ایرانیان جهان - به گزارش جماران، نشنال اینترست نوشت: از پایان جنگ سرد تاکنون، میراث سیاست خارجی همه رؤسای جمهور ایالات متحده با جنگهایی تعریف شده که اغلب غیرمنتظره بودهاند. این جنگها، علیرغم برنامههای داخلی رؤسای جمهور، آنها را ناگزیر به تمرکز بر سیاست خارجی کردهاند.
برای «جورج اچ. دبلیو. بوش»، این میراث به دلیل حمله عراق به کویت رقم خورد و و میراث سیاست خارجیاش با جنگ خلیج فارس شکل گرفت.
او در ابتدا قصد داشت که بر مسائل داخلی تمرکز کند، اما حملات 11 سپتامبر او را به اعزام نیرو به افغانستان و سپس درگیری بحثبرانگیزتر در عراق وادار کرد.
«بیل کلینتون» تلاش کرد تا توجه عمومی را از موفقیت نظامی «بوش» در جنگ 100 ساعته خلیج فارس به مسائل اقتصادی معطوف کند. استراتژی او با جمله مشهور مشاورش، «جیمز کارویل» در سال 1992، «مسئله اقتصاد است، احمق!» خلاصه شد. با این حال، «کلینتون» که قصد داشت به مسائل اقتصادی بپردازد، پس از حادثه «سقوط بلک هاوک» (سقوط بلک هاوک (Black Hawk Down) به حادثهای در 3 و 4 اکتبر 1993 اشاره دارد که در جریان عملیات نظامی ایالات متحده در موگادیشو، پایتخت سومالی رخ داد. این رویداد بخشی از نبرد موگادیشو بود که طی آن نیروهای ویژه ایالات متحده قصد داشتند چند فرمانده ارشد شبهنظامیان سومالیایی را دستگیر کنند) نیروهای آمریکایی را از سومالی خارج کرد اما به اجبار در جنگهای بوسنی و کوزوو نیز درگیر شد.
«باراک اوباما» با وعده پایان دادن به «جنگهای احمقانه» روی کار آمد، اما نهتنها نیروهای آمریکایی را در افغانستان نگه داشت و به عراق بازگشت، بلکه آمریکا را در سوریه و لیبی نیز درگیر کرد.
به این ترتیب، علیرغم برنامههای اولیه هر رئیسجمهور، جنگهای غیرمنتظره نقشی تعیینکننده در میراث سیاست خارجی آنها داشته است.
حمله روسیه به اوکراین، محور اصلی سیاست خارجی «بایدن» بود. اگرچه «بایدن» نیروهای آمریکایی را به این جنگ اعزام نکرد، اما با ارائه تسلیحات و حمایتهای گسترده، از اوکراین پشتیبانی کرد. با وجود ادعاهایش درباره اهمیت آفریقا، او به جنگ داخلی سودان، یکی از مرگبارترین درگیریهای جهان، توجه چندانی نشان نداد. در مناقشه اسرائیل و حماس نیز رویکردی محتاطانه اتخاذ کرد و از طریق دیپلماسی و طرحهای بشردوستانه وارد عمل شد، اما در مجموع از درگیری مستقیم فاصله گرفت. او همچنین ادعا کرد که نخستین رئیسجمهور قرن حاضر است که به مردم آمریکا گزارش داده ایالات متحده در هیچ جنگی درگیر نیست، اما نقش آمریکا در عملیات نظامی نزدیک سواحل یمن را نادیده گرفت.
ترامپ در دوره دوم: آیا آرامش ادامه خواهد داشت؟ «ترامپ» در دوره اول خود از ورود به جنگهای جدید اجتناب کرد. اما گزارش نشنال اینترست هشدار میدهد که دوره دوم احتمالی او ممکن است تحت تأثیر بحرانهای مختلف قرار گیرد. همهگیری کووید-19، دوره اول ریاستجمهوری «دونالد ترامپ» را تحتالشعاع قرار داد. با این حال، «ترامپ» به درستی ادعا میکند که در این دوره ایالات متحده را وارد جنگ جدیدی نکرده است. اما پیشبینی میشود که دوره دوم احتمالی او چنین آرامشی را به همراه نداشته باشد. چندین بحران و جنگ بالقوه در افق دیده میشوند که هر کدام میتوانند میراث سیاسی «ترامپ» را شکل دهند، صرفنظر از اینکه او تصمیم به دخالت در آنها بگیرد یا از آنها فاصله بگیرد.
