گزارش فارن پالیسی:فقط ترامپ میتواند به تهران برود!
يکشنبه 23 دي 1403 - 11:34:40
|
|
ایرانیان جهان - به گزارش جماران، فارن پالیسی نوشت: در سال 1972، «ریچارد نیکسون»، رئیسجمهور ایالات متحده، در آستانه سفر تاریخی خود به چین، یادداشتهایی دستنویس تهیه کرد. در میان این یادداشتها، عباراتی با عناوین «چیزی که آنها میخواهند» و «چیزی که ما میخواهیم» دیده میشد. «نیکسون» همراه با «هنری کیسینجر»، مشاور برجسته امنیت ملی خود، با انجام این سفر و گشودن باب ارتباط با چین—کشوری که دههها از ایالات متحده قطع ارتباط کرده بود—تاریخساز شد. بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان «ریچارد نیکسون» که بخش عمدهای از عمر سیاسی خود را بر پایه مخالفت با نفوذ کمونیسم بنا کرده بود—بهویژه در دوران خدمتش در کنگره و معاونت ریاستجمهوری—از اعتبار سیاسی کافی برخوردار بود تا بتواند با چین، یک کشور کمونیستی، تعامل برقرار کند، بدون آنکه به ضعف یا سازش متهم شود. این اعتبار به او امکان داد تا یک حرکت جسورانه دیپلماتیک انجام دهد؛ حرکتی که برای رهبرانی با پیشینه کمتر محافظهکارانه، از نظر سیاسی دشوار یا حتی غیرممکن به نظر میرسید، زیرا آنها ممکن بود با انتقاد شدید مواجه و به خیانت به اصول یا ضعف در برابر کمونیسم متهم شوند. شهرت جنگطلبانه و موضع سختگیرانه «نیکسون» علیه کمونیسم، در کنار عملگرایی و مهارت دیپلماتیک او، ترکیبی متناقض ایجاد کرده بود که زمینهساز اقدام تاریخیاش در برقراری روابط با چین شد. این ویژگیهای منحصربهفرد، ضربالمثل «فقط نیکسون میتواند به چین برود» را شکل داد؛ عبارتی که نشاندهنده شرایط خاص و شخصیت «نیکسون» بود که این ارتباط تاریخی را ممکن ساخت. چین، درگیریهای داخلی و نیاز به ارتباط با واشنگتن برای دولت منزوی چین، برقراری روابط با واشنگتن ضروری به نظر میرسید. در اواخر دهه 1960، شکاف ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک میان چین و اتحاد جماهیر شوروی به شدت عمیقتر شده بود و درگیریهای مرزی سال 1969 در امتداد رودخانه اوسوری، خصومتهای فزاینده میان دو کشور را آشکارتر کرد. از سوی دیگر، اقتصاد داخلی چین نیز در وضعیت دشواری قرار داشت، و بهبود روابط با ایالات متحده فرصتی برای تعامل اقتصادی و مدرنسازی را فراهم میکرد. تحریمها و کمپین فشار حداکثری ترامپ علیه ایران مشابه «نیکسون» و دیدگاههای جنگطلبانهاش درباره کمونیسم، «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور وقت ایالات متحده، بهخاطر مواضع تند و جنگطلبانه خود علیه ایران شناخته میشود. او از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج شد و تحریمهای اقتصادی ایالات متحده را در قالب کمپین موسوم به «فشار حداکثری» دوباره اعمال کرد. «ترامپ» معتقد بود که تحت این فشار اقتصادی، ایران به دنبال توافقی «بهتر» خواهد بود. همچنین، او در اقدامی بیسابقه، «قاسم سلیمانی»، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران را در ژانویه 2020 ترور کرد. تلاشهای ترامپ برای گفتوگو با ایران و موانع داخلی با وجود لحن تند و سیاستهای سختگیرانهاش، «ترامپ» بارها اعلام کرده که به دنبال تغییر نظام در ایران نیست و تمایل دارد روابط بهتری با این کشور برقرار کند. او در جریان کارزار انتخاباتی سال گذشته، استفاده از سلاحهای هستهای را «بزرگترین تهدید برای جهان» توصیف کرد. در دوران ریاستجمهوری خود نیز بارها تلاش کرد با رهبران ایران گفتگو کند، از جمله در آگوست 2019 برای دیدار با «محمدجواد ظریف»، وزیر