آیا ساختار سیاسی واشنگتن توان دفاع از آمریکا را دارد؟
چهارشنبه 3 ارديبهشت 1404 - 09:07:55
|
|
ایرانیان جهان - در حالی که ایالات متحده سالانه بودجهای نجومی، بیش از یک تریلیون دلار، صرف هزینههای دفاعی خود میکند، درسهای آشکار جنگ اوکراین و دیگر درگیریها نشان میدهد که این هزینههای هنگفت، کارآمدی لازم را برای تضمین آمادگی ارتش آمریکا در برابر تهدیدات نوین به ارمغان نیاورده است. بنا بر تحلیل استیون براین، خبرنگار ارشد آسیا تایمز، چالش اصلی نه در کمبود منابع مالی، بلکه در بوروکراسی فلجکننده پنتاگون، وابستگی به صنایع ناکارآمد و نفوذ ملاحظات سیاسی در تصمیمگیریها نهفته است؛ شرایطی که این سوال را مطرح میکند که آیا ساختار سیاسی کنونی واشنگتن توان دفاع از منافع آمریکا را در دنیای امروز دارد یا خیر. مطلب زیر برداشتی از سخنرانی است که برای ارائه در سمینار رهبری ملی کالج هیلزدیل در کانزاس سیتی، میسوری تهیه شده است. دفاع از آمریکا و دوستان و متحدان آمریکا هزینهبر است. اگر هزینهها را جمع بزنید - حتی بدون احتساب برنامههای محرمانه یا هزینه اطلاعاتی ایالات متحده - هزینههای دفاعی فعلی ما 875 میلیارد دلار در سال است. وقتی هزینه اطلاعاتی، که بسیار زیاد است، اضافه شود، کل هزینه دفاعی سالانه به حدود 1 تریلیون دلار میرسد. با وجود این هزینهها، جنگ اوکراین برخی نارساییهای چشمگیر را آشکار کرده است. ما دریافتهایم که زرادخانه کنونی آمریکا در هر درگیری طولانیمدت آینده به سرعت تخلیه خواهد شد؛ و آموختهایم که متحدان ما در وضعیتی بسیار بدتر قرار دارند. این سوال را مطرح میکند که چگونه میتوانیم اینقدر برای امنیت ملی خود هزینه کنیم، اما همچنان ارتشی داشته باشیم که به طرز غمانگیزی برای یک درگیری بزرگ ناآماده به نظر میرسد. به عنوان مثال، این واقعیت قابل توجه را در نظر بگیرید که، برخلاف اسرائیل، ما سیستم دفاع هوایی ملی نداریم. میراث صنعتی؛ از اوج تولید تا وابستگی از نظر تاریخی، اوج تولید دفاعی آمریکا در طول جنگ جهانی دوم بود. صنایع عظیم غیرنظامی برای تولید اسلحه، توپخانه، تانک و جیپ تبدیل شدند - و کارخانههای جدیدی برای ساخت هواپیما و کشتی تأسیس شدند. در جنگ جهانی اول، ایالات متحده 4.8 میلیون سرباز را مستقیماً یا غیرمستقیم وارد جنگ کرد که عمدتاً در اروپا بود. ما همچنین 1.325 میلیون اسب و قاطر را به میدان نبرد فرستادیم که ذخایر اسب آمریکا را کاهش داد. ایالات متحده بدون تانک وارد جنگ شد و در پایان جنگ نیز تانکی نداشتیم. 45 کشتی ترابری و 80 کشتی تجاری سابق داشتیم. در مقابل، در جنگ جهانی دوم، 16.8 میلیون سرباز را برای جنگ در اروپا، شمال آفریقا و آسیا فرستادیم - حدود چهار برابر بیشتر از جنگ جهانی اول؛ و 2751 کشتی لیبرتی را در 18 کارخانه کشتیسازی تولید کردیم که هر دو روز سه کشتی تحویل میدادند. چنین شاهکاری در تولید امروز غیرقابل تصور است. ساخت یک کشتی باری سالها طول میکشد و بیشتر تولید آن در خارج از ایالات