فقر سفید؛ فقیر بودن چه ارتباطی با رنگ پوست دارد؟
سه شنبه 25 دي 1403 - 21:04:40
|
|
ایرانیان جهان - به گزارش اقتصادنیوز، انسانها توانایی درک کامل و تحلیل هر چیزی را که چشم میبینند ندارند، بنابراین ما راههایی را برای تمرکز توجه خود ایجاد میکنیم. اسطورهها داستانهای مشترکی هستند که به ما میگویند چه چیزی را ببینیم. هنگامی که خطرات طبیعی در اطراف روستاهای باستانی در کمین بودند، مردم داستانهایی از هیولاها در جنگل تعریف میکردند تا توجه خود را بر روی تهدیدهای احتمالی متمرکز کنند. هنگامی که دریانوردان و قایقهایی که به دریا میرفتند، هرگز به خانه بازنمیگشتند، افسانههایی در مورد موجوداتی ساخته شد که در اعماق دریا در کمین بودند و میتوانستند خدمه را همراه با محموله کشتی نابود کنند. انسانها از افسانهها برای زنده ماندن استفاده کردهاند و به همین وسیله به فرزندان خود یاد دادند تا به تهدیدهایی توجه کنند که در غیر این صورت ممکن بود آنها را نادیده بگیرند. اسطورهها ما را برای دیدن آموزش میدهند، اما ما را کور هم میکنند. برای مواجهه با واقعیتهایی که به ما آموختهاند نادیده بگیریم، باید بسیاری از اسطورههایی را که بر گذشته ما تسلط داشتهاند کنار بگذاریم. یکی از قدرتمندترین و پذیرفتهشدهترین این اسطورهها امروزه در کشورهای پیشرفته، به خصوص ایالاتمتحده، ارتباط مستقیم بین رنگ تیره پوست با فقر است. این در حالی است که بر اساس آمار، تعداد افراد سفیدپوست فقیری که بهطور روزمره با معیشت و موارد مربوط به آن مثل بیکاری دست بهگریبان هستند، چهل میلیون نفر بیش از سیاهپوستان است. اما چرا این افسانه شکل گرفته و تبعات باور عمیق موجود به آن برای اقتصاد چیست؟ اینها برخی از پرسشهایی است که ویلیام جی باربر سعی میکند در کتاب «فقر سفید» به آنها پاسخ دهد. دکتر ویلیام جی باربر، کشیش سیاهپوست که دکترای خود را در گرایش سیاست عمومی از دانشگاه دروو دریافت کرده، سالهاست در زمینه حقوق رنگینپوستان فعالیت دارد. وی از سال 2006 تا 2017 در سمت رئیس بخش کارولینای شمالی انجمن ملی پیشرفت رنگینپوستان فعالیت داشته و از سال 2008 تا 2020 نیز در هیات مدیره مرکزی این نهاد خدمت کرده است. باربر «فقر سفید» را اینگونه آغاز میکند: «این کتاب نوشته یک مرد سیاهپوست درباره فقر سفیدپوستان در آمریکاست. من «فقر سفید» را نوشتهام، زیرا بر این باورم که تصاویر نژادپرستانه مادران سیاهپوست نیازمند به تسهیلات رفاهی رایگان که بر تصورات آمریکاییها تسلط داشته است، صرفاً برای سیاهپوستان تحقیرآمیز نیست. آنها همچنین بر اساس افسانهای هستند که باعث میشود فقر دهها میلیون سفیدپوست پنهان شده و ناچیز انگاشته شود. تا زمانی که با واقعیت فقر سفیدپوستان در آمریکا روبهرو نشویم، نمیتوانیم درک کنیم که چه چیزی در مورد نابرابری شدیدی که در ثروتمندترین کشور جهان وجود دارد، استثنایی است. من این کتاب را نوشتهام تا از آمریکا بخواهم به چهره فقیرانش -همه فقیرانش- نگاه کند و تصدیق کند که بسیاری و حتی اکثر آن چهرهها بهشدت سفید هستند.» مهمترین