زد و بندهای بینالمللی بعد از ملی شدن صنعت نفت
ایالات متحده آمریکا
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - آفتابنیوز :
رقابت بر سر منابع نفتی ایران، ابتدا میان انگلستان و اتحاد جماهیر شوروی بود، اما پس از جنگ جهانی دوم آمریکا جایگزین بریتانیا شد و رقابت شدیدی میان آمریکا و شوروی شکل گرفت.
فشارها برای چنگاندازی بر منابع ملی ایران، زمینهساز روی کار آمدن دولت دکتر «محمد مصدق» شد که با سیاست موازنه منفی تلاش داشت از نفوذ قدرتهای خارجی در صنعت نفت ایران جلوگیری کند؛ در نتیجه، صنعت نفت ایران ملی اعلام شد، اما قدرتهای غربی بیکار ننشستند و در این مسیر سنگاندازی کردند.
در این زمینه، «یعقوب کریمی» و همکارانش در مقالهای با عنوان «ساختار نظم بینالملل و تاثیر آن بر جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران» [1]به بررسی فضا، ساختارها و تحولات خارجی دوران جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران طی دهه 1320 و 1330 پرداختهاند. در ادامه گزیدهای از این پژوهش را میخوانیم.
آمریکاییها چطور از قدرتی منزوی به بازیگر تحولات ایران تبدیل شدند؟
نظم جهانی حاکم در زمان جنگ سرد و سیاستهای موازنه منفی که دکتر مصدق برای ملی کردن صنعت نفت ایران به کار گرفت، با مخالفتهای شدید از سوی قدرتهای بزرگ مواجه شد. این مخالفتها و تحریمهای اقتصادی نه تنها از سوی انگلستان و آمریکا، بلکه حتی از جانب شوروی بهطور غیرمستقیم تاثیرگذار بودند
در دوران جنگ سرد، نظم بینالمللی تحت تاثیر رقابت آمریکا و شوروی شکل گرفت و سرنوشت جنبش ملی شدن نفت ایران نیز در این چارچوب رقم خورد. سیاست انزواطلبی آمریکا که بر اساس دکترین مونروئه از قرن نوزدهم شکل گرفته بود، تا نیمه اول قرن بیستم بر سیاست خارجی این کشور سایه افکند. اما با ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم، این سیاست به تدریج کنار گذاشته شد.
حمله ژاپن به بندر پرل هاربر در سال 1941، آمریکا را ناگزیر به ورود به جنگ کرد و پس از پایان جنگ، این کشور به دلیل افول هژمونی انگلستان و خلأ قدرت در نظم بینالمللی، به عنوان قدرت برتر جهان غرب جایگزین بریتانیا شد.
در این دوره آمریکا با اجرای طرح مارشال و دکترین ترومن درصدد گسترش نفوذ خود برآمد و سیاست سد نفوذ را برای مقابله با کمونیسم به اجرا گذاشت. این رویکرد سبب شد که کشورهای جهان سوم، از جمله ایران، بیش از پیش مورد توجه آمریکا قرار گیرند. هم زمان، مساله ملی شدن صنعت نفت ایران به رهبری دکتر مصدق مطرح شد، اما مصادف بودن این جنبش با تغییر جایگاه جهانی آمریکا، چالشهای جدیدی را برای آن ایجاد کرد.
با ملی شدن صنعت نفت، اختلافاتی میان آمریکا و انگلستان پدید آمد. در ابتدا، آمریکا موضعی محتاطانه اتخاذ و در ظاهر از ملی شدن نفت حمایت کرد. برخی مقامات آمریکایی، از جمله هنری گریدی، سفیر آمریکا در ایران از این اقدام حمایت کردند. آمریکا تلاش کرد نقش میانجی را میان ایران و انگلیس ایفا کند تا از بروز بحران جلوگیری شود. با این حال، این اختلافات هیچگاه ریشه ایدئولوژیک یا بنیادی نداشت، زیرا هر دو کشور در نهایت منافع خود را در حفظ نظم سرمایهداری جهانی میدیدند. هدف اصلی آمریکا جلوگیری از ایجاد بیثباتی در منطقه و اطمینان از دسترسی غرب به منابع نفتی ایران بود.
در این میان، شرکتهای نفتی آمریکایی نسبت به تغییرات در ساختار صنعت نفت ایران حساسیت زیادی نشان دادند. آنها نمیخواستند تغییری در قراردادهای پنجاه-پنجاه ایجاد شود و در عین حال مترصد فرصتی برای کاهش سلطه نفتی انگلستان در ایران بودند.
چرخش موضع آمریکا و زمینهسازی کودتا
با تشدید اختلافات میان ایران و انگلستان، آمریکا ابتدا تلاش کرد از طریق مذاکرات راهحلی برای حل بحران بیابد. اما با بالا گرفتن تنشها و نگرانی از نفوذ شوروی موضع خود را تغییر داد. از نگاه واشنگتن، ایران به دلیل نزدیکی جغرافیایی به شوروی و فعالیتهای حزب توده، ممکن بود به بلوک شرق متمایل شود. به همین دلیل، سیاست ایالات متحده از میانجیگری به سمت همراهی با انگلیس در سرکوب جنبش ملی شدن نفت تغییر کرد.
