ایرانیان جهان
یک سالگی طوفان الاقصی، جنگ وآینده مبهم
سه شنبه 24 مهر 1403 - 07:51:10
ایرانیان جهان - پایگاه خبری تحلیلی میهن تجارت (mihantejarat.com):
مرتضی شربیانی: در سحرگاه 7 اکتبر 2023 (15 مهر 1402)، نیروهای رزمی گروه حماس از دفاع مرزی مستحکم با اسرائیل عبور کردند و به شهرک های یهودی نشین اطراف نوار غزه حمله کردند. بر اساس اعلام دولت اسرائیل، در این عملیات که گروه حماس آن را «طوفان الاقصی» نامید، 1200 نفر کشته و 250 نفر اسیر شدند.
این عملیات آتش جنگی را شعله ور ساخت که پس از گذشت یک سال همچنان ادامه دارد و طی آن کل نوار غزه و بخش قابل توجهی از لبنان ویران شده و حداقل 40000 فلسطینی در نوار غزه و حداقل 2000 فلسطینی در لبنان تخریب شده است. کشته شده اند. حمله 7 اکتبر و پیامدهای آن نه تنها خاورمیانه را ملتهب کرد، بلکه آثار جدی در عرصه جهانی داشت و به نظر می رسد اثرات آن همچنان ادامه داشته باشد.
اما آیا عملیات حماس در 7 اکتبر اقدامی حساب شده و منطقی بود؟ و آیا واقعا ارزش پول را دارد؟ چرا این بحران یک سال طول کشید؟ و چرا هیچ چشم اندازی برای پایان دادن به آن وجود ندارد؟ اینها سوالاتی است که امروز به طور جدی مطرح می شود، زیرا عملیات طوفان الاقصی یک تهاجم نظامی غافلگیرکننده و غافلگیرکننده بود که بعدها باعث ایجاد یک سری شگفتی ها و شگفتی ها در مورد قدرت دو طرف درگیر و پیروزی هر یک از آنها شد. طرفین در مقطعی از جنگ دورنمای پایان بحران را پنهان کرده است.
در این راستا مروری بر وقایع شگفت‌انگیز سال گذشته نشان می‌دهد که چگونه تغییر روند جنگ در یک سال گذشته شرایطی را به وجود آورده است که در نتیجه روند آینده درگیری نامشخص شده است و در گذر زمان در سالگرد حمله حماس، نمی توان احتمال خاصی را برای بررسی روند آینده جنگ پیش بینی کرد.
عملیات طوفان الاقصی در شرایطی رخ داد که بحران فلسطین با وجود ابعاد انسانی و حقوقی تا حد زیادی به فراموشی سپرده شده بود و از دستور کار جنبش های سیاسی منطقه ای و جهانی خارج شده بود. در 20 سال گذشته، نیروهای راست‌گرای اسرائیل به رهبری بنیامین نتانیاهو موفق شدند با سرکوب و خشونت، جنبش‌های فلسطینی را سرکوب کنند و عملاً گروه‌های فلسطینی را علیه اسرائیل خلع سلاح کنند. در این روند، مرگ عرفات و فرسودگی و ضعف جانشینان او نقش مهمی در ساختار رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین داشت. نتانیاهو و راست گرایان همراه او از یک سو عملاً تمامی راه های ممکن برای ایجاد کشور مستقل فلسطین را از بین برده بودند و از سوی دیگر با گسترش شهرک های یهودی نشین، بر ظلم و ستم بر مردم فلسطین پیوسته افزودند. به این ترتیب سازمان آزادیبخش فلسطین برنامه عملی برای صلح نداشت و تمام روش های حماس برای مبارزه مسلحانه با اسرائیل خنثی شده بود.
در این شرایط و در شرایط بن‌بست بحران فلسطین، کشورهای عربی با تشویق آمریکا عمل‌گرا بودند و با پشت‌کردن به مردم فلسطین، روابط خود را با اسرائیل در چارچوب معاهده ابراهیم عادی می‌کردند. در واقع مهمترین خبر در روزهای قبل از 16 مهر، اخباری بود که درباره پیشرفت روند مذاکرات برای عادی سازی روابط عربستان و اسرائیل منتشر شد و به نظر می رسید با پیوستن عربستان به معاهده ابراهیم و عادی سازی روابط با اسرائیل، مسئله فلسطین به کلی فراموش شود. در این شرایط ابتکار حماس و اجرای عملیات مرگبار 16 مهر همه معادلات را تغییر داد و روشن کرد که قدرت های جهانی با وجود قدرت اقتصادی و سیاسی خود نمی توانند یک ملت به ظاهر بی طرف را از معادلات سیاسی حذف کنند.
