مذاکرات ایران و آمریکا: تکرار سیاستهای شکستخورده و تلاش برای باجخواهی
ایالات متحده آمریکا
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - صفحه اقتصاد - مساله مذاکرات جمهوری اسلامی و ایالات متحده آمریکا طی دهههای اخیر همواره یکی از سرخطهای پرچالش در صحنه سیاست بینالملل و خاورمیانه بوده است. با ورود مجدد دونالد ترامپ به عرصه قدرت و مطرحشدن ادعای تمایل او به توافقی فوری با ایران، شاهد بازتولید سناریوهایی هستیم که نهتنها کمکی به فرآیند صلح و دیپلماسی نمیکند، بلکه بازتابدهنده همان رویکرد یکجانبهگرایانه و سلطهطلبانه آمریکا علیه ملت ایران و دیگر ملتهای منطقه است.
سیاست ترامپ و همپیمانانش از همان ابتدا بر مبنای فشار حداکثری، تهدید و تضعیف اراده ملت ایران بنا شده است. تلاش برای القای راهبرد «توافق سریع»، بیش و پیش از آنکه نشانهای از حسن نیت یا نگرانی برای صلح جهانی باشد، ظهور و تبلور همان سیاستهای دیرپای امپریالیسم غربی است که همواره کوشیده با ابزار تحریم، تهدید به عملیات نظامی و وارونهنمایی واقعیتها، حقوق اساسی ملتها ازجمله ملت ایران را زیر سوال ببرد.
ترامپ در دیدار اخیر خود با رئیسجمهور السالوادور اعلام کرد که هدف نهایی مذاکرات، جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای است. دستیابی ایران به سلاح هستهای ادعایی است که بارها و بارها در قالب یک هراسافکنی ساختگی مطرح شده و بهانهای بوده برای فشار، تحریم، ترور دانشمندان و القای ایرانهراسی نزد افکار عمومی دنیا.
تکرار کلیدواژههایی همچون «جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای» نهتنها پشتوانه واقعی ندارد، بلکه نادیده گرفتن دهها گزارش آژانس بینالمللی انرژی اتمی و همکاری شفاف جمهوری اسلامی ایران با نهادهای بینالمللی است. روشن است که اگر موضوع تنها نگرانی از توسعه توان هستهای ایران بود، آمریکا خود آغازگر رقابت تسلیحاتی و توسعه زرادخانه هستهای در منطقه و جهان نمیشد و مهمتر از آن، متحدین منطقهای واشنگتن مانند رژیم اسرائیل از هرگونه بازرسی و شفافیت در قبال برنامههای هستهای خود طفره نمیرفتند.
چرا ترامپ بر مذاکره فوری و حصول سریع نتیجه تاکید دارد؟ اصرار ترامپ بر انجام مذاکره فوری و حصول توافق هرچه سریعتر در حقیقت برگرفته از مجموعه عوامل داخلی و بینالمللی است. در سطح داخلی، ترامپ که در دوران ریاستجمهوری پیشین با شکستهای مفتضحانهای همچون خروج فاجعهبار از برجام و خروج یکجانبه از توافقهای بینالمللی مشروعیت خود را بهشدت زیر سوال برده بود، اکنون سعی دارد با ژست مصالحه و تصمیمگیری سریع، ضعف گذشته خود را جبران و موقعیت سیاسیاش را ترمیم کند. اما فراتر از انگیزههای شخصی ترامپ، این سیاست نمونهای آشکار از ابزارسازی مذاکرات برای نمایش اقتدار پوشالی است.
او به دنبال آن است که در میانه تنشهای اجتماعی و اقتصادی درونی آمریکا، توافق با ایران را بهعنوان دستاوردی تاریخی و برگ برنده سیاسی معرفی کند. این استفاده ابزاری از دیپلماسی، نه تنها نشانهای از احترام واقعی به حقوق ملتها نیست، بلکه حکایت از همان بیاخلاقی دیرینه زمامداران کاخ سفید در سوءاستفاده از موضوعات استراتژیک برای منافع زودگذر و جناحی دارد.
