نواب: رهبری خواهان دیپلماسی بهشدت فعال هستند/ ظریف یک سرباز فداکار برای کشور است/ از کسانی که امروز علیه مذاکره با دولت آمریکا هستند، باید پرسید مگر رئیسی مذاکره با دولت بایدن را شروع نکرده بود؟
يکشنبه 14 بهمن 1403 - 14:32:06
|
|
ایرانیان جهان - مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با حجت الاسلام و المسلمین ابوالحسن نواب در پی می آید: لطفاً نظرتان را درباره اصل مذاکره و ضرورت و جایگاه آن بفرمایید. بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان مشکل اصلی ما در این مملکت، از زمان حضرت امام رضوان الله تعالی علیه تا امروز -زمان مقام معظم رهبری- این است که افراد گوش به حرف امام و رهبری نمیدهند. با اینکه میگویند ما مطیع رهبری هستیم، ولی واقعاً نه گوش به حرف امام میدادند و نه گوش به حرف رهبری. این در حالی است که رهبری خودشان پیشگام گفتوگو، مذاکره و یک دیپلماسی فعال است. من نحوه تفکر ایشان را حداقل راجع به دیپلماسی میدانم. اینکه ایشان اینقدر شورا درست میکنند مثل شورای بینالمللی و همچنین داشتن مشاورانی مثل آقای خرازی و ایجاد دفتر مشاورت با آقای ولایتی و امثال آن، همه برای این است که اینها در کنار وزارت خارجه فعالیتهای گستردهتری کنند تا سیاست خارجی کشور در جهت شعار اصلی ایشان که عزت، حکمت و مصلحت بود، بهپیش برود. ایشان از اول رهبریشان شعار «عزت، حکمت، مصلحت» را میگفتند و خواهان این بودهاند که ما در هر آن، باید بیستتا هیأت در خارج از کشور داشته باشیم. من مسئولیت این عرایضی را که میگویم میپذیرم و صریحاً میگویم که نظر ایشان نسبت به سیاست خارجی، داشتن یک دیپلماسی بسیار فعال است. ایشان معتقدند که شخصیتهای ورزیدهای، مثلاً هر پنج-شش وزیر خارجه سابق با مسئولیتهای مختلف و با هماهنگی شورای امنیت ملی و دستگاه دیپلماسی کشور، خارج از کشور بروند و فعالیت دیپلماتیک داشته باشند. در همین راستا شما نگاه کنید که ایشان آقای شمخانی را در کسوت دبیری شورای عالی امنیت ملی به چین فرستادند و مشکل ما با عربستان را حل کرد و برگشت. معلوم بود که ایشان اختیارات کامل داشت و لذا رفت، محکم ایستاد و مذاکره کرد؛ درنتیجه، مسأله رابطه ما را با عربستان که به نقطههای سخت خورده بود، حل کرد و برگشت. اتفاقاً مقام معظم رهبری از گفتوگوهای نصفه و نیمه خیلی بدشان میآید. در یک جلسهای بودیم، جناب آقای صالحی میفرمود که آقا در آخر دولت احمدینژاد اختیارات دادند، همینطور به دولت آقای رئیسی اختیارات دادند و به این دولت نیز اختیارات میدهند. آنچه مهم است استفاده از این اختیارات است؛ با اینکه ایشان به دولتها اختیارات میدهند، اما کسی نیست که از این اختیارات استفاده کند و برود گفتوگو کند مطلب را تمام کند. ایشان آقای شمخانی را آنجا فرستادند تا مشکل رابطه با عربستان را حل کند. در همین حوادث اخیر، هم قبل و هم بعد از شهادت سید حسن نصرالله و حوادثی که برای سوریه پیش آمد، ایشان چندین بار آقای لاریجانی را هم به مسکو فرستادند و هم چند بار به سوریه. از طرف دیگر، هر رئیسجمهوری وقتی به سفر خارجی میرود، مقام معظم رهبری از دفترشان یک نفر را برای بدرقهاش میفرستد؛ این نشان میدهد که آقا تا پردندان به گفتوگو اعتقاد دارد. در هفته گذشته، روز سهشنبه، نیز بر گفتوگو تأکید کردند و