ایرانیان جهان
به جای اینکه از پدرانتان بپرسید چرا انقلاب کردید؟ اول بپرسید چه کسانی انقلاب نکردند؟!
يکشنبه 14 بهمن 1403 - 19:29:30
ایرانیان جهان - دیدارنیوز- : این روز‌ها مرسوم است که برخی جوانان شاکی از وضع موجود، مدام پدران خودشان و یا افراد مسن‌تر را در معرض پرسش و شماتت قرار دهند که چرا در سال 57 انقلاب کردید و اگر شما به خیابان نمی‌آمدید ما الان چنین بودیم و چنان بودیم!
جدای ازاین بحث مطول و مکرر که اگر انقلاب نمی‌شد آیا وضع ما به لحاظ سیاسی و اقتصادی بهتر یا بدتر می‌شد و جدای از اینکه این پدرانی که الان باید پاسخگوی نسل‌های جدید باشند، در سال 57 در چه جایگاهی قرار داشتند و به چه میزان قادر به کنترل امواج انقلاب بودند، برای آن‌هایی که این روز‌ها در بازار مکاره سیاست، نوستالوژی می‌فروشند و تاریخ تحریف می‌کنند، حداقل یاد آوری و بازخوانی چند فراز تاریخی از سال‌های نخست پیروزی انقلاب اسلامی ضروری است.
بیشتر بخوانید: اخبار روز خبربان
اولا، محض یاد آوری آن فضا بدانید که افراد این تصویر از روشنفکران بنام ایران در آغاز پیروزی انقلاب اسلامی بودند که در سال 58 به مهدی بازرگان نخست وزیر اعتراض داشتند که لیبرال و سازشکار است و شدت عمل به خرج نمی‌دهد و انقلابی برخورد نمی‌کند و تکلیف جامعه را با جهان سرمایه داری و میراث اقتصادی رژیم پیشین روشن نمی‌کند!
رضا براهنی می‌گفت باید از سرمایه داری وابسته سلب مالکیت کرد. حبیب پیمان می‌گفت بازار باید مثل مسجد باشد که هرکس زودتر سجاده اش را پهن کرد، آنجا متعلق به اوست و احمد شاملو می‌گفت مهندس بازرگان به درد انقلاب‌های نیم بند و آبکی می‌خورد!
من هم مثل شما معتقدم که اشغال سفارت آمریکا در سال 59 هزینه‌های اضافی و زیادی را برای انقلاب و مملکت درست کرد، اما بدنیست بدانید که هیات رئیسه کانون نویسندگان، مرکب از آقایان شاملو، ساعدی، پرهام، خوئی و یلفانی در پیامی به دانشجویان خط امام در پانزده آبان 1358 و در واکنش به اشغال سفارت آمریکا، خطاب به دانشجویان چه نوشته است:
«دانشجویان عزیز جای بسی شادمانی است که جوهر اصلی انقلاب ایران یعنی مبارزهٔ بی‌امان با امپریالیسم جهانی، به‌ویژه امپریالیسم آمریکا، یک بار دیگر به همت شما فرزندان رشید ملت در دستور روز قرار گرفت…
اقدام شما در لحظه‌ای که امپریالیسم آمریکا شاه فراری را در دامان خود پناه داده است نشان داده که دانشگاه همچنان سنگر مبارزه در راه آزادی و استقلال میهن عزیز است و پرچم جهاد ضدامپریالیستی را قهرمانانه به دوش می‌کشد..
ما شاعران و نویسندگان انقلابی به نمایندگی از جانب کلیهٔ اعضای کانون نویسندگان وظیفهٔ خود می‌دانیم که در این لحظات حساس به روح ضدامپریالیستی شما درود بفرستیم و آرزو کنیم که میهن ما در پرتوی همبستگی و یکپارچگی همهٔ نیرو‌های مترقی و ضدامپریالیست از سلطهٔ جهانخواران بین‌المللی رهایی یابد و آزادی و دموکراسی مبتنی بر حاکمیت تودهٔ ما که سنگ بنای شکوفایی اندیشه و تفکر و اعتلای فرهنگ جامعه است در پرتوی رهایی کامل ملت ما از سلطهٔ امپریالیسم خون‌خوار هر چه زودتر در سرزمین ما تحقق یابد…