در ابتدا تصور اینکه این بحران یک سالگی خود را ببیند سخت بود و بیشتر پیش بینی ها بر این اساس بود که یا اسرائیل در مدت 3 تا 6 ماه موفق به نابودی جنبش حماس در غزه خواهد شد. یا اگر در این دوره موفق شود اگر به آنچه نیاز دارد نرسد، آمریکا اسرائیل را مجبور به پذیرش آتش بس و مذاکره خواهد کرد.
آمریکا دلایل زیادی برای ناراضی بودن از ظهور و تداوم این بحران داشت. مهم ترین دلیل این احتمال وجود داشت که بحران غزه موضوع حمله اوکراین و روسیه به آن را تحت الشعاع قرار دهد. پس از حمله روسیه به اوکراین، ایالات متحده تلاش موفقیت آمیزی را برای تمرکز تمام توجهات بر این اقدام و منزوی کردن و تضعیف روسیه در عرصه بین المللی ترتیب داد، اما حمله 7 اکتبر توسط حماس و پس از آن حمله اسرائیل به غزه، موضوع اوکراین را مطرح کرد. وی افزود: این موضوع برای آمریکا اصلا خوشایند نبود. علاوه بر این، بحران غزه باعث شد که آمریکا در منطقه ای به دام بیفتد که تلاش می کرد حضور خود را محدود کند. بر اساس یک برنامه راهبردی دقیق، ایالات متحده برای مهار چین با حضور گسترده در این منطقه، فعالیت های خود را بر خاور دور و اقیانوس آرام متمرکز کرده بود و در این چارچوب، سیاست آمریکا کاهش بار خود بود. حضور در غرب آسیا و اروپا . اما بحران غزه در حال به دام انداختن آمریکا در خاورمیانه و مانع از روند تحقق سیاست راهبردی این کشور بود و بدیهی است که طولانی شدن بحران و گسترش آن می‌توانست مشکلات بیشتری را برای آمریکا ایجاد کند و موقعیت را بیش از پیش تقویت کند. چین و انزوای آن در شرق آسیا و منطقه. اقیانوس آرام می شود.
اما با وجود این پیش بینی ها، اوضاع آنطور که انتظار می رفت پیش نرفت. نه حماس تسلیم شد و نه آمریکا نتوانست اسرائیل را مجبور به توقف خشونت و کاهش خشونت کند. در مورد حماس، موضوع قابل درک است و طبق شواهد موجود، رهبران این جنبش نقشه مفصلی برای جنگ با اسرائیل طراحی کرده و تمامی پیش بینی های لازم را انجام داده اند و در این راستا حماس تونل های زیرزمینی خود را در غزه ساخته است. با یک برآورد دقیق آنها توانمندی های ارتش اسرائیل را تقویت کرده اند و تا حدودی در این زمینه حساب شده عمل کرده اند که باعث شده اسراییل با وجود کنترل تمام غزه و دسترسی به برخی تونل ها، نه به سران حماس برسد و نه بتواند زندانیان خود را دستگیر کند. آزاد از حماس و متحدانش. این در حالی است که حتی تصاویر موثقی از خلع سلاح گردان های الاقصی یا تسلیم گسترده آنها منتشر نشده است و ادعای اسرائیل در مورد ترور برخی از رهبران حماس (مهمتر از همه محمد ضیف و مروان عیسی) تایید می شود. حماس و منابع مستقل نرسیده؛ بنابراین اسرائیل به سختی می تواند ادعای پیروزی بر حماس را داشته باشد و این مشکل شرایط سختی را برای این دولت برای پذیرش آتش بس و پایان دادن به جنگ ایجاد کرده است.
در این میان، موضوع برای آمریکا متفاوت بود، زیرا آمریکا دلایل مهمی برای جلوگیری از ادامه و گسترش جنگ بدون توجه به موفقیت یا شکست اسرائیل دارد. اما ناتوانی آمریکا در اعمال فشار بر اسرائیل برای پایان دادن به جنگ تعجب آور بود تا جایی که برخی حتی این کشور را به ریاکاری و همسویی غیر علنی با اسرائیل برای ادامه جنگ و نابودی فلسطینیان متهم کردند. این در حالی است که بنا به دلایل متعدد (که مهمترین آنها در بالا توضیح داده شد)، ادامه جنگ منافع ملی استراتژیک آمریکا را به خطر می اندازد. در این راستا به نظر می‌رسد عواملی مانند قدرت گروه‌های یهودی حامی اسرائیل، آمریکا را به سمت موضع‌گیری در تضاد با منافع ملی این کشور سوق داده است. با این وجود، در کنار قدرت گروه‌های تأثیرگذار یهودی، ضعف و تردید در تصمیم‌گیری جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا نیز می‌تواند عامل مهمی در پیدایش این شرایط تلقی شود.