فقط تأکید کردند که طرفتان را بشناسید. وقتی رهبری اینچنین اهل اقدام و گفتوگو است، معنیاش این است که همه بایستی به آن توجه کرده و مبنای عملشان قرار دهند. نباید هم کسی نؤمن ببعض و نکفر ببعض باشد؛ به این معنی که یک کلمه از حرفهای آقا را بگیرند که آری، ایشان فقط اینها را گفتند. خب، آقا رهبرند باید هم انظار بکنند و هم تبشیر؛ هم تذکر بدهند و هم اقدام بکنند. ایشان از آقای ظریف و تیمشان در زمان مذاکره برجام سفت حمایت میکردند. بعد هم گفتند یک هیئتی نظارت هم بکند. در قضیه برجام بدعهدی از ما شروع نشد، بلکه از ترامپ شروع شد. الآن هم آقا طرفدار مذاکره است. من نمیخواهم محور بحث را برگردانم به موافق و مخالف آقای ظریف، میخواهم افق کار را بالاتر ببرم و تأکید میکنم که مسأله گفتوگو و مذاکره، مسأله کل کشور است؛ مسئله این جناح و آن جناح نیست. مسأله اداره کشور و جنگ و صلحی است که اختیارش در قانون اساسی به دست رهبری گذاشته شده است. در شرایط فعلی میدانیم که گفتوگو از جنگ و صلح مهمتر است و اختیارش نیز در دست رهبری است. رهبری هم که همه آن اختیار را میدهند و محکم هم طرفدار گفتوگو و مذاکره است. من میگویم که غیر از آقای ظریف، خود وزارت خارجه و تشکیلات دیپلماسی هم باید گفتوگو را جدی بگیرد و به خاطر چهار حرفی که علیه آقای ظریف گفته میشود و یا حتی علیه خود وزارت خارجه میگویند، نباید کوتاه بیاید. نباید از چهارتا شعار بیربط و بیدلیلی که تعدادی میزنند و نشان داده است که در این چهل سال گذشته با این شعارهایشان کاری هم نتوانستند بکنند، بترسند و تشکیلات دیپلماسی ما عقب بنشینند. نه خیر، گفتوگو باید با تمام قدرت ادامه پیدا کند. البته تذکرات رهبری را هم باید جدی بگیرند و بدانند که با چه کسی مذاکره میکنند. ایشان در آن مرحله که داشتیم با اوباما مذاکره میکردیم، گفتند که موافق مذاکرهام، ولی من به این هیئت حاکمه آمریکا خوشبین نیستم. بعد هم دیدید که حق با ایشان بود. امروز هم باید مذاکره بکنیم؛ ولی این را هم بدانیم که آنها ممکن است مکاری کنند و ممکن است بازهم زیر قولشان بزنند. ولی درعینحال، اینها نباید مانع از مذاکره بشود؛ باید راه را پیش برد. بعضیها در قم فکر میکنند که مثلاً آنها بیشتر از رهبری میفهمند؛ میگویند آری باید با دیگران گفتوگو کرد. باید به اینها گفت که بابا! رهبری خودش پیشگام مذاکره است. رهبری مذاکره و یک دیپلماسی فعال را قبول دارند. مثلاً ایشان میگویند که اگر با چین یا روسیه معاهدهای را میبندید، این را فعالش کنید. ایشان خواهان یک دیپلماسی بهشدت فعال است. حداقل من خودم این را بیست بار، سی بار و پنجاه بار در جلسات خصوصی از ایشان شنیدم و فهمیدم که ایشان سفتوسخت دنبال یک دیپلماسی پرنشاط و فعال است. ولی متأسفانه کسی نیست که این فریاد ایشان را لبیک بگوید. حداقل من در این موضوع بینالمللی میدانم که ایشان فوقالعادهاند؛ ولی متأسفانه یارانی نیستند که پا بهپای ایشان بیاید. اگر ممکن است نظرتان را درباره شخصیت خود آقای ظریف و این هجمههایی که به ایشان میشود هم بفرمایید. من اصلاً خوشم نمیآید که محور این بحث مهم را یک فرد بگذارید؛ این کار دشمن است. آقای ظریف یک شخصیت بسیار محترم و عزیز است؛ اصلاً یک دردانه و یک گوهر است که باید قدرش را بدانیم. ولی اینکه ما مصلحت کشور را