انگلیسیها نیز که پس از شکست مذاکرات و اعمال تحریمها علیه ایران، نتوانسته بودند دولت مصدق را تضعیف کنند، سعی کردند از نفوذ خود در دولت جمهوریخواه آمریکا استفاده کنند. روی کار آمدن دوایت آیزنهاور و تیم او، به ویژه برادران دالس (جان فاستر دالس، وزیر خارجه و آلن دالس، رئیس سیا)، زمینه را برای تغییر سیاست آمریکا فراهم کرد. انگلیسیها با متقاعد کردن دولت جدید آمریکا، این کشور را به سمت حمایت از کودتا سوق دادند.
شوروی و سیاستی منفعلانه در ایران
برای تحلیل نحوه برخورد شوروی با جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران، ضروری است که روابط این کشور با ایران قبل از شروع جنبش بررسی شود. به طور کلی، باید گفت که با عدم تصویب قرارداد قوام-سادچیکف در مجلس شورای ملی ایران، شوروی این امر را شکست بزرگی برای خود دانست. از این رو، شوروی شروع به تبلیغات گسترده علیه دولت ایران کرد که بیشتر متوجه انگلیسیها و نیروهای داخلی آنها در ایران بود. ورود آمریکا به مسائل ایران نیز باعث شد تا شوروی شروع به حملات منفی علیه آمریکا کند.
با به قدرت رسیدن دکتر مصدق، شوروی به رغم مخالفت حزب توده که از سوی شوروی هدایت میشد، نسبت به دولت او سیاست «صبر و انتظار» را در پیش گرفت و به تغییرات آینده در ایران چشم دوخت. این در حالی بود که شرایط برای شوروی در دوران نخستوزیری دکتر مصدق مناسب به نظر میرسید تا از او حمایت کند، اما شوروی از این فرصت غافل ماند و سیاست منفعلانهای در قبال جنبش ملی شدن نفت اتخاذ کرد.
حزب توده، که عامل شوروی در ایران بود، حملات شدیدی علیه دکتر مصدق و جبهه ملی داشت. سیاست صبر و انتظار شوروی در قبال جنبش ملی شدن نفت ایران، همراه با فعالیتهای حزب توده، باعث فراهم شدن فضای بیشتری برای انگلستان و آمریکا در مبارزه علنی با دولت مصدق و سرنگونی او شد.
شوروی سیاست صبر و انتظار را در قبال جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران به چند دلیل انتخاب کرد. اولا، سیاست شوروی در قبال ایران تحت تاثیر ساختار نظام بینالملل و بهویژه ملاحظات مربوط به آمریکا قرار داشت. همچنین، تصویب قانون منع اعطای امتیاز نفت به شرکتهای خارجی باعث شد که شوروی علاقهمندی زیادی به نیروهای ملیگرا، از جمله دکتر مصدق، نداشته باشد.
دیگر عامل مهم، دخالتهای مکرر شوروی در ایران پس از اشغال این کشور در جنگ جهانی دوم و حمایت از حزب توده بود که موجب گسترش افکار کمونیستی در ایران شد. این موضوع باعث شد که افکار عمومی ایران به شوروی تمایلی نشان ندهد. در نتیجه، شوروی بر خلاف مخالفتهای ایدئولوژیک با بلوک غرب، از جنبش ملی شدن نفت حمایت نکرد.
تاثیر نظام بینالملل بر ملی شدن صنعت نفت بیشتر منفی بوده و نقش بازدارندهای در دستیابی به اهداف آزادیخواهانه و ضداستعماری این جنبش ایفا کرده است. در مراحل اولیه جنبش، تأثیرات مثبت جزئی وجود داشت، اما در مراحل بعدی موانعی جدی پیش آمد
در دوران نخستوزیری مصدق، مشکلات دیرینه بین ایران و شوروی به شدت روابط دو کشور را تحت تاثیر قرار داد. مسائلی مانند شیلات، استرداد بدهیهای شوروی به ایران، تعیین حدود مرزی و مشکلات تجاری باعث ایجاد تنش بین دو کشور شد. بهعلاوه، مصدق با تمدید قرارداد شیلات برای شوروی مخالفت کرد و حاضر به عقبنشینی از حقوق مرزی ایران در دریای خزر نشد. شوروی همچنین از خرید نفت ایران در دوران بحران اقتصادی ناشی از تحریمهای انگلیس و آمریکا امتناع کرد که این مساله باعث تشدید بحران برای دولت مصدق شد.
موضع منفعلانه شوروی در قبال جنبش ملی شدن نفت نقش مهمی در سرنوشت دولت مصدق داشت. بهطور کلی، شوروی علیرغم تفاوتهای ایدئولوژیکی با آمریکا و انگلیس و رقابت شدید با این دو کشور، به دلایل مختلف و منافعی که برای خود تعریف میکرد، از جنبش ملی شدن نفت حمایت نکرد و باعث سقوط دولت مصدق شد.