متحده انجام میشود. در دسترس بودن جایگاههای ساخت کشتی، به ویژه در پرکارترین کشورهای کشتیساز، کاهش یافته است. زمان تحویل در چین اکنون به طور متوسط حدود سه سال است، با تانکرهای 2.8 سال و کشتیهای گاز طبیعی مایع حتی بیشتر. حاملهای فله خشک که در سال 2024 سفارش داده شدهاند، در حال حاضر انتظار میرود به طور متوسط در 3.6 سال تحویل شوند. در جنگ جهانی دوم، ایالات متحده حدود 300،000 هواپیما تولید کرد، از جمله 63،715 جنگنده و بمبافکن جنگنده برای نیروی هوایی ارتش آمریکا، نیروی دریایی و تفنگداران دریایی. امروز، تعداد کل هواپیماهای جنگنده در نیروی هوایی، نیروی دریایی و تفنگداران دریایی 2،531 فروند است، حدود 25 برابر کمتر. تسلیحات دقیق؛ پیچیدگی و چالشهای تأمین البته، امروزه نسلهای جدیدی از تسلیحات داریم که قبلاً هرگز وجود نداشتهاند. اینها را میتوان تحت عنوان "مهمات هدایت دقیق" یا PGM خلاصه کرد. برخی از PGMها نسبتاً ارزان هستند، اما بیشتر آنها به الکترونیک پیچیده و حسگرهای متعدد نیاز دارند. بسیاری از آنها در هنگام پرواز به پشتیبانی و هدایت از ماهوارهها نیاز دارند، به ویژه سیستم موقعیتیاب جهانی (GPS) که توسط نیروی هوایی ایالات متحده اداره میشود و سالانه بیش از 2 میلیارد دلار هزینه عملیاتی دارد. ساخت، آزمایش، عملیات و نگهداری همه این PGMها زمانبر است. یک درس کلیدی از جنگ اوکراین این است که وقتی ما انواع خاصی از PGM ها، مانند موشکهای ضد تانک یا سیستمهای پدافند هوایی قابل حمل مانند موشکهای استینگر را مستقر میکنیم، ساخت نمونههای جدید سالها طول میکشد. همچنین دریافتهایم که ابزار لازم برای تولید انواع مختلف PGMها دیگر وجود ندارد - در واقع، در برخی موارد کل کارخانهها برچیده شدهاند. این بدان معناست که اگر PGMهای بیشتری بخواهیم، باید از ابتدا شروع کنیم. وابستگی به زنجیرههای تأمین جهانی؛ پاشنه آشیل تولید دفاعی یکی دیگر از نقاط ضعف توانایی تولید دفاعی ما این است که به شدت به زنجیرههای تأمین جهانی وابسته هستیم. قطعات تخصصی ممکن است در ایالات متحده تولید شوند، اما گاهی اوقات از کشورهای دیگر، از جمله چین، میآیند. هنگامی که زنجیرههای تأمین مختل میشوند یا قطعات خاصی دیگر تولید نمیشوند، تولید دفاعی متوقف میشود. اگر قرار است مسلط باقی بمانیم، ایالات متحده باید به سرعت این روند را معکوس کند. این واقعیت را در نظر بگیرید که بیشتر پهپادهای دید اول شخص (FPV) - پهپادهایی که توسط یک خلبان راه دور با استفاده از دوربینهای ویدئویی کنترل میشوند - که در میدان نبرد در اوکراین و جاهای دیگر استفاده میشوند، با قطعاتی ساخته میشوند که عمدتاً در چین تولید میشوند. این وابستگی به زنجیره تأمین نتیجه مستقیم جهانیسازی صنعت و برونسپاری تولیدات آمریکا - عمدتاً به آسیا و به ویژه به چین - است. در حالی که قانون ایالات متحده حکم میکند که بیش از 50 درصد هر قطعه از سختافزار دفاعی از قطعات ساخت آمریکا تشکیل شده باشد، این