فروپاشی؛ اپوزیسیون طالبان به کدام سو می رود؟
چهارشنبه 3 ارديبهشت 1404 - 13:41:00
|
|
ایرانیان جهان - به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، در هفتههای اخیر، صداهایی از حلقههای مخالف طالبان بلند شد. شخصیتهایی چون «احمد مسعود»، «عبدالرشید دوستم»، «محمد محقق» و «یاسین ضیاء»، با لحنهایی پرشور از ادامه مبارزه سخن گفتند و گاه از افقهایی روشن برای «سقوط قریبالوقوع» طالبان خبر دادند. اما هنوز با فاصلهای کوتاه از این اظهارات، جبهه مخالفان طالبان دچار یکی از مهمترین شکافهای درونی خود شده است. در تحولاتی تازه، جبهه پنجشیر به ریاست احمد مسعود و حزب جمعیت اسلامی افغانستان به ریاست «صلاحالدین ربانی»، با صدور بیانیهای اعلام کردند که به دلیل اختلاف نظر در ساختار، سیاستگذاریها و روشهای مدیریتی، همکاری خود را با «مجمع ملی برای نجات افغانستان» قطع کردهاند. این جبههها همچنین مدعی شده بودند که در گذشته نیز اعضای این مجمع نبودهاند اما میثاق مجمع ملی برای نجات افغانستان حضور رسمی این گروهها در کنار سایر بنیانگذاران را نشان میدهد و اکنون نشانهای از یک انشعاب روشن تلقی میشود. بر اساس برخی گزارشها، یکی از دلایل اصلی این انشعاب، گماشته شدن «عمر داودزی» به عنوان رئیس اجرایی مجمع عنوان شده؛ چهرهای که سابقه حضور در دولتهای پیشین افغانستان را دارد و از سوی برخی جناحها چهرهای نزدیک به سیاستورزی محافظهکارانه شناخته میشود. در بیانیه جبهه پنجشیر آمده که عدم رعایت ملاحظات ساختاری و مدیریتی از سوی مجمع ملی، نه تنها به نفع مردم نیست، بلکه به تضعیف جریانهای مطرح ضد طالبان منجر میشود. حزب جمعیت اسلامی نیز با لحن مشابهی تأکید کرده که مبانی این مجمع، دیگر با واقعیتهای سیاسی و مردمی امروز افغانستان همخوانی ندارد. از سوی دیگر، «جبهه آزادی افغانستان» نیز که پیشتر به صورت غیررسمی در میان اعضای این مجمع معرفی شده بود، با قاطعیت عضویت خود را رد کرده و گفته که تاکنون در هیچگونه ائتلاف سیاسی میانسازمانی مشارکت نداشته است. این جبهه در عین حال تأکید کرده که برای همکاری با سایر جریانهای ضد طالبان، در چارچوب اصول خود، آمادگی دارد. با این حال، در نگاهی کوتاه باید دید که آیا این صداها و انشعابها بازتاب واقعیت میدانی و سیاسی افغانستان کنونیاند، یا پژواک آرزوهاییاند که هنوز ابزار تحقق ندارند؟ بررسی عمیقتر مؤلفههای قدرت و ضعف جبهه مخالفان طالبان، پاسخی واقعگرایانهتر به این پرسش میدهد. شکافهای درونی؛ از آرمان تا پراکندگی یکی از معضلات بنیادین مخالفان طالبان، همواره فقدان انسجام و وحدت استراتژیک بوده است. اکنون با جدایی رسمی گروههای مؤسس از بزرگترین نهاد ائتلافی مخالف طالبان، روشنتر از همیشه مشخص میشود که وحدت در این جبههها بیش از آنکه یک واقعیت میدانی باشد، یک خواسته آرمانگرایانه است. اختلافات آشکار بر سر هدایت و ریاست، استراتژی و حتی تعریف مبارزه سیاسی، موجب شده این جریانها نهتنها در جهت تقویت یکدیگر عمل نکنند، بلکه گاه در رقابت