ملی شدن صنعت نفت و تاثیر آن بر روابط ایران و انگلیس
در پی تصویب ماده واحده در مجلس مبنی بر عدم واگذاری امتیازات نفتی به خارجیها، بستر ملی شدن صنعت نفت در ایران فراهم شد. با اجرای این قانون، شرکت نفت ایران و انگلیس از ایران اخراج شد. در دعاوی حقوقی میان ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس، ایران ملی شدن صنعت نفت را مسالهای داخلی دانست و شرکت نفت سابق را ابزاری در دست سیاستهای امپریالیستی انگلیس خواند.
سیاست خارجی انگلیس در قبال ایران پیش از کودتای 28 مرداد به چند مرحله تقسیم میشود: ابتدا تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت، سپس خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس و نهایتا دعاوی بینالمللی که در نهایت به نفع ایران به پایان رسید. آخرین مرحله روابط ایران و انگلیس به تحریم نفتی ایران و فشار اقتصادی به دولت مصدق منتهی شد که زمینهساز کودتای 28 مرداد شد.
در تاریخ 19 خرداد، نخستوزیر ایران در جلسه دیوان لاهه به تشریح سیاست استعماری انگلیس پرداخته و تاکید کرد که شرکت نفت انگلیس و ایران نماینده منافع امپریالیستی انگلستان است. دیوان لاهه پس از بررسی، درخواست ایران مبنی بر داخلی بودن مساله ملی کردن نفت را پذیرفت و اعلام کرد که شکایت انگلیس قابل بررسی نیست. پس از این ناکامی، انگلیس با تحریکات داخلی به جنگ داخلی در ایران دامن زد.
انگلستان که نتوانست با ابزارهای حقوقی و دیپلماتیک به خواستههای خود برسد، سعی کرد با استفاده از استراتژی محاصره اقتصادی و مانورهای نظامی در خلیج فارس به اهداف خود دست یابد. انگلستان نفتکشهای خود را از بارگیری نفت در بنادر جنوبی ایران منع کرد و به کشورهای اروپایی توصیه کرد که از همکاری با شرکت ملی نفت ایران خودداری کنند.
با شکست اقدامات حقوقی و اقتصادی، انگلستان و آمریکا تصمیم به براندازی دولت مصدق گرفتند. طرحی که انگلستان برای براندازی دولت مصدق تهیه کرده بود، به عنوان «عملیات چکمه» به آمریکاییها تحویل داده شد. اگرچه این طرح به دلایلی عملی نشد، اما تنها چند روز بعد، در 28 مرداد 1332، کودتای نظامی علیه دولت مصدق با حمایت نیروهای داخلی استبدادی و کشورهای خارجی انجام شد. این کودتا منجر به سقوط دولت مصدق، پایان عمر سیاسی او و از بین رفتن نظریه موازنه منفی در ایران شد.
نتیجهگیری
- نظم جهانی حاکم در زمان جنگ سرد و سیاستهای موازنه منفی که دکتر مصدق برای ملی کردن صنعت نفت ایران به کار گرفت، با مخالفتهای شدید از سوی قدرتهای بزرگ مواجه شد. این مخالفتها و تحریمهای اقتصادی نه تنها از سوی انگلستان و آمریکا، بلکه حتی از جانب شوروی بهطور غیرمستقیم تاثیرگذار بودند.
- طبق نظریه نظام جهانی والرشتاین، کشورهای جهان به دو دسته مرکز و پیرامون تقسیم میشوند. کشورهای مرکزی مانند انگلستان و آمریکا به تولید با مهارت بالا و سرمایهگذاری توجه دارند، در حالی که کشورهای پیرامونی مانند ایران به استخراج مواد خام محدود هستند. به همین دلیل، قدرتهای جهانی تمایلی به ملی شدن صنعت نفت نداشتند، زیرا این امر منجر به کاهش دسترسی به منابع نفتی ارزان و فرآوری آن در کشورهای خود میشد. این دیدگاه باعث عدم پذیرش ملی شدن نفت توسط قدرتهای بزرگ و تحمیل قرارداد کنسرسیوم پس از کودتای 28 مرداد 1332 شد.
- نتایج تحقیق نشان میدهد که تاثیر نظام بینالملل بیشتر منفی بوده و نقش بازدارندهای در دستیابی به اهداف آزادیخواهانه و ضداستعماری این جنبش ایفا کرده است. در مراحل اولیه جنبش، تأثیرات مثبت جزئی وجود داشت، اما در مراحل بعدی موانعی جدی پیش آمد.
پینوشت
[1]. یعقوب کریمی و همکاران، «ساختار نظم بینالملل و تاثیر آن بر جنبش ملی شدن صنعت نفت در ایران»، فصلنامه جغرافیا (برنامهریزی منطقهای)، دوره 13، شماره 51، 1403.
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1380030/