پروژهای را که باربر آخرین کتاب خود را به آن اختصاص داده است میتوان نژادزدایی از فقر دانست. کشیش باربر استدلال میکند که سیاهپوستان و سفیدپوستان باید برای رفع نیازهای مشترک خود به یکدیگر بپیوندند. بخش زیادی از کتاب «فقر سفید» به تاریخچه چگونگی پیدایش نژادپرستی آمریکایی و چگونگی تکامل اسطورهها پیرامون آن مربوط میشود. باربر توضیح میدهد که چگونه دستکاری این افسانهها قدرت نخبگان سفیدپوست را حفظ کرده است، که از قدرت سیاسی و اقتصادی خود برای کاهش رتبه نیازهای سفیدپوستان فقیر و همچنین سیاهپوستان استفاده میکنند؛ موضوعی که در نهایت به نتیجهای به نفع ثروتمندان منتهی میشود. به گزارش تجارت فردا، ارزش بزرگ «فقر سفید» این است که به رهبران سیاهپوست و سفیدپوست بیاموزد و انگیزه دهد تا یک جنبش چندنژادی ایجاد کنند که خواستار قانونی باشد که به نفع همه مردم فقیر، صرفنظر از رنگ و نژاد باشد. باربر برای تحقیق در زمینه نگارش این کتاب بهطور گسترده به سراسر ایالاتمتحده سفر کرد و با افرادی که در استرس شدید اقتصادی و جسمی به سر میبردند -برخی از رنگینپوستان، اما عمدتاً سفیدپوست- دیدار کرد. این سفر بلندپروازانه او را از روستایی در شمال شرقی کارولینا به منطقه تندرلوین سانفرانسیسکو برد، به تگزاس؛ به اردوگاهی در خارج از سیاتل؛ و به کوههای آپالاشی غربی ویرجینیا. او در آنجا با تعداد زیادی از مردم مبارز اما مصمم ملاقات کرد. باربر مینویسد: «تا زمانی که سفیدپوستان فقیر به این باور ادامه میدهند که اعتراض فقط برای سیاهپوستان است، آنها منزوی میمانند و به جای سرزنش سیاستمداران مسئول، فردی از نژاد متفاوت را مقصر میدانند که کموبیش در همان مخمصهای گرفتار هستند که آنها هم دچار آن هستند. باربر خواهان «بازسازی سوم» است که بر اساس ائتلاف سیاسی از فقرا و محرومان اقتصادی است. اما دوباره، او در مورد نژادپرستی که طبقه حاکم سفیدپوست به آن متوسل میشوند، هشدار میدهد: «برتری سفیدپوستان به همان اندازه که به زیان رنگینپوستان است، به زیان سفیدپوستان فقیر نیز هست.» یا همانطور که رئیسجمهور لیندون بینز جانسون چندین دهه قبل گفت؛ «اگر بتوانید فقیرترین مرد سفیدپوست را متقاعد کنید که از بهترین رنگینپوست بهتر است، متوجه نمیشود که شما جیب او را خالی میکنید. چرا؟ چون اگر او را متقاعد کنید که حتی فقط به یک نفر میتواند از بالا نگاه کند، او حتی خودش جیبش را برای شما خالی میکند». باربر به این باور رسیده است که مردم ایالاتمتحده بهعنوان یک ملت فراموش کردهاند که چه کسی هستند. از زمان پیدایش تی پارتی پس از انتخاب رئیسجمهور باراک اوباما و ظهور ارتجاعی دونالد ترامپ و جنبش «عظمت را دوباره به آمریکا بازگردانیم» در پهنه سیاست حزب جمهوریخواه، این باور صاحبنظران سیاسی شده است که ملت آمریکا، بیش از هر زمان دیگری چندپاره شده است. با این حال، درحالیکه مشکلات نژادی مرتب برای مصرف عمومی دوباره و دوباره بازیافت میشوند، به باور باربر تقریباً نیمی از آمریکاییها -مردم از هر نژاد، عقیده و منطقه- یک تجربه واحد دارند که