بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - به گزارش خبرنگار سیاسی ایونا نگاهی به تاریخ و زمانی که جنگ جهانی دوم به روزهای پایانی خود نزدیک میشد. آلمان تسلیم شده بود می اندایم. در آن زمان اما ارتش ژاپن همچنان به توصیههای حماسی اخلاقی ادامه میداد: "سرباز ژاپنی حتی اگر بمیرد، شایسته نیست ننگ اسارت را تحمل کند." نیروی هوایی ژاپن، شیوه کامیکازه را الگوی عمل خود قرار داد.
حملاتی انتحاری علیه ناوهای دشمن. در این حملات حدود چهار هزار خلبان جان خود را از دست دادند.
پس از فشار دشمن، فایلی صوتی از امپراتور پخش شد که در آن تسلیم شدن را پذیرفته بود. مردم ژاپن برای اولین بار بود که صدای امپراتور را میشنیدند. بسیاری با شنیدن این فایل صوتی، هاراکیری کردند. ارتش از هم پاشیده بود و ارتباط میان گروهها و دستهها و فرماندهانشان قطع شده بود.
بسیاری از نیروها از پایان جنگ اطلاع نداشتند و پخش فایل صوتی را حیله دشمنان میدانستند. روزها میگذشت. تسلیم شدن بر خلاف قوانین ارتش ژاپن بود، با این حال بسیاری از سربازان و فرماندهان در اقصی نقاط ژاپن تسلیم میشدند؛ بسیاری هم معتقد بودند جنگ هنوز تمام نشده است. هیرو اونُدا یکی از سربازانی است که با ماموریتی واضح به جزیره لوبانگا در فیلیپین اعزام شده بود: "از پیشروی نیروهای دشمن جلوگیری کن. هرگز تسلیم مشو و اگر دشمن تو را احاطه کرد، خود را بکش. هر اتفاقی بیفتد، به خاطر تو به فیلیپین خواهیم آمد." هفتهها گذشت. جزیره لوبانگا به دست دشمن افتاد. اوندا به سه نیروی همراهش میگوید در میان جنگل کمین کنند و آماده نبرد تن به تن باشند. هواپیماهای دشمن کاغذهایی پخش میکنند که در آن نوشته شده بود جنگ پایان یافته و همه باید تسلیم شوند. اما سربازان آن را جنگی روانی میدانستند.
اوندا میگوید در نصف شبهای بارانی به شکار میرفتیم تا صدای شدید باران مانع شنیده شدن صدای شلیک شود. یکی از چهار سرباز در سال 1950 - پنج سال پس از پایان جنگ تسلیم میشود. باردیگر هواپیماها کاغذهایی پخش کردند که در آن عکس خانوادههای سه سرباز بود. سه سال بعد یکی از سه سرباز توسط نیروهای فیلیپینی کشته میشود. دو نفر دیگر همچنان مخفی هستند. 6 سال دیگر هم میگذرد. ارتش ژاپن هر چهار سرباز را جزو کشته شدگان اعلام میکند. اما هنوز دو سرباز زنده بودند. 13 سال دیگر هم میگذرد. یک سرباز دیگر نیز کشته میشود و اونُدا تنها میماند.
ژاپن گروهی را برای پیدا کردن سرباز چهارم اعزام میکند. اما او معتقد بود اینها حیله دشمن است و اگر ارتش ژاپن بخواهد او را پیدا کند، از طریق حضور نظامی خواهد بود. علاوه بر ژاپنیها، گروههای آمریکایی و فیلیپینی نیز راهی لوبانگا شدند، اما نتوانستند اوندا را پیدا کنند. در نهایت سوزوکی، یکی از سیاستمداران ژاپنی به ذهنش رسید که خود به تنهایی عازم جزیره شود. چهار روز بعد از جستجو، سوزوکی شخصی را میبیند که لباس نظامی مندرسی بر تن دارد. سوزوکی با لهجه اصیل ژاپنی به او میگوید امپراتور و فرماندهان نظامی نگران تو هستند.
اوندا در پاسخ میگوید من سربازی قسم خورده هستم و جز با دستور فرمانده ارشدم تسلیم نخواهم شد. حکومت ژاپن فرمانده ارشد اوندا را که پس از جنگ به کتابفروشی مشغول بود به فیلیپین میفرستد. در سال 1974 فرمانده ارشد اوندا به لوبانگا میرسد و اوندا شمشیر و اسحلهاش را تحویل فرمانده خود میدهد. پس از 30 سال! او پس از بازگشت گفت من هرگز از آنچه کردم پشیمان نیستم. حکومت ژاپن مبلغی را به عنوان پاداش به اوندا هدیه داد، او ابتدا آن را نپذیرفت، اما بعد هدیه را قبول کرد و آن را به معبد مذهب شینتو اهدا کرد. تغییرات فرهنگی اجتماعی ژاپن او را بسیار آزرد، تا جایی که ترجیح داد ادامه حیاتش را در مزرعهای در برزیل بگذارند.
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1360799/