استاندارد - که در حال حاضر نیز ناکافی است - با واقعیت برونسپاری کالاهایی که دیگر در آمریکا تولید نمیشوند، روبهرو میشود. صنعت دفاعی تنها میتواند شبکه تأمینکنندگان را به طور غیرمستقیم با تلاش برای اطمینان از اینکه قطعات با مشخصات نظامی (MILSPEC) مطابقت دارند، کنترل کند. حتی در این صورت، تعداد قابل توجهی از متقلبین وجود دارند که قطعات زیر استاندارد را برای پلتفرمهای نظامی گران قیمت تولید میکنند. در برخی موارد، MILSPEC قابل اعمال نیست و تنها میتوان قطعات تجاری را خریداری کرد. شکاف با صنایع هایتک؛ عدم تمایل و چالشهای جذب استعداد مشکل دیگری که وجود دارد این است که صنعت دفاعی ما عمدتاً به شرکتهای جهانی وابسته است که اولویتهای آنها لزوماً شامل تولید قطعات برای تولیدکنندگان دفاعی نیست. هم به دلایل اقتصادی و هم ایدئولوژیک، رابطه بین شرکتهای دفاعی و تأمینکنندگان اصلی آنها (معمولاً شرکتهای هایتک) اغلب پرتنش است. برخی از این شرکتها حتی در مناقصات دولتی شرکت نمیکنند، زیرا میگویند این مناقصات طاقتفرسا هستند، الزامات سنگینی را در مورد نیروی کار و امنیت الکترونیکی تحمیل میکنند و در نهایت سودآور نیستند. علاوه بر این، بسیاری از کارگران در صنایع هایتک به دلایل سیاسی در تحقیقات دفاعی شرکت نمیکنند. با افزایش اهمیت روزافزون هوش مصنوعی، رباتیک، محاسبات کوانتومی و سایر فناوریهای پیشرفته برای توانایی ایالات متحده در حفظ برتری جنگی خود، این مشکل بیشتر میشود. مشکل زمان و چرخه عمر فناوری سپس مشکل زمان مطرح است. طول عمر یک جت جنگنده - از مرحله طراحی تا بازنشستگی - میتواند تا 50 سال طول بکشد. صنایع هایتک مدرن محصولات را در یک بازه زمانی بسیار کوتاهتر طراحی، به کارگیری و بازنشسته میکنند و علاقهای به تولید محصولاتی که آنها را منسوخ میدانند، ندارند. چهل سال پیش، از باب نویس، یکی از بنیانگذاران اینتل، خواستم یکی از سیستمهای موشکی استراتژیک ما را که با مشکلات تأمین روبهرو بودیم، بررسی کند. او توصیه کرد که دولت خود نیاز به تولید فناوریهای قدیمیتر (یا "منسوخ شده") دارد، زیرا هیچ کس دیگری حاضر به انجام این کار برای ما نخواهد بود. همین مشکل امروز نیز ادامه دارد. ساختار صنعت دفاعی و رقابت با غولهای فناوری شرکتهای دفاعی آمریکایی اساساً شامل سه نوع هستند: (1) چهار شرکت بزرگ - لاکهید مارتین، RTX (که قبلاً ریتیون بود)، بوئینگ و جنرال داینامیکس - که از نظر اعطای قرارداد تسلط دارند؛ (2) شرکتهای رده دوم، که برخی از آنها نوآور هستند در حالی که برخی دیگر فقط به دنبال قرارداد هستند؛ و (3) تأمینکنندگان. چهار شرکت بزرگ اغلب شرکتهای نوآور را خریداری میکنند، که گاهی اوقات منجر به نتایج خوبی میشود، حداقل برای مدتی. یک عامل پیچیده این است که رقابت برای دستیابی به فناوریهای جدید، مانند هوش مصنوعی، تحت سلطه شرکتهای غیر دفاعی با جیبهای پرپول است. در حالی که شرکتهای دفاعی گاهی اوقات به دنبال همان نوآوریها هستند، تضمینی