سقوط نظم جهانی غرب: بحران مشروعیت و شکافهای ژئوپلیتیکی
پنجشنبه 23 اسفند 1403 - 11:58:36
|
|
ایرانیان جهان - در هفتهای که گذشت، دولت ترامپ حملهای بیسابقه علیه ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، در برابر رسانههای جهانی انجام داد. این رویکرد، که همزمان با پیشروی اشغالگران روسی در اوکراین صورت گرفت، نشاندهنده تغییر موضع واشنگتن نسبت به اصولی، چون تعیین سرنوشت ملتهاست، که زمانی از ارکان نظم جهانی تحت هدایت آمریکا به شمار میرفت. اما این تغییر موضع تنها به اوکراین محدود نماند. ترامپ با تهدید به اعمال تعرفه 25 درصدی بر واردات از اتحادیه اروپا، نشان داد که اروپا نیز از این سیاستهای تهاجمی در امان نیست. او با حمله لفظی به بروکسل، مدعی شد که اتحادیه اروپا «برای ضربه زدن به آمریکا» تشکیل شده است. تنها چند روز بعد، او تعرفههای از پیش اعلامشده علیه دو شریک تجاری نزدیک ایالات متحده، کانادا و مکزیک، را اعمال کرد و همزمان تعرفههای جدیدی علیه چین وضع نمود. این تحولات ناگهانی بسیاری از تحلیلگران را به این نتیجه رسانده که نظم جهانی غرب در حال فروپاشی است. برونون مدوکس، رئیس اندیشکده چتم هاوس، اعلام کرد که مفهوم غرب بهعنوان یک اتحاد از دموکراسیهای لیبرال «احتمالاً به پایان رسیده است». مایکل کلارک، مدیر سابق موسسه سلطنتی خدمات متحد بریتانیا (RUSI)، بهصراحت اعلام کرد: «غرب مرده است.» در همین حال، مارک چندلر، استراتژیست ارشد در Bannockburn Global Forex، هشدار داد که سیاستهای ترامپ «جهانیسازی را نابود خواهد کرد.» آیا نظم جهانی واقعاً تغییر کرده است؟ در حالی که برخی از سیاستمداران غربی در تلاش برای تعریف مجدد مسیر آینده خود هستند، مشکل اینجاست که بسیاری از تحلیلها، تغییرات اخیر را بهعنوان یک نقطه عطف تاریخی تلقی میکنند. کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، اعلام کرد که «ما در یک نقطه عطف تاریخی قرار داریم.» در آلمان، فریدریش مرتس، صدراعظم احتمالی آینده، از ضرورت «استقلال اروپا از ایالات متحده» سخن گفت. اما واقعیت این است که این تحولات یکشبه رخ ندادهاند. شکافهای ژئوپلیتیکی که ترامپ در چند هفته اخیر تشدید کرده است، سالهاست که در حال شکلگیری بودهاند. بحرانهای اقتصادی، جنگهای تجاری، و بحرانهای سیاسی داخلی کشورهای غربی، همگی پیشزمینه این شکافها را فراهم کردهاند. بحران مشروعیت غرب از کجا آغاز شد؟ اگر بخواهیم نقطه آغاز واقعی این بحران را تعیین کنیم، باید به سال 1989 و سقوط دیوار برلین بازگردیم. تا زمانی که جنگ سرد ادامه داشت، رهبران غربی مشروعیت خود را از مقایسه نظام سرمایهداری غربی با نظام کمونیستی شوروی میگرفتند. اما با فروپاشی شوروی، این منبع مشروعیت از بین رفت و غرب برای نخستین بار با یک بحران هویتی جدی روبهرو شد. نظریه «پایان تاریخ» که فرانسیس فوکویاما مطرح کرد، نهتنها به پایان منازعات ایدئولوژیک منجر نشد، بلکه سؤالات عمیقتری درباره آینده نظم جهانی ایجاد کرد. در دهههای بعد، سیاستگذاران غربی نتوانستند به این بحران مشروعیت پاسخ قانعکنندهای بدهند. بحران مالی 2008، رکود اقتصادی و رشد بیسابقه پوپولیسم در کشورهای غربی، همگی به تشدید این بحران کمک کردند. ظهور