در حد دعوای نعمتی و حیدری پایین بیاوریم و آن را به دعوای چهارتا بچهای که بخواهند به آقای ظریف حمله کنند تبدیل کنیم و اینگونه ما را مشغول کنند، من این را درست نمیدانم و این را بیحرمتی به رهبری، به ریاست جمهوری و به کشور میدانم. خواهش من هم از شما این است که مسأله را اینچنین پایین نیاورید. آقای ظریف یک سرباز فداکار برای کشور است و نشان هم داده است که برای کشور فداکاری میکند؛ از آبرویش میگذرد و چیزی هم برای خودش نمیخواهد. ایشان یک آدم توانمندی است که هر کشور دیگری اگر او را داشت، روی سرش میگذاشتند حلوا حلوا میکردند و برای ریاست مجامع جهانی معرفیاش میکردند. آقای ظریف یک دیپلمات کهنهکاری است که لیاقت دبیر کلی سازمان ملل، دبیر کلی سازمان کنفرانس اسلامی و همه سازمانهای بینالمللی دیگر را دارد و تواناییاش را نیز دارد. ایشان بچه که نیست؛ در زمان آخر حیات حضرت امام، در قطعنامه 598 کار راهبردی میکرد. ولی درعینحال، میگویم که مسأله گفتوگو و مصلحت کشور را به یک شخص و یک فرد گره نزنید. اینکه بگوییم حالا چون بعضیها با ظریف دشمناند، پس مذاکره باید تعطیل گردد، این حرف درستی نیست و مسئله مذاکره اصلاً ربطی به آقای ظریف ندارد. خود آقای ظریف خودش هم ممکن از این راضی نباشد. آقای ظریف یک سرباز است؛ اگر آقای رئیسجمهور و رهبری خواستند از او استفاده کنند، استفاده میکنند و اگر هم خواستند استفاده نکنند، استفاده نمیکنند. مسأله مذاکره و گفتوگو منحصر در آقای ظریف هم نیست؛ ما گفتوگوگرهای توانای دیگری نیز داریم. آقای علی لاریجانی یکی از این شخصیتها است؛ تا هنوز هیچکسی نگفته است که ایشان در گفتوگو روی دست خوردهاند. ممکن است ظرایف زبانی را که آقای ظریف یا عراقچی و تختروانچی بلدند، ایشان نداشته باشند، ولی در مذاکره همه اینها کمکش میکنند. اگرچه خود ایشان هم در این زمینه چیزی کم ندارند. آنچه مهم است اصل مذاکره و گفتوگو است که نباید فرصت آن را از دست داد. اینکه شما بچسبید روی مسئله آقای فلان و اصل گفتوگو را معطل آن کنید، درست نیست؛ زیرا مملکت دارد نابود میشود. من به یک نفر گفتم که وقتی مشکل روابط ما با عربستان حل شد، مشکلات ما در نقاط دیگر نیز حل شد. بعد از آن، مالزی، پاکستان و اندوزی دیگر به ما اخم نمیکند که شما بروید روابطتان را با سعودی درست کنید. ما با آمریکا و غرب باید گفتوگو کنیم تا مشکلمان درجاهای دیگر حل بشود. شما الآن اگر بخواهید با یک کشور آفریقایی هم معامله کنید، میگوید اول بروید مشکل FATF و مسائلتان با آمریکا را حل کنید تا بعد وارد این معامله بشویم. خود آمریکا مشکلگشا نیست؛ ولی اگر با او مذاکره کنیم، بهانه را از دست دیگران میگیریم. میدانیم که شما در حوزه مسائل تاریخی هم تخصص دارید؛ بعضیها میگویند امکان ندارد که بشود با قاتل شهید حاج قاسم سلیمانی و کسانی که مردم ما را به شهادت رسانده اند، وارد مذاکره شد. درحالیکه ما در تاریخ اسلام میبینیم که پیامبر اسلام با آدمی مثل ابوسفیان هم صلح کرد. نظر شما در این مورد چیست؟ این نوع حرف زدنها، به یکشکلی، نژادپرستی است. مگر سید حسن نصرالله که بایدن او را کشت، ارزشش در جهان اسلام کمتر از آقای حاج قاسم سلیمانی بود؟ خود حاج قاسم هم اگر زنده بود، میگفت جانم فدای سید حسن نصرالله باشد. مگر ما نژادپرستیم که چون حاج سلیمانی ما را ترامپ کشته است، پس الآن با او نمیشود مذاکره کرد؟! درحالیکه حاج قاسم سلیمانی را هیأت حاکمه آمریکا کشت؛ هیئت حاکمه آمریکا در زمان ترامپ بود که برادر عزیز من شهید سلیمانی رضوان الله تعالی علیه را کشت و همینطور، هیئت حاکمه آمریکا در زمان بایدن بود که شهید سید حسن نصرالله که نور چشم جهان اسلام بود و همچنین آقای صفیالدین، آقای هنیه، آقای سنوار و همه این رهبران را کشت. از کسانی که امروز علیه مذاکره با دولت آمریکا هستند، باید پرسید که مگر آقای رئیسی با دولت بایدن مذاکره را شروع نکرده بود؟ مگر دولت بایدن قاتل این عزیزان نبود؟ این دوگانگیها و دو معیاریها چیست؟ اصلاً ما که نژادپرست نیستیم تا بگوییم چون این شهید از ما بوده، پس با قاتل او مذاکره نمیکنیم و آن شهید چون از ما نبوده، میتوانیم با قاتلش مذاکره کنیم. مگر میشود برای سید حسن نصرالله که هیئت حاکمه زمان بایدن او را کشت، نباید برایش ناراحت بود؟ بایدن مگر قاتل نیست؟ خب، معلوم است که هیئت حاکمه آمریکا همهشان قاتل است و در همه ادوار قاتل بودهاند. درست است که سید حسن نصرالله را اسرائیل زد، ولی همه میدانند که اسرائیل بیاجازه آمریکا آب نمیخورد. اصلاً وقتی سید حسن نصرالله را زدند، نخستوزیر اسرائیل در غرب بود. معلوم است که هیئت حاکمه آمریکا قاتل است. آمریکا را که فرد اداره نمیکند؛ بایدن باشد یا ترامپ، فرقی نمیکند. مگر میتوانیم بگوییم که بایدن قاتل نیست؟ شهیدان بزرگواری که در سوریه، فلسطین و لبنان از دست دادیم: سنوار، هنیه و ضیف در سرزمین فلسطین در کنار لیست بزرگی از شهدای ابراری که در لبنان از دست دادیم: سید حسن نصرالله، صفیالدین و بعد هم دوستان و رهبران درجهیکی مثل قاووق و امثالشان که یکی دو نفر نبودند؛ فرمانده جنوب و همینطور ده تا از رهبران حزبالله، همه اینها را هیئت حاکمه آمریکا در دولت بایدن کشت. در این میان شهید عزیزمان آقای زاهدی نیز بودند که خودش در این داستان مظلوم واقع شد. ایشان تنها فرمانده سپاه بود که سید حسن نصرالله سه بار به لبنان دعوتش کرد. شما این را میدانستید؟ نه خیر؛ از شما شنیدم. ایشان سه تا مأموریت پشت سر هم به آنسو رفت. آقای نصرالله به من فرمودند دیگر نمیگذارم ایشان به ایران برگردد. مگر ما در این داستان کم سرمایهگذاری کردیم؟ همهشان را هیئت حاکمه آمریکا زد. امام بزرگوار ما در سال 42، یعنی شصتویک سال قبل گفت مشکل اصلی، اسرائیل است و اسرائیل هم پشتش به آمریکا است؛ بنابراین، دشمن شماره یک ما آمریکا است. الآن هم ما میدانیم که میخواهیم با دشمن شماره یک خود مذاکره کنیم. و اتفاقاً این خودش هنر است. مگر در زمان حیات حضرت امام روی مسئله گروگانها با اجازه ایشان با آمریکا مذاکره نکردیم؟ آنجا نیز مذاکره کردیم و مسئله گروگانها را حل کردیم. مگر در آن زمان آمریکا دشمن شماره یک ما نبود؟ مگر از دیدگاه امام، آمریکا شیطان اکبر نبود؟ قطعاً بود؛ ولی با دستور خود امام روی مسأله گروگانها با واسطه قرار گرفتن الجزایر با همین آمریکا مذاکره کردیم.
http://www.ilandnews.ir/fa/News/1349054/نواب--رهبری-خواهان-دیپلماسی-بهشدت-فعال-هستند--ظریف-یک-سرباز-فداکار-برای-کشور-است--از-کسانی-که-امروز-علیه-مذاکره-با-دولت-آمریکا-هستند،-باید-پرسید-مگر-رئیسی-مذاکره-با-دولت-بایدن-را-شروع-نکرده-بود؟
|