وجود ندارد که در رقابت با گوگل، مایکروسافت، انویدیا یا حتی شرکتهای خارجی موفق شوند. در حالی که دولت ایالات متحده با تأمین مالی تحقیقات و توسعه حیاتی به شرکتهای دفاعی کمک میکند، وزارت دفاع به آنها در زمینه اکتساب شرکتهای هایتک کمکی نمیکند. تقریباً همه سیستمهای دفاعی مدرن به نرمافزارهای پیچیده نیاز دارند. به عنوان مثال، جت پنهانکار F-35 با بیش از هشت میلیون خط کد اجرا میشود. با افزایش قابلیتهای هوش مصنوعی در صنعت هوافضا و دفاع، حجم کد گسترش یافته و انواع جدیدی از پردازندهها به F-35 و بسیاری دیگر از پلتفرمها، مانند موشکها، سیستمهای ردیابی، سیستمهای کنترل آتش و دستگاههای جمعآوری اطلاعات اضافه خواهد شد. سیستمهای هوش مصنوعی جدید تصمیماتی را خواهند گرفت که در حال حاضر توسط سربازان، خلبانان و مراکز فرماندهی گرفته میشود و قابلیت پردازش اطلاعات با سرعتهای شگفتانگیز را خواهند داشت. این فرصت عالی برای بهبود و کارآمدتر کردن تجهیزات قدیمی است. یک سوال مهم این است که آیا شرکتهای دفاعی بزرگ ما قادر خواهند بود استعدادهای هایتک کافی برای انجام این کار را استخدام کنند. عقبماندگی در هوش مصنوعی و سیستمهای خودکار ما در زمانی زندگی میکنیم که سیستمهای خودکار بخشهایی از میدان نبرد را در دست میگیرند، از جمله در جنگ اوکراین. اما ما تنها نیستیم که این سیستمهای خودکار مبتنی بر هوش مصنوعی را به کار میگیریم. چین و روسیه در این زمینه پیشرفتهای فوقالعادهای دارند. در نتیجه، چالش ما ارتقای سریع سیستمهای جنگی هوش مصنوعی ما است. شرکتهای دفاعی آمریکا از رقبای خارجی خود عقب ماندهاند و کمکی که نیاز دارند بعید است از داخل به دست آید. فوری است که آنها با توسعهدهندگان تجاری هوش مصنوعی همکاری کنند، که باید تشویق شوند تا به اولویتهای امنیت ملی کمک کنند. من در یک شرکت دفاعی چندملیتی کار میکردم که در آن زمان هشتمین شرکت بزرگ در جهان بود و درآمد سالانه آن بیش از 20 میلیارد دلار بود. اما مانند تقریباً همه چنین شرکتهایی در ایالات متحده و اروپا، از طریق اکتساب شرکتهای کوچکتر که برای تشکیل یک شرکت بزرگ ترکیب شده بودند، ساخته شد. همین امر در مورد شرکتهای دفاعی بزرگ امروزی نیز صادق است. به طور معمول، اگر یک شرکت دفاعی توسط دولت برای تولید یک PGM، مانند موشک استینگر، قرارداد ببندد، یک تأسیسات برای انجام آن خواهد ساخت. هنگامی که قرارداد به پایان میرسد، یا صادرات قابل توجهی وجود ندارد، تأسیسات ویژه تعطیل میشود. این یک مشکل جدی ایجاد میکند اگر ایالات متحده به فوریت نیاز به افزایش تولید آن PGM داشته باشد. یک راه حل برای این مشکل، ساخت یک تأسیسات انعطافپذیر واحد است که بتواند طیفی از محصولات PGM را با استفاده از نیروی کار یکسان تولید کند. در این صورت، راهاندازی مجدد یک خط تولید میتواند بسیار سریعتر و آسانتر انجام شود. این امر مستلزم آن است که تأمینکنندگان با یک برنامه تجمیع برای ساخت محصولات خود در یک تأسیسات