بحرانهای احتمالی پیشروی ترامپ
کردهای سوریه و بازیهای پیچیده ترکیه پس از آنکه گروه اسلامگرای سنی هیات تحریر الشام، که تحت حمایت ترکیه قرار داشت و پیشتر با القاعده همسو بود، در سوریه پیشروی کرد و به حکومت «بشار اسد» و حزب بعث پس از تقریباً نیم قرن پایان داد، «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور وقت آمریکا، این تحولات را به عنوان موفقیت ترکیه ارزیابی و از آن استقبال کرد و گفت: «فکر میکنم ترکیه بسیار باهوش عمل کرده است… ترکیه یک تصرف غیردوستانه انجام داد، آن هم بدون اینکه جانهای زیادی از دست برود.» ارزیابی«ترامپ» از هوشمندی ترکیه ممکن است زودهنگام باشد. «احمد الشرع» (ابوبکر الجولانی)، رهبر گروه هیات تحریر الشام، به دنبال کسب مشروعیت بینالمللی است. هدف او تسلط بر منابع مالی و حدود 400 میلیارد دلار کمکهای بینالمللی مورد نیاز برای بازسازی سوریه است.
مسئله مهمتر که میتواند بر دولت «ترامپ» تأثیر بگذارد، پیامدهای رژیم جدید سوریه برای کردهای سوریه است. شاید «ترامپ» به طور شخصی اهمیتی به کردها ندهد-او در دوره اول ریاستجمهوریاش به راحتی آنها را رها کرد-اما این بار مخاطرات بسیار بالاتر است. هم «احمد الشرع» و هم «مسعود بارزانی»، رهبر کردهای عراق، ابزار دست ترکیه هستند؛ هر دو برای پول و قدرت، حاکمیت و آرمانهای ملیگرایانه خود را معامله کردهاند. هر دو نیز برای جلب رضایت «رجب طیب اردوغان»، رئیسجمهور ترکیه، علیه کردهای سوریه اقدام خواهند کرد. در گذشته، «بشار اسد»، رئیسجمهور مخلوع سوریه، مانعی برای جاهطلبیهای ترکیه به شمار میرفت. اما با کنار رفتن او، ترکیه و نیروهای نیابتیاش ممکن است به تصرف مناطق کردنشین سوریه روی آورند.
پیامد کوتاهمدت چنین اقدامی میتواند آزادی هزاران زندانی گروه داعش باشد. این زندانیان تعادل قدرت در سوریه را به نفع افراطگرایی تغییر داده و احتمالاً موج جدیدی از بیثباتی را در منطقه به راه میاندازند. نفوذ آنها میتواند نهتنها خاورمیانه را بیثبات کند-کشورهایی مانند اردن، مصر و عربستان سعودی در خطر قرار میگیرند-بلکه ممکن است به ابزاری برای باجگیری «رجب طیب اردوغان» از اروپا تبدیل شود، همانطور که پیشتر با استفاده از پناهجویان سوری این کار را انجام داد. دیر یا زود، برخی از این عناصر از مرزهای جنوبی عبور خواهند کرد. آنچه در سوریه رخ میدهد، تنها به داخل مرزهای این کشور محدود نخواهد ماند.
آذربایجان و ارمنستان: قفقاز در آستانه بحران دوباره در جریان انتخابات 2020 ایالات متحده و کاهش تمرکز این کشور، «الهام علیاف»، رئیسجمهور آذربایجان، حملهای را علیه ناگورنو-قرهباغ آغاز کرد. این منطقه خودمختار و دموکراتیک با اکثریت ارمنی، تحت فشار آذربایجان برای پذیرش حاکمیت مستقیم بود. در 9 نوامبر 2020، «ولادیمیر پوتین»، رئیسجمهور روسیه، آتشبسی را برقرار کرد که نیمی از منطقه را حفظ کرد و به 120 هزار ارمنی بومی اجازه داد در این منطقه باقی بمانند.
