مشی های لازم دامنه این شیوع به حداقل برسد. در سوئد به «فاصله گذاری اجتماعی» عمل می شود، اما تا زمان از سر گذشتن این تهدید نه آزادی های مدنی مردم به حالت تعلیق درآمده و نه در حبس خانگی قرار داده شده اند. سوئد ارزش های محوری خود را در تلاشی دیوانه وار برای به تاخیر انداختن بیماری یا مرگ به مخاطره نینداخته است. اما آیا می توان در مورد آمریکا نیز همین را گفت؟ در اینجا بخش دیگری از مقاله منتشر شده در واشنگتن پست را ملاحظه می کنید: «در حالی که رهبران دولتی در انگلیس و آمریکا با این مسئله دست به گریبانند که چگونه اقتصادهای به حالت سکون درآمده شان را احیا کنند، دکتر تگنل می گوید که رویکرد سوئد به این کشور اجازه خواهد داد تا تمهیدات فاصله گذاری اجتماعی خود را در دراز مدت حفظ کند، بی آنکه سیستم اقتصادی را در معرض خطر قرار دهد...کشوری که در آن تعداد زیادی از مردم در برابر این ویروسی که دیگر یک تهدید همه گیری نیست دست به مقاومت می زنند...»
دکتر تگنل می گوید: «ما معتقدیم که تفاوت اصلی بین سیاست های ما و سیاست های بسیاری از کشورهای دیگر این است که ما به سادگی می توانیم این نوع سیاست ها را برای ماه ها و شاید حتی سال ها ادامه دهیم، بی آنکه لطمه واقعی به جامعه یا اقتصاد ما وارد آید.» هر چند که دولت هیچ دستوری برای ماندن در خانه صادر نکرده، بسیاری از سوئدی ها تصمیم گرفته اند قرنطینه و فاصله گذاری اجتماعی را به میل خود را رعایت کنند.»
تهدید این همه گیری برای اکثر کشورها چیز جدیدی است، در نتیجه کاملا منصفانه نیست که واکنش آنها را در قبال آن به باد انتقاد بگیریم. اما در مقطع فعلی افراد منطقی باید قادر به قبول این باشند که به اجرا گذاشتن سیاست های همه جانبه ای که لطمات غیرقابل محاسبه ای را بر اقتصاد و بر آزادی های فردی مردم وارد می آورد، واکنش ناپخته ای است که تهدیدی به بزرگی خود همه گیری را متوجه کشور می کند. رهبران باید بتوانند همزمان هم قدم بزنند و هم آدامس بجوند. این تنها چیزی است که ما باید از آنها انتظار داشته باشیم: فقط اقتصاد لعنتی را بازگشایی کنید، در حالی که همزمان خطر آلودگی را تا حد امکان به حداقل می رسانید. آیا این درخواست زیادی است؟
در مقاله ای که در مدیسین نت منتشر شده آمده است: «طبق اعلام فروم جهانی اقتصاد، لطمات مالی این همه گیری موجب شده که خیلی ها تقریبا با قطعیت به سمت خودکشی ، امراض روانی و مشکلات سلامت جسمانی سوق داده شوند که از دست دادن بیمه درمانی در کشورهایی فاقد درمان اجتماعی وخیم تر نیز می شود. یکی از دلایل این وضعیت این است که هم سوئد و هم سنگاپور کوشیده اند حیات کشورهایشان را تا وقتی که امکان دارد همزمان با واکنش نسبت به این تهدید، در حال عادی نگه دارند اما این تفاوت شدید مجموع مرگ و میرها را بین این دو کشور توضیح نمی دهد...»
«آندرس تگنل ایمینیولوژیست ارشد این کشور دست به قمار خطرناکی زده است. فرضیه او این است که در پایان این همه گیری تعداد سوئدی هایی که جان خود را از دست داده اند به نسبت زمانی که کشور پروتکل های فاصله گذاری سخت گیرانه تری را به اجرا بگذارد چندان بیشتر نخواهد بود.»
بله، تعداد مرگ ها در هر هزار نفر در سوئد با کشور نزدیک آن دانمارک تفاوت چندانی ندارد، اما نتایج نهایی این تجربه ممکن است تا سال ها معلوم نشود. مجموع جانباختگان دانمارک با جمعیتی 5 میلیون و 800 هزار نفری در حال حاضر 336 نفر است، در حالی که سوئد در ازای جمعیت 10 میلیون و 200 هزار نفری اش 1400 نفر جان باخته اند. پس از جنبه عملی شیوه سوئد بسیار نامطلوب تر است (جالب آنکه جمعیت سوئد مشابه جمعیت 8 میلیون و 400 هزار نفری نیویورک سیتی است، اما میزان مرگ و میر ناشی از کرونا در نیویورک هم اکنون به رقم وحشتناک 12822 تن رسیده است.)
اما داستان چیزی بیشتر از صرف ریز داده ها یا آخرین آمار دلهره آور است. مطالعه این فراز از مقاله لس آنجلس تایمز به فهم بهتر مطلب کمک می کند: «تگنل اصرار دارد که رویکرد سوئد هنوز به نظر منطقی می آید، با اینکه این نکته را نیز تصدیق می کند که جهان در ارتباط با این ویروس پا به قلمرو کشف نشده ای گذاشته است. او می گوید هرچند ممکن است در کوتاه مدت آلودگی در سوئد بیشتر باشد، اما این کشور با خطر آلودگی بزرگی مواجه نخواهد شد شبیه اتفاقی که بعد از برداشته شدن تعطیلی ها در دانمارک ممکن است این کشور با آن رو به رو شود.
او می گوید: «به نظر من هم نروژ و هم دانمارک هم اکنون بسیار در این باره نگرانند که چگونه روند این تعطیلی کامل را به شکلی متوقف کنند که بعد از شروع بازگشایی های پلکانی، موجب بازگشت بی درنگ موج آلودگی نشود.» او می گوید مقامات می دانند که سوئدی ها در محیط های کاری شان فاصله گذاری اجتماعی را رعایت می کنند، چون مقامات یک خاتمه ناگهانی فصل آنفلونزا و بیماری تهوع زمستانی را در سابقه خود دارند.»
طرح سوئد همچنان از سوی آن دسته از متخصصین سلامتی که فکر می کنند توصیه های سختگیرانه شان باید مو به مو به اجرا گذاشته شود مورد انتقاد قرار خواهد گرفت. اما شاید معلوم شود که مدل سوئدی از دیگر شیوه های اقدام بهتر نیست، اما در نهایت برای کشورهایی که می خواهند جان انسان های بیشتری را نجات دهند اما از یک اقتصاد همیشه لنگ و به شدت دچار رکود اجتناب کنند، تنها گزینه واقعی همین است.
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/146073/