یا حتی تخریب متقابل ظاهر شوند. در چنین شرایطی، همگرایی عملی بسیار دشوارتر از آن چیزی است که در بیانیهها مطرح میشود. ضعف زیرساختی و چالشهای لجستیکی به نظر میرسد مخالفان طالبان با کمبود شدید منابع انسانی، تجهیزاتی و مالی مواجهاند. همانگونه که محمد محقق پیشتر اشاره کرده بود، «گاهی سیر و گاهی گرسنهاند»، اما همچنان به مبارزه ادامه میدهند. با وجود انگیزه و اراده، واقعیت این است که در نبود حمایت ساختاری، هیچ حرکت پایداری نمیتواند به یک نیروی مؤثر بدل شود. طالبان برعکس، با اتّکا به درآمدهای داخلی، مالیات، منابع طبیعی، و پشتیبانیهای منطقهای، ساختار قدرت خود را تثبیت کردهاند و به نظر میرسد در کوتاهمدت با تهدید جدی از سوی مخالفان مواجه نباشند. انزوای بینالمللی مخالفان و چرخش منطقهای به سوی طالبان در حالی که بسیاری از جریانهای ضد طالبان در گذشته مورد حمایتهای سیاسی یا نظامی کشورهای غربی بودند، اکنون از آن حمایتها خبری نیست. نه تنها نهادهایی مانند سازمان ملل متحد این گروهها را به رسمیت نمیشناسند، بلکه بسیاری از کشورها نیز حاضر به بازگشت به درگیریهای پرهزینه افغانستان نیستند. این بیاعتنایی بینالمللی، عملاً مخالفان طالبان را از چرخه تأثیرگذاری سیاسی جهانی خارج کرده و آنها را به منتقدانی بیصدا در حاشیه تحولات سیاسی بدل کرده است. کشورهای منطقه مانند چین، روسیه و پاکستان، که در گذشته روابط پیچیدهتری با طالبان داشتند، امروز به تعامل واقعگرایانه با آنها روی آوردهاند. این کشورها با پذیرش طالبان بهعنوان یک بازیگر واقعی در افغانستان، در عمل مخالفان را از مدار رایزنیهای منطقهای بیرون راندهاند. برای اپوزیسیونی که روزگاری به چنین حمایتهایی چشم دوخته بود، این چرخش منطقهای به منزله از دست رفتن آخرین روزنههای حمایت سیاسی و امنیتی است. با در نظر گرفتن این شکاف درونی، نبود منابع، انزوای بینالمللی و چرخش منطقهای به سوی طالبان، میتوان گفت که مسیر پیش روی مخالفان طالبان، دشوارتر از همیشه شده است. اگرچه برخی از این جریانها هنوز در رسانهها از «سقوط قریبالوقوع» طالبان سخن میگویند، اما در واقعیت، فاصله زیادی با تحقق چنین ادعایی وجود دارد. اپوزیسیون افغانستان در حال حاضر بیش از آنکه یک نیروی تغییرآفرین باشد، مجموعهای از جریانهای پراکنده و بعضاً متضاد است که هنوز نتوانستهاند نقشهای مشترک برای گذار از وضع موجود ترسیم کنند. بدون وحدت، حمایت مردمی فراگیر و پشتیبانی دیپلماتیک، احتمال ایجاد تغییر بنیادین در ساختار قدرت کنونی افغانستان همچنان بسیار ضعیف است. انتهای پیام/./؛ منبع:+ تغییر مداوم قانون ساعت رسمی؛ بیثباتی در تصمیمگیری و بیتوجهی به کارشناسی «دبلنا» بازی مبتنی بر شانس، قمار با چاشنی توهین به شعور مخاطب! طرح دریا در فقدان ساز و کار باید ها و نبایدها سریال «پایتخت»: سرگرمی ملی یا پروژه تخریب فرهنگی؟ صداوسیما؛ همراه یا مخالف پویشهای ملی؟
http://www.ilandnews.ir/fa/News/1418890/فروپاشی؛-اپوزیسیون-طالبان-به-کدام-سو-می-رود؟
|