میتواند آنها را با هم متحد کند؛ «فقیر بودن و فقیرتر شدن». آنها در سختی سهیم هستند، اما نام مشترکی ندارند، زیرا تعریف رسمی ارائهشده از فقر دهها میلیون آمریکایی را رها کرده است، آنها فقیر هستند، اما این را نمیدانند، چون در تعاریف رسمی جایی ندارند. باربر بیان میکند که ما باید فقر را دوباره تعریف کنیم تا بتوانیم بحرانی را که مردم با آن روبهرو هستند، درک کنیم. باربر میگوید، اعداد و زبانی که در حال حاضر برای نامگذاری فقر در آمریکا به کار برده میشود دروغ است. یکی از مشکلزاترین ادبیات اجتماعی و اقتصادی در ایالاتمتحده این است که درباره فقر بهگونهای صحبت میشود که گویی این یک ناهنجاری است، نه ویژگی سیستم اقتصادی که جریان دارد. نژادپرستی و رویای آمریکایی با همکاری همدیگر این افسانه را ایجاد کردهاند که فقر در آمریکا یک مشکل سیاهپوستان است. وقتی میبینیم که با اعداد خام، باید فقر را در آمریکا بهعنوان «مشکل سفیدپوست» توصیف کنیم، دیگر نمیتوان فقر را مانند یک نقص در سیستم دید. این یک ویژگی سیستم است. باربر مینویسد، درحالیکه فقر بهطور نامتناسبی بر سیاهپوستان و رنگینپوستان فشار میآورد، این واقعیت اساسی نابرابری آمریکایی در دید آشکار پنهان میماند: سفیدپوستان بهمراتب بزرگترین جمعیت نژادی در میان فقرای آمریکا هستند. باربر در مقدمه کتاب مینویسد: «من متوجه هستم که در این لحظه، ممکن است عجیب به نظر برسد که یک مرد سیاهپوست که در سنت طولانی مبارزه آزادی برای سیاهان قرار دارد، کتابی درباره فقر سفیدپوستان بنویسد. برخی از دوستان من نگران این هستند که اگر یک سیاهپوست سرپوشی که فقر سفیدپوستها را پنهان میکند، بردارد، به نحوی از فوریت پرداختن به درد سیاهپوستان میکاهد. اما من ادعا میکنم که این کار به روشی خوب و درست فوریت رسیدگی به فقر سیاهپوستان را هم تشدید میکند. من فقر سفیدپوستان را بهعنوان بیانیهای میبینم که نشان میدهد سیاهپوستان ممکن است مشکلاتی داشته باشند، اما مشکل خود سیاهپوستان نیستند. افراد دیگر با همان مبارزاتی روبهرو میشوند که ما سالهاست با آن درگیر هستیم. هیچ معنایی ندارد که بهتنهایی در این نبرد بجنگیم. زمان آن است که دور هم جمع شویم و از اقدام علیه یکدیگر دست برداریم. حقیقت این است که «سفیدپوستان» هویتی نادرست است که یک نظام سیاسی برای متحد کردن افرادی طراحی کرده است که در واقع اشتراکات چندانی با هم ندارند. این سیستم به بیشتر ما، فارغ از نژاد و رنگ پوست خدمت نمیکند. من «فقر سفید» را نوشتم، زیرا میدانم که حقیقت میتواند ما را آزاد کند. وقتی با واقعیت نابرابری منحصربهفرد آمریکا روبهرو میشویم، با افرادی مواجه میشویم که قدرت تغییر این وضعیت را دارند. هیچ چیز تا زمانی که با آن روبهرو نشویم تغییر نمیکند. من این کتاب را نوشتهام، زیرا با فقر سفیدپوستان و افرادی آشنا شدهام که میتوانند به ما کمک کنند به کشوری تبدیل شویم که هرگز نبودهایم. من میخواهم شما آنها را نیز بشناسید.» شناخت این گروهها هدف باربر در تمام کتاب است. او در صفحات کتاب همان کاری را انجام