امور خارجه وقت ایران در فرانسه، و در سپتامبر 2019 برای ملاقات با «حسن روحانی»، رئیسجمهور وقت ایران. پس از پایان دوره ریاستجمهوریاش، «ترامپ» علاقه خود را به بهبود روابط میان آمریکا و ایران ابراز کرد. بهعنوان نمونه، در آگوست گذشته گفت: «من قصد ندارم با ایران بدرفتاری کنم… ما دوستانه رفتار خواهیم کرد، اما ایران نباید سلاح هستهای داشته باشد.» نقش بولتون و پمپئو در تضعیف دیپلماسی با ایران با این حال، این رویکرد دوستانه در دوره اول ریاستجمهوری او به دلایل مختلف محقق نشد. در حالی که «ترامپ» شخصاً علاقهمند به مذاکره با ایران بود، اطراف او را افرادی مانند «مایک پمپئو»، وزیر امور خارجه، و «جان بولتون»، مشاور امنیت ملی، احاطه کرده بودند که دیدگاههای جنگطلبانه و ایدئولوژیک داشتند. این دو نفر، سالها خواستار «بمباران ایران» بودند. برای مثال، «پمپئو» در سال 2014 پیشنهاد بمباران تأسیسات هستهای ایران را مطرح کرده و گفته بود: «کمتر از 2000 سورتی پرواز برای نابودی ظرفیت هستهای ایران کافی است.» بهطور مشابه، «بولتون» نیز در گذشته خواهان بمباران برنامه هستهای ایران شده بود. این دو نفر نقش کلیدی در تضعیف دیپلماسی بین ایران و آمریکا داشتند. برای نمونه، زمانی که «سناتور رند پال»، به نمایندگی از «ترامپ»، در ژوئیه 2019 «محمدجواد ظریف» را به کاخ سفید دعوت کرد، «بولتون»، به گفته خاطراتش، نامه استعفای خود را آماده کرد. هرچند «ظریف» به دستور تهران این دعوت را رد کرد و به همین دلیل تحریم شد، اما این ماجرا نشاندهنده شدت مخالفت «بولتون» با دیپلماسی با ایران بود. علاوه بر این، در خاطرات اخیر «ظریف» با عنوان «پایاب شکیبایی»، مشخص شده که «مایک پمپئو» چگونه شخصاً در ژوئیه 2020 مانع اجرای طرح موسوم به «ابتکار مسکو» شد. این طرح قرار بود با اقدامات متقابل میان ایران و ایالات متحده، مشکلات مربوط به رفع تحریمها و برنامه هستهای تهران حل شود. اما با مداخله مستقیم پمپئو، این فرصت دیپلماتیک میان تهران و واشنگتن بار دیگر از دست رفت. وضعیت ژئوپلیتیک ایران در دوره اول ترامپ در دوره اول ریاستجمهوری «ترامپ»، موقعیت ژئواستراتژیک ایران به مراتب بهتر از وضعیت کنونی بود، و تهران نیازی به مذاکره با ایالات متحده یا کاهش تنشها در منطقه نمیدید. برعکس، ایران رویکردی تهاجمیتر اتخاذ کرد. به عنوان مثال، در ژوئن 2019، زمانی که «شینزو آبه»، نخستوزیر وقت ژاپن، بهعنوان میانجی میان ایران و ایالات متحده به تهران سفر کرد، رهبر ایران، هرگونه گفتوگو با واشنگتن را قاطعانه رد کرد و اظهار داشت: «ترامپ را فردی شایسته تبادل هیچ پیامی نمیدانم، پاسخی برای او ندارم و در آینده نیز پاسخ نخواهم داد.» رویکرد تهاجمی ایران در منطقه: از حملات حوثیها تا توسعه هستهای چند ماه بعد، در سپتامبر 2019، حوثیهای مورد حمایت ایران دو تأسیسات کلیدی نفتی در عربستان سعودی را هدف قرار دادند و باعث توقف نیمی از تولید روزانه نفت این کشور شدند. به طور کلی، تهران با اتخاذ رویکردی مطمئن و قاطعانه، موضعی تهاجمی در فعالیتهای منطقهای خود حفظ کرد. در همین حال، ایران نیز به گسترش توانمندیهای هستهای خود پرداخت و محدودیتهای توافق هستهای را کنار گذاشت. دوره دوم ترامپ: فرصتی برای بازتعریف روابط با ایران دوره دوم ریاستجمهوری «ترامپ» فرصتی منحصربهفرد برای بازتعریف روابط ایالات متحده و ایران فراهم میکند. با حذف چهرههای جنگطلب همچون «جان بولتون» و «مایک پمپئو» از دولت، «ترامپ» تیمی از وفاداران را گردآوری کرده که با دیدگاه او هماهنگ هستند. این