اما درست زمانی که همه فکر می کردند روند حوادث به نفع فلسطینی ها و محور مقاومت پیش می رود، حمله سنگین اسرائیل به لبنان و ترور بسیاری از رهبران حزب الله لبنان شگفتی دیگری را به همراه داشت. حزب الله لبنان در راستای شعارهای خود مبنی بر حمایت از فلسطین، یک روز پس از عملیات 7 اکتبر عملیات نظامی محدودی را علیه اسرائیل آغاز کرد که شباهت زیادی به سایر درگیری های کنترل شده بین حزب الله و اسرائیل داشت و این درگیری ها به عنوان یک درگیری تمام عیار تلقی نمی شد. جنگ مقیاس در واقع، بیشتر نگرانی‌ها مربوط به ورود حزب‌الله به جنگ با اسرائیل برای حمایت از حماس و مردم غزه بود. اما حزب الله علی رغم انتظارات حماس دست به چنین اقدامی نزد و ترجیح داد تنها به عملیات تهاجمی ادامه دهد. اما اوضاع در اواسط تابستان تغییر کرد و اسرائیل یک سری عملیات را به بهانه حمله حزب‌الله آغاز کرد که طی آن چندین اسرائیلی به طور غیرعمد کشته شدند و طی آن در کمتر از دو ماه نه تنها تقریباً کل رهبری حزب‌الله انجام شد. ترور شد، اما عملیات عجیبی مانند انفجار پیجرهای ارتباطی حزب الله آسیب جدی به بدنه فعال حزب الله وارد کرد. و با عملیات سنگین هوایی عملا وارد جنگ با لبنان شد. اینجا بود که جهت جنگ تغییر کرد و این بر پیچیدگی بحران افزود.
اکنون پس از سالگرد عملیات اکتبر، به نظر می رسد هیچ چشم اندازی برای پایان جنگ وجود ندارد، زیرا هر دو ائتلاف درگیر ضربات محکمی خورده اند و در مقابل ضرباتی به طرف مقابل وارد کرده اند، در حالی که اسرائیل باز مانده است. او نمی‌خواهد دست از مبارزه بردارد و مصمم است که تا نابودی دشمنانش به مبارزه ادامه دهد. این موضع علاوه بر ویژگی های دولت تندرو کنونی اسرائیل، ناشی از تجربیات تاریخی اسرائیل در اثربخشی خشونت و جنگ برای این کشور بوده است.
این در حالی است که محور مقاومت ضد اسرائیلی علاوه بر خاطرات موفقیت های گذشته، در این درگیری اخیر نیز به موفقیت های مهمی دست یافته است و خود را در موقعیت شکست نمی بینند. بنابراین به نظر می رسد این جنگ ادامه پیدا کند.
اما در این میان مهم ترین نکته ای که در رابطه با مسئله فلسطین باید مورد تاکید و توجه قرار گیرد، ابعاد اخلاقی و انسانی این موضوع است. به بیان واضح تر، اگرچه در طول درگیری 70 ساله اسرائیل و فلسطینی ها، کشورها و جریان های مختلف با ایدئولوژی های مختلف از هر دو طرف درگیری حمایت کرده اند، اما اصل موضوع یک بحران انسانی است. در حال حاضر بر اساس آخرین آمار، بیش از 3 میلیون فلسطینی در کرانه باختری رود اردن و بیش از 2 میلیون فلسطینی در نوار غزه در شرایط کشوری بدون کشور و تحت اشغال زندگی می کنند. اسرائیل نه اجازه تشکیل کشور مستقل را به این افراد می دهد و نه به این افراد اجازه می دهد حداقل امکان اخذ تابعیت اسرائیل را داشته باشند. به بیان واضح تر، اسرائیل سرزمین بیش از 5 میلیون فلسطینی را اشغال می کند، تمام تمهیدات اقتصادی و امنیتی آن را در اختیار می گیرد و با ایجاد شهرک های یهودی، دائماً غیرنظامیان یهودی را به این سرزمین های اشغالی منتقل می کند، اما به این بهانه. این واقعیت که فلسطینیان نوار غزه و کرانه باختری شهروندی اسرائیل را ندارند، یک سیستم تبعیض نژادی شدید را بین فلسطینی ها و ساکنان شهرک های یهودی نشین ایجاد کرده است که مغایر با اساسی ترین اصول حقوق بشر است. این است که این موضوع چندان پنهان نیست. و همه فعالان اجتماعی و سیاستمداران از آن آگاه هستند. اما متأسفانه قدرت اسرائیل و قدرت برتر حامی اصلی آن یعنی آمریکا باعث شده چنین موضوع انسانی و دردناکی ناتمام بماند که قطعاً می توان آن را شکستی برای جامعه جهانی و نظم سیاسی کنونی جهان دانست.

http://www.ilandnews.ir/fa/News/1232256/یک-سالگی-طوفان-الاقصی،-جنگ-وآینده-مبهم
بستن   چاپ