میدهد که ادعای آن را دارد. او میکروفون را به دست مردم فقیری میسپارد، که با واقعیت فقر زندگی کردهاند و تجربیات دست اول خود را روایت میکنند و همین دست اول بودن این روایتهاست که هر رگه حماقت سیاسی را از بین میبرد. باربر در این مسیر افسانههایی را که باعث ایجاد و تداوم وضع موجود شدهاند یک به یک برای خواننده توضیح میدهد: افسانه شماره 1: داشتن پوست سفید یک علاقه مشترک است. افسانه شماره 2: فقط سیاهپوستان خواهان تغییر در آمریکا هستند. افسانه شماره 3: فقر فقط مسئله سیاهپوستان است. افسانه شماره 4: ما نمیتوانیم بر تفرقه غلبه کنیم. افسانه شماره 5: اگر سیاهپوستان برنده شوند، سفیدپوستان بازنده میشوند. و به این ترتیب در تمام کتاب با به چالش کشیدن تعریف افراد فقیر در آمریکا، باربر در مورد دروغهایی مینویسد که ما را از دیدن درد خانوادههای سفیدپوست فقیر باز میدارد. باربر مینویسد، درحالیکه هزینههای مسکن، مراقبتهای بهداشتی و آموزش بهشدت افزایش یافته است، دستمزدها برای همه فارغ از رنگ و نژاد، به جز افراد بسیار ثروتمند راکد مانده است. فقر سفید تلاش میکند امید به تشکیل یک «جنبش ادغام اخلاقی» جدید را افزایش دهد. باربر به دنبال متحد کردن مردمی است که فقیر هستند، اما در تعریف سیاستمداران از فقر نمیگنجند و متقاعد شدهاند در جبهه دیگری قرار دارند. یک ویژگی مشترک این عده این است که در رایگیریها حضور ندارند. 140 میلیون رایدهنده فقیر و کمدرآمد در ایالاتمتحده وجود دارد و بسیاری از این افراد رای نمیدهند، زیرا هیچکس منافع آنها را نمایندگی نمیکند. با اندک استثنا، سیاستمداران اصلاً در مورد فقر صحبت نمیکنند- زیرا همانطور که پیت بوتیگیگ نامزد آن زمان در سال 2019 به باربر اعتراف کرد، «کشیش،... دلیل اینکه ما در مورد فقر صحبت نمیکنیم این است که مشاوران به ما میگویند این کار را نکنید». «فقر سفید» درباره این عده صحبت میکند. درباره اینکه اگر مصلحی اجتماعی میخواهد تاثیری واقعی بر فقر در ایالاتمتحده داشته باشد نباید نژاد و رنگ پوست را هدف قرار دهد، بلکه هدف باید تمام این افرادی باشد که در انتخاباتها شرکت نمیکنند، اتحاد این افراد میتواند تعیینکننده و تغییردهنده باشد. نقشههای انتخاباتی فقط نشان میدهد که چه کسی رای داده است. آنها کسانی را که -به تعبیر مارتین لوتر کینگ جونیور- چیزی برای رای دادن نداشتند، به حساب نمیآورند. احساس ناامیدکننده بسیاری از مصلحان اجتماعی واقعی مانند باربر در شب انتخاب دونالد ترامپ به این دلیل بود که نقشههای انتخاباتی کسانی را که انگیزهای برای رای دادن نداشتند نشان نمیداد. در نهایت، «فقر سفید»، اثری هشداردهنده است که خاطرات زندگینامهای را با تحلیلهای تاریخی زیرکانه پیوند میدهد و ادعا میکند دهها میلیون نفر از فقیرترین افراد آمریکا، که اکثریت آنها رای نمیدهند، اشتراکات زیادی دارند و در صورت اتحاد میتوانند نیرویی تغییردهنده باشند که پایهگذار آمریکایی جدید شوند.
http://www.ilandnews.ir/fa/News/1326853/فقر-سفید؛-فقیر-بودن-چه-ارتباطی-با-رنگ-پوست-دارد؟
|