ایرانیان جهان

ما از صمیم قلب امیدواریم همچنان که مبارزه علیه دستگاه دیکتاتوری شاه مخلوع به قیام یکپارچهٔ خلق و سرنگونی رژیم پلید شاهنشاهی منجر شد.
این بار نیز قاطعیت موضع ضدامپریالیستی شما به یک مبارزهٔ بی‌وقفه و آگاهانه در همهٔ سطوح علیه امپریالیسم بینجامد..» و بازمحض آگاهی‌های تاریخی بد نیست بدانید که وقتی به آیت الله خلخالی خرده گرفتند که در دستگیری‌ها و اعدام ها، شدت عمل کمتری به خرج دهد تا باعث دور شدن مردم از انقلاب نشود، و خلخالی قهر کرد و به خانه رفت، جمع کثیری از همین روشنفکران و دانشجویان مجاهد خلق و چپ مارکسیست تحصن کردند که خلخالی باید برگردد و در مقابله با ایادی امپریالیسم در ایران شدت عمل بیشتری به خرج دهد. خلاصه فشار روشنفکران چپ اندیش و حزب توده و خلخالی و دانشجویان خط امام به بار نشست، بازرگان از نخست وزیری کنار رفت و نیرو‌های انقلابی و حزب اللهی و مصادره کن و اعدام کن و غیر سازش کار به قدرت رسیدند و شد آنچه دیدیم.
تعدادی از همان روشنفکران و نیز خیلی از گروه‌های سیاسی اپوزیسیون خارج از کشور مدعی هستند ما انقلاب کردیم و آیت الله خمینی انقلاب ما ربود که مصداق بارز لاف در غربت است. واقعیت تاریخی این است که حداقل یکسال مانده به پیروزی انقلاب، همه گروه‌های سیاسی مارکسیستی و ناسیونالیستی و اسلامی در مقابل او سپر انداختند و رهبری او را پذیرفتند و اذعان کردند که کسی جز خمینی نمی‌تواند حکومت پهلوی را ساقط کند.
نمایندگان همین مسعود رجوی و موسی خیابانی به عنوان رهبران سازمان مجاهدین خلق، چند ماه مانده به پیروزی انقلاب، خودشان را به نجف و نزد امام خمینی رساندند تا بگویند ما رهبری شما را پذیرفته ایم و او را مجاهد کبیر نام نهادند
کیانوری و حزب توده و دیگر سازمان‌های مارکسیستی، نه تنها مواضع آیت الله خمینی را ستایش می‌کردند بلکه به او توصیه می‌کردند که در زمینه اعدام عوامل حکومت شاه، تسویه ارتش و کارمندان و مصادره اموال سرمایه داران باید سریع‌تر و کوبنده‌تر عمل کند و آیت الله خلخالی به عنوان مظهر خشونت انقلابی را به عنوان کاندیدای خودشان در مجلس خبرگان معرفی کردند!
جریان‌های ملی مثل جبهه ملی و مصدقی‌ها و نهضت آزادی و حزب ملت ایران اعم از سنجابی و بازرگان، یزدی و فروهر و قطب زاده و بنی صدر و پیمان و ... نیزهمه برای بیعت به پاریس رفتند و اعلام کردند که دربست در خدمت او خواهند بود و همانطور که دیدیم مسئولیت نخستین دولت انقلابی به رهبری او را پذیرفتند و تا دوسال اول هم در مسند قدرت بودند
حتی سلطنت طلب‌هایی مثل سیدجلال تهرانی، رئیس شورای سلطنت برای عرض ارادت به پاریس رفت و استعفای خودش را هم تقدیم آیت الله خمینی کرد و بختیار هم قبول کرده بود که اگر آقای خمینی بیاید و رهبر شود، او حاضر است زیر نظر ایشان نخست وزیر باشد و گور پدر سلطنت مشروطه!
همه این روشنفکران، بعد‌ها از منتقدان سرسخت سیاست‌های سخت گیرانه آن سال‌ها شدند. گویی از سرزمین دیگری آمده اند. خلاصه فراموشی ملی بد دردی است.
کاش تک تک ما نیز حتی به عنوان شهروند خارج از قدرت، مسئولیت همه احساسات و رفتار‌ها و گفتارهایمان در مقاطع مختلف تاریخی را شخصا بپذیریم و اگر یک تصمیم جمعی یا واقعه و رویداد سیاسی به نتیجه مطلوب نرسید، خودمان را کنار نکشیم و پیامد تصمیم و رفتار خودمان را متوجه دیگران نکنیم! همیشه شریک موفقیت‌ها نباشیم!/ کارخانه‌دار
*مدیرمسئول وبگاه خبری کارخانه‌دار

http://www.ilandnews.ir/fa/News/1349413/به-جای-اینکه-از-پدرانتان-بپرسید-چرا-انقلاب-کردید؟-اول-بپرسید-چه-کسانی-انقلاب-نکردند؟!
بستن   چاپ