تغییر نه تنها موانع اصلی دیپلماسی را از میان برمیدارد، بلکه مسیری تازه برای رویکردی بازنگریشده به تهران ایجاد میکند که اولویت آن بر توافقهای عملی است، نه ایدئولوژیگرایی سختگیرانه. تغییر در تیم امنیت ملی ترامپ و تأثیر آن بر دیپلماسی نامزدی سناتور «مارکو روبیو» بهعنوان وزیر امور خارجه و انتصاب «مایک والتز» بهعنوان مشاور امنیت ملی، نشاندهنده تمایل «ترامپ» به همکاری با افرادی است که دیدگاه کلی او را حمایت میکنند. روبیو، که زمانی یکی از رقبای «ترامپ» و سیاستمداری تندرو در سیاست خارجی بود، اکنون به حامی سرسخت او تبدیل شده است. «والتز» نیز، با سابقهای بهعنوان منتقد چین و حامی کمپین فشار حداکثری «ترامپ»، تجربهای مناسب به تیم او آورده است. با وجود شهرت تندروانه این دو نفر، هر دو آمادگی خود را برای حمایت از برنامههای «ترامپ» نشان دادهاند، که این امر شانس دستیابی به توافقی بالقوه با تهران را افزایش میدهد. با این حال، «ترامپ» ممکن است با فشارهایی از سوی جمهوریخواهان تندرو در سنا، مانند سناتور «تام کاتن»، که یکی از منتقدان سرسخت ایران است، مواجه شود. در چنین شرایطی، «ترامپ» باید از توانایی ویژه خود استفاده کند: اعتماد به غریزه خود و مقاومت در برابر فشارهای سیاسی. فارین پالیسی مدعی است: محیط استراتژیک ایران در سال گذشته به شدت تضعیف شده و دیگر از آزادی عملی که در دوره اول ریاستجمهوری «ترامپ» برخوردار بود، بهرهمند نیست. از آوریل گذشته، متحدان غیردولتی ایران در منطقه، بهویژه حزبالله، به شدت ضعیف شدهاند و رهبری آنها توسط اسرائیل هدف قرار گرفته است. با فروپاشی ارکان اصلی استراتژی دفاع پیشرو ایران، تهران با چالشهای جدی در سیاستهای امنیت ملی خود مواجه شده است. ایران ممکن است تصمیم بگیرد وضعیت آستانه هستهای خود را به ساخت زرادخانهای واقعی تبدیل کرده و یک سلاح هستهای آزمایش کند. با این حال، چنین اقدامی خطر حمله پیشگیرانه از سوی اسرائیل و ایالات متحده را به همراه دارد؛ دولتهایی که بارها تأکید کردهاند ایران مجهز به سلاح هستهای را تحمل نخواهند کرد. مشکلات اقتصادی ایران و نیاز به رفع تحریمها در داخل کشور نیز، ایران به شدت نیازمند رفع تحریمها و مدرنسازی است. اقتصاد ایران، پس از سالها فشار اقتصادی شدید، دچار بحران جدی شده و ارزش پول ملی بهطور چشمگیری در برابر دلار کاهش یافته است. علاوه بر این، زیرساختهای کشور، بهویژه در بخش انرژی، به سرمایهگذاری فوری نیاز دارند. دولتمردان ایران بهخوبی از این وضعیت آگاه هستند. در واقع، رئیسجمهور فعلی، «مسعود پزشکیان»، با وعده مذاکرات برای رفع تحریمها به قدرت رسید. اگرچه ایران توانست دوره اول فشارهای «ترامپ» را تحمل کند، اما چهار سال دیگر از کمپین فشار حداکثری، همراه با تنشهای منطقهای، برای ایران غیرقابلتحمل خواهد بود. بنابراین، ایران احتمالاً برای توافق آماده است. شواهد نشان میدهد که مقامات ایرانی از همین حالا ارتباطاتی را با دولت جدید «ترامپ» آغاز کردهاند. از جمله این اقدامات، دیدار با «ایلان ماسک» است که روابط نزدیکی با رئیسجمهور منتخب دارد. دولتهای «اوباما» و «بایدن»، بهعنوان نمایندگان حزب دموکرات، تلاش کردند از طریق مذاکره و دیپلماسی با ایران به توافقهای مهمی برسند. «اوباما» این هدف را از طریق برجام دنبال کرد و بایدن نیز تلاش کرد این توافق را احیا کند. با این حال، این رویکردهای دیپلماتیک از سوی برخی منتقدان داخلی و خارجی به گونهای تعبیر شد که این دولتها در برابر ایران ضعیف عمل کردهاند و بیشتر به «دلجویی» از