مشترک موافقت کنند. به عبارت دیگر، ما به یک نسخه امنیت ملی از گیگافکتوری ایلان ماسک نیاز داریم. سرقت فناوری و آسیبپذیری سایبری یکی از آسیبپذیریهای کلیدی زیرساختهای دفاعی و هایتک ما این است که فناوریای که به آن وابسته است، به طور روتین توسط کشورهای خارجی، به ویژه چین، دزدیده میشود. در واقع، ما دو بودجه دفاعی داریم: یکی برای خودمان و دیگری برای دشمنانمان. با وجود تلاشهای مختلف برای جلوگیری یا متوقف کردن این سرقت، سرقت سایبری به یک تجارت عظیم تبدیل شده و آسیب فوقالعادهای به امنیت ملی آمریکا وارد میکند. تا همین اواخر، ما عملاً هیچ کاری در مورد این جاسوسی سایبری انجام ندادهایم. سارقان تقریباً هرگز مجازات نمیشوند. ما فقط شکایت میکنیم در حالی که دشمنانمان ما را خونریزی میکنند. اما سایبر تنها یک حوزه نیست که دشمنان ما به طور فعال برای آسیب رساندن به ما تلاش میکنند. آنها از تمام ابزارهای جاسوسی در اختیار خود برای تلاش در جهت کپیبرداری از پیشرفتهترین فناوریهای دفاعی و تجاری ما استفاده میکنند. این امر آنها را از هزینههای هنگفت نجات میدهد و برنامه توسعه آنها را برای تسلیحات جدید مانند موشکهای بالستیک قارهپیما، زیردریاییها، رادارهای پیشرفته و ماهوارهها سرعت میبخشد. ما باید اقدامات لازم را برای محافظت از سرمایهگذاریهای دفاعی خود انجام دهیم. اگر این کار را نکنیم، ممکن است روزی خود را درگیر درگیری با دشمنی بیابیم که بسیار بهتر از ما برای جنگ آماده است. درسهای گران قیمت از جنگ اوکراین و یمن یک نکته مهم که ما خیلی زود در جنگ اوکراین آموختیم این بود که تانکهای فوقالعاده گران قیمتی که به اوکراینیها دادیم، در برابر پهپادهای FPV بسیار ارزان قیمت بیدفاع بودند. یک سازمان دفاع ملی با تفکر عمیق نتیجه میگرفت که باید یک پروژه فوری برای توسعه یک پاسخ مؤثر و ارزان به پهپادها راهاندازی کند. اما چنین پروژهای راهاندازی نشد. بنابراین، وقتی حوثیهای مورد حمایت ایران شروع به شلیک پهپاد به سمت کشتیها در دریای سرخ کردند، پاسخ ایالات متحده چه بود؟ برای هر پهپاد 30،000 دلاری ایرانی که ساقط کردیم، دو موشک 2 میلیون دلاری به کار بردیم. یک دانشآموز ابتدایی هم میتواند این حساب و کتاب را انجام دهد. این یک سیاست دفاعی پایدار نیست. ضمناً اخیراً نیروهای مستقر در اوکراین دریافتهاند که فناوری نسبتاً ارزان قیمت تفنگ شکاری در برابر پهپادها مؤثرتر از روشهای قبلی اثبات شده است. ما به تفکر نو نیاز داریم - چیزی که به طور طبیعی در بوروکراسیهای بزرگ مانند آنچه در پنتاگون وجود دارد، رخ نمیدهد - در مورد دفاع ملی. یک اصل راهنما در این تفکر نو باید این باشد که بودجه دفاعی نامحدود نیست. باید امیدوار باشیم که رهبری جدید در پنتاگون اوضاع را متحول کند. با این حال، چالش مفهومی که این نوع آمادگی ایجاد میکند، دشوار است. منبع: هیلز
http://www.ilandnews.ir/fa/News/1418256/آیا-ساختار-سیاسی-واشنگتن-توان-دفاع-از-آمریکا-را-دارد؟
|