با گرفتار شدن «پوتین» در جنگ اوکراین و واکنش ضعیف و غیرقاطع آمریکا، «علیاف» در سپتامبر 2023 به هدف خود رسید و کل جامعه مسیحیان ارمنی با پیشینهای 1700 ساله را به تبعید واداشت. «انتونی بلینکن»، وزیر امور خارجه آمریکا، از بهکارگیری عبارت «پاکسازی قومی» اجتناب و بهجای آن از اصطلاح «تخلیه جمعیت» استفاده کرد. این موضع، «علیاف» را به این باور رساند که میتواند اقدامات ضد ارمنی خود را بدون عواقب ادامه دهد. در هفتههای اخیر، «علیاف» خواستار خروج تیم نظارت بر مرزهای اروپایی و توقف مسلح شدن ارمنستان شده است. اظهارات او درباره ارمنستان بهعنوان «آذربایجان غربی» شباهت زیادی به ادعای «صدام حسین»، رئیسجمهور پیشین عراق، درباره کویت بهعنوان «استان نوزدهم عراق» دارد. در صورت سقوط اوکراین، قفقاز میتواند به منطقهای خونینتر از گذشته تبدیل شود.
تایوان و چین: آزمونی سرنوشتساز برای ایالات متحده یکی از سناریوهای احتمالی که تیم «ترامپ» باید برای آن آماده شود، حمله احتمالی چین به تایوان است. با این حال، تایوان و چین از نظر تاریخی تفاوتهای قابل توجهی دارند. تایوان در بیشتر 500 سال گذشته مستقل و متمایز از چین بوده است، و حتی «مائو تسهتونگ» نیز آن را کشوری مستقل مانند کره میدانست. تایوان صرفاً یک جزیره نیست، بلکه شامل چندین جزیره دیگر نیز میشود—برخی در تنگه تایوان و برخی در مناطق دورتر. مشاوران «ترامپ» نباید تصور کنند که چین حتماً یک حمله گسترده برای تصرف جزیره اصلی تایوان را در پیش خواهد گرفت، همانطور که «البریج کلبی»، معاون پیشنهادی وزارت دفاع، پیشبینی کرده است.
رویکرد تدریجی چین: آیا واشنگتن آماده است؟ برای چین، تاکتیکهای تدریجی و گامبهگام موسوم به «برش سالامی» در دریای جنوبی چین تاکنون موفقیتآمیز بوده است. این رویکرد به معنای پیشروی مرحلهبهمرحله و بدون جلب توجه زیاد است، بهگونهای که هر گام بهتنهایی کوچک و غیرقابل توجه به نظر برسد، اما در مجموع منجر به دستاوردی بزرگ شود. به همین دلیل، چین دلیلی نمیبیند که این روش را تغییر دهد. به جای تمرکز صرف بر مقابله با یک حمله مستقیم به تایوان، «ترامپ» باید از پیش مشخص کند که آیا در برابر یک حمله تدریجی و گامبهگام واکنش نشان خواهد داد یا خیر. اگر چین جزایری مانند دونگشا یا ماتسو را بدون واکنش از سوی آمریکا تصرف کند، این اقدام افکار عمومی ایالات متحده را به عدم اقدام و پذیرش شرایط عادت خواهد داد. و زمینه برای گسترش نفوذ چین فراهم شود.
هر رئیسجمهوری با برنامههایی از پیش تعیینشده وارد کاخ سفید میشود، اما رخدادهای غیرمنتظره بهسرعت این برنامهها را تحت تأثیر قرار میدهند. در دوران «جو بایدن»، سیاست خارجی دچار وخامت بیشتری شد و ضعفهایی که از سوی افرادی مانند «آنتونی بلینکن»، وزیر امور خارجه، نشان داده شد، تنها به تقویت مواضع دشمنان آمریکا انجامید. برای «ترامپ»، بحرانهای سیاست خارجی که شاید پیشبینی نکند یا مشاورانش ترجیح دهند نادیده بگیرند، میتوانند به شکلی غیرمنتظره تعریفکننده میراث ریاستجمهوری او شوند. در دوره نخست ریاستجمهوری، «ترامپ» موفق به اجتناب از درگیریهای نظامی شد، اما ممکن است در دوره دوم چنین فرصتی در اختیارش نباشد.
http://www.ilandnews.ir/fa/News/1327264/چالشهای-جهانی-ترامپ--جنگهایی-که-آینده-ریاستجمهوری-او-را-رقم-خواهند-زد