احزاب پوپولیستی و رهبرانی، چون دونالد ترامپ، نتیجه مستقیم این روند بود. بازگشت به ملیگرایی و افول جهانیسازی طی دهههای اخیر، مرگ جهانیسازی بارها اعلام شده است. از کتاب «پایان جهانیسازی» نوشته آلن راگمن در سال 2000 گرفته تا «خداحافظ جهانیسازی» نوشته الیزابت براو در سال 2023، همه نشان از شک و تردیدهای عمیق نسبت به ادامه این روند داشتهاند. اما آمارها چیز دیگری میگویند. با وجود افزایش سیاستهای حمایتگرایانه، تجارت جهانی همچنان ادامه دارد. میزان سرمایهگذاری مستقیم خارجی نسبت به تولید ناخالص جهانی طی سه دهه گذشته تقریباً پیوسته افزایش یافته است؛ از 10 درصد در سال 1990 به 43 درصد در سال 2023. این نشان میدهد که اگرچه جهانیسازی با چالشهایی روبهرو شده، اما مرگ آن هنوز قطعی نیست. جایگاه آمریکا در نظم جدید جهانی با وجود کاهش سهم ایالات متحده در اقتصاد جهانی، این کشور همچنان یک قدرت مسلط در عرصه بینالمللی محسوب میشود. اما برتری بلامنازع آن دیگر وجود ندارد. آمریکا امروز یکی از بازیگران صحنه جهانی است، نه تنها بازیگر. ظهور قدرتهایی، چون چین، هند، برزیل، و روسیه، چشمانداز جدیدی را برای سیاست جهانی رقم زده است. بهعنوان مثال، سهم آمریکا از تولید ناخالص داخلی جهانی (بر اساس برابری قدرت خرید) از 22 درصد در سال 1990 به کمتر از 15 درصد در سال 2024 کاهش یافته است، در حالی که سهم چین به 19 درصد رسیده است. با این حال، همچنان دلار آمریکا بهعنوان ارز ذخیره جهانی، و قدرت نظامی این کشور، جایگاه آن را حفظ کرده است. اما دیگر نمیتوان نظم جهانی را تکقطبی دانست. چشمانداز آینده: جهانی ناپایدار و متزلزل نظم جهانی امروز، برخلاف دوران جنگ سرد، نه دوقطبی و نه چندقطبی است، بلکه در حالتی از تغییر مداوم قرار دارد. اتحادها و ائتلافها بر اساس منافع متغیر کشورها شکل میگیرند و از بین میروند. نمونه این وضعیت را میتوان در جلسات اخیر گروههای بینالمللی مانند G7 و BRICS مشاهده کرد، جایی که اختلافات عمیق و عدم توافق بر سر مسائل کلیدی نشان از ناپایداری وضعیت فعلی دارد. همچنین، شکافهای اقتصادی در حال افزایش است. گزارش «گلوبال ترید آلرت» نشان میدهد که میانگین سالانه مداخلات تجاری مضر از 252 مورد در سالهای 2009-2011 به 2260 مورد در سالهای 2022-2024 افزایش یافته است. این افزایش 10 برابری سیاستهای حمایتگرایانه نشان میدهد که دولتهای غربی بهجای ترویج تجارت آزاد، بهدنبال حمایت از صنایع داخلی خود هستند. چالشهای غرب و مسئولیت سیاستگذاران امروز، جهان با چالشهای بیسابقهای روبهروست. نظم قدیمی که پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت، در حال فروپاشی است، اما جایگزین مشخصی برای آن وجود ندارد. رهبران غربی باید فراتر از بحران ترامپ بیندیشند و سیاستهای خود را بر اساس واقعیتهای جدید جهانی تنظیم کنند. غرق شدن در ترس از سیاستهای ترامپ، آنها را از درک تغییرات بنیادین در اقتصاد و سیاست بینالملل بازمیدارد. جهان امروز نیازمند سیاستگذارانی است که نهتنها به چالشها واکنش نشان دهند، بلکه مسیر جدیدی برای آینده ترسیم کنند. منبع: اسپیک
http://www.ilandnews.ir/fa/News/1374227/سقوط-نظم-جهانی-غرب--بحران-مشروعیت-و-شکافهای-ژئوپلیتیکی
|