ایران پرداختهاند، به جای اینکه موضعی قاطع داشته باشند. این تصور باعث شد که منتقدان آنها را به نرمش بیش از حد و ضعف در سیاست خارجی متهم کنند. در مقابل، رویکرد تند «ترامپ» و بازسازی تیم امنیت ملی او در دوره دوم ریاستجمهوری، این امکان را فراهم میکند که او، مشابه «نیکسون» در قبال چین، به طور منحصربهفردی بتواند به توافقی با ایران دست یابد. ایران و اولویتهای مذاکرات: غنیسازی اورانیوم و رفع تحریمها در هر توافق احتمالی با ایالات متحده، ایران دو مطالبه اصلی را در اولویت قرار خواهد داد: رفع تحریمها برای تثبیت اقتصاد و حفظ برنامه داخلی غنیسازی اورانیوم. در حالی که دوران غنیسازی صفر در ایران مدتهاست به پایان رسیده، مذاکره بر سر محدودیتهای سختگیرانه در سطح غنیسازی همچنان میتواند گزینهای قابلاجرا برای واشنگتن باشد. این محدودیتها غنیسازی را به اهداف غیرنظامی محدود کرده، زمان گریز هستهای ایران را افزایش میدهد و با نظارت بینالمللی قوی، پایبندی ایران به توافق را تضمین میکند. توازنی میان اصرار ایران بر حفظ غنیسازی و نگرانیهای بینالمللی در مورد گسترش تسلیحات هستهای میتواند توافقی را شکل دهد که اولویتهای هر دو طرف را برآورده سازد. در زمان اجرای برجام، زمان گریز هستهای ایران—مدت زمانی که برای تولید مواد شکافتپذیر کافی برای یک سلاح هستهای لازم بود—12 ماه بود، اما اکنون این زمان به حدود یک تا دو هفته کاهش یافته است. واشنگتن میتواند بهعنوان بخشی از توافق، از ایران بخواهد پروتکل الحاقی آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تصویب کند، تا شفافیت و پایبندی بیشتری تضمین شود. فراتر از مسئله هستهای، ایالات متحده میتواند ایران را برای کاهش فعالیتهای منطقهایاش، بهویژه حمایت از نیروهای نیابتی مانند حزبالله و حوثیها، که مستقیماً ثبات منطقه و امنیت رژیم اسرائیل را تهدید میکنند، تحت فشار قرار دهد. ایران که نفوذ قابلتوجهی بر حزبالله دارد، توانایی آن را دارد که این گروه را به یک سازمان عمدتاً سیاسی تبدیل کند—پیشنهادی که در اوایل دهه 2000 به ایالات متحده ارائه شد اما مورد توجه قرار نگرفت. اگرچه روابط ایران با حزبالله بسیار عمیق است، اما نفوذ معناداری نیز بر حوثیها دارد و میتواند در شکلدهی به توازن قدرت منطقهای نقش ایفا کند. احتمال توافق و مسیر دیپلماسی در روابط ایران و آمریکا رویکردی دیپلماتیک که این عوامل را در نظر بگیرد، میتواند زمینهساز ایجاد یک خاورمیانه باثباتتر شود. مانند گشایش تاریخی «نیکسون» به سوی چین، «ترامپ» در لحظهای سرنوشتساز قرار دارد که میتواند روابط ایالات متحده و ایران را بازتعریف کرده و اثری ماندگار بر سیاست خارجی آمریکا برجای بگذارد. هرچند تنشزدایی کامل میان واشنگتن و تهران بعید به نظر میرسد، اما توافقهای هدفمندی که بر منافع مشترک تمرکز دارند، میتوانند نتایج قابلتوجهی به همراه داشته باشند. نتایج احتمالی: کاهش تنشها و تغییر در سیاست خاورمیانهای آمریکا چنین رویکردی میتواند زمینه کاهش تنشها در خاورمیانه را فراهم کند و به ایالات متحده فرصت دهد تا تمرکز استراتژیک خود را بازتنظیم کند—بهویژه برای مقابله با نفوذ فزاینده جهانی چین. اگرچه این رویکرد احتمالاً تمام اختلافات میان دو کشور را حل نخواهد کرد، اما میتواند مسیر روابط ایالات متحده و ایران را به طور اساسی تغییر دهد و اهداف استراتژیک بلندمدت آمریکا را در منطقهای پیچیده و ناپایدار پیش ببرد.
http://www.ilandnews.ir/fa/News/1324406/گزارش-فارن-پالیسی-فقط-ترامپ-میتواند-به-تهران-برود!
|