اما از زاویهای دیگر، تحلیل محتوای لفاظیهای ترامپ و ادبیات تهدیدآمیز همیشگی او، حکایت از یک سردرگمی راهبردی در سیاست خارجی واشنگتن دارد. ترامپ بارها مدعی شده است که ایران عادت به مذاکره با مقامات ضعیف آمریکایی داشته و اکنون ظاهراً با «شوک قدرت» مواجه شده است. اینگونه اظهارات با هدف تحقیر مذاکرهکنندگان پیشین آمریکا، فرافکنی شکست راهبرد فشار حداکثری و همزمان القای ساختگی اختلافات ساختاری در داخل ساختار سیاسی ایران بهکار گرفته میشود. غافل از اینکه ملت ایران در تمام این سالها، با پایمردی و ایستادگی در برابر موج گسترده تحریمها، تروریسم اقتصادی و حتی ترور نخبههای علمی و دانشمندان خود نشان داده است که نه تنها فشار واشنگتن را تسلیم نمیداند، بلکه آن را به فرصتی برای تقویت خوداتکایی ملی و توسعه علمی و فناورانه بدل ساخته است.
تهدید ترامپ فرافکنی شکستها و غفلت از واقعیت ایران است گفتههای ترامپ مبنی بر اینکه «اگر ایران توافق نکند، اسرائیل اقدام نظامی خواهد کرد» نیز آشکارا ادامه همان سیاست ایرانهراسی است که بنای مشروعیت خود را بر دامنزدن به ترس و ناامنی میگذارد. واقعیت این است که نه جمهوری اسلامی ایران خواهان تنش و درگیر شدن در یک تقابل نظامی است و نه مردم منطقه چنین بحرانهایی را برمیتابند.
تجربههای سقوط دولتهای دست نشانده آمریکا و پروژههای ناکام جنگافروزی واشنگتن، از افغانستان تا عراق و سوریه، نشان داده که ملتها هزینه سنگین ماجراجوییهای آمریکا را نمیپذیرند و دیر یا زود نسخههای جعلی ثبات و امنیت غربی رو به زوال میرود. هشدار به تکرار تهدیدات نظامی و ترساندن ملتها از سایه جنگ و ناامنی، نه تنها تاکتیکی کهنه و بیاثر است بلکه ناکارآمدی کامل دستگاه دیپلماسی و امنیتی آمریکاست که به جای گفتوگو و اصلاح اشتباهات، صرفاً زبان تهدید و فریب را بلد است.
ترامپ در حالی دیپلماسی را اولویت خود معرفی میکند که نتایج عملی سیاستهای او و اسلافش در قبال ایران، چیزی جز پابرجا ماندن تحریمهای یکجانبه، اخلال در مبادلات مالی و بانکی، جلوگیری از ورود دارو و کالاهای اساسی و حتی تحریم اقلام بشردوستانه نبوده است. این سیاستها نه تنها با ماهیت و روح منشور سازمان ملل و قواعد روابط بینالملل در تضاد است، بلکه اقدام بهنوعی تروریسم اقتصادی و سیاسی علیه ملت بزرگ ایران است. بنابراین، ادعای اولویت دیپلماسی ترامپ صرفاً سخنی توخالی است که واقعیت سیاستورزی کاخ سفید را نمیتواند پنهان کند.
آنچه ایران بارها خواهان آن بوده احترام متقابل، رعایت حقوق بینالملل و عمل به تعهدات است، نه مذاکره زیر سایه زور و تهدید نظامی یا اقتصادی.
چرا آمریکا درباره رژیم صهیونیستی استاندارد دوگانه اتخاذ کرده است؟ در کنار فشارهای مستقیم واشنگتن، باید به نقش همپیمانان منطقهای آمریکا بهویژه رژیم صهیونیستی اشاره کرد. ترامپ در سخنان اخیر خود حتی امنیت اسرائیل را مستمسک ادامه فشارها بر ایران قرار داد، حال آنکه اسرائیل با دهها کلاهک هستهای و عدم عضویت در پیمان NPT عملا اقتصاد هستهای منطقه را خود بیثبات کرده است. اصرار واشنگتن بر حمایت بیچون و چرا از چنین رژیمی بیاعتبار، ثابت کرده که راهبرد آمریکا در منطقه نه بر پایه حمایت از صلح و عدالت بلکه بر مدار منافع محدود اقلیتهای قدرتطلب و گروههای فشار لابیگر میچرخد. همین موضوع، مشروعیت و اخلاقیبودن دیپلماسی آمریکایی را برای ملتهای جهان بیش از پیش زیر سوال برده است.
با خروج از برجام اعتبار بینالمللی واشنگتن متلاشی شد یکی دیگر از محورهای پراهمیت گفتوگوهای اخیر، تاکید دولت آمریکا بر مسئله راستیآزمایی شدید و اجرای مکانیسمهای راستیآزمایی و نظارت گسترده بر برنامه هستهای ایران است. آمریکا بهرغم بیش از یکدهه همکاری همهجانبه ایران با آژانس و اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی، سعی دارد با القای شک و بدبینی، توافق جدیدی را تحمیل کند که در آن حقوق مسلم مردم ایران نادیده گرفته شود. جای تاسف است که ایالات متحده هیچگاه حاضر به پذیرش شفافیت و راستیآزمایی مشابه توسط خود و متحدینش بهویژه اسرائیل نشده، بلکه این سیاست را صرفاً اهرمی برای فشار و باجخواهی علیه ایران و استقلال علمی و فناوری کشور قرار داده است.
در عرصه بینالملل نیز سیاست ترامپ در قبال ایران با چالش جدی مشروعیت روبروست. خروج یکجانبه او از برجام در دوره قبلی نهتنها بیسابقهترین شکست دیپلماتیک آمریکا در سالهای اخیر بود، بلکه اعتماد جهانی به تعهدپذیری واشنگتن را بهشدت خدشهدار کرد.
اتحادیه اروپا، چین و روسیه نیز به دفعات بر نقش قانونی و موجه ایران در اجرای تعهدات برجامی تاکید داشتهاند و دولت آمریکا را عامل بیثباتی و گستاخی سیاسی در جهان معرفی کردهاند. این حقیقت بر همگان روشن شده که بحرانسازیهای پیدرپی کاخ سفید نه از سر نگرانی واقعی، بلکه ناشی از فقدان راهبرد عقلانی و سازنده در حوزه سیاست خارجی است.
حرف ایران یکی است: حفظ برنامه هستهای و رفع تحریم اکنون و پس از همه این تجربهها، ایران در مذاکرات جدید یکبار دیگر تاکید داشته که اصل اساسی هر توافقی رعایت عدالت، احترام متقابل و رفع کلیه تحریمهای ظالمانه و یکجانبه و همچنین حفظ حق غنیسازی و دانش بومی فناوری هستهای است.
تجربه نشان داده که ملت بزرگ ایران نه تنها تحت فشار اقتصادی و تهدیدات روانی عقبنشینی نکرده، بلکه هر بار این تهدیدات را تاب آورده و مستحکمتر شده است؛ درست در نقطه مقابل آن، ترامپ و تیم او هر بار به جای پاسخگویی به افکار عمومی جهان و رفع تناقضهای ساختاری سیاستهای آمریکا، اصرار به تکرار همان سخنان کهنه، حمله به جایگاه مشروعیت ایران و تلاش برای فرافکنی دارد.
ادعاهای ترامپ مبنی بر مذاکره با ایران و آمادگی برای توافقی قوی، روشن و بدون سوءتفاهم نیز صرفا شوآف رسانهای است. تاریخ سیاست خارجی دولت آمریکا پر است از توافقات نقضشده؛ از معاهدههای متعدد با سرخپوستان آمریکایی گرفته تا برجام و پیمانهای منطقهای. چطور میتوان به وعدههای دولتی که خود آغازگر بیثباتی و بحرانسازی در غرب آسیا بوده، اعتماد کرد؟ این همان تناقض آشکار رفتار ایالات متحده است که هر گاه مقاومت و ایستادگی ملتها را میبیند، ناگهان زبان تهدید را به زبان مذاکره عوض میکند و به محضِ گرفتن امتیاز، دوباره مسیر خصومت و فشار را پیش میگیرد.
فرجام سخن در پایان، آنچه بر همگان آشکار است اینکه ملت ایران، همواره اهل منطق، گفتوگو و تعامل هوشمندانه با جامعه جهانی بوده، اما هرگز استقلال، عزت ملی و دستاوردهای ارزشمند خود را قربانی زیادهخواهی و دیکته شدن منافع کشورهای مداخلهگر و متجاوز نکرده و نخواهد کرد. رفتار آمریکا بهویژه در دوره ترامپ، نه نشانهای از تمایل واقعی به مصالحه و گفتوگو، بلکه تلاشی برای جبران شکستهای داخلی، سرپوش گذاشتن بر ناکامیهای بینالمللی و البته حفظ وجهه تحمیلگری در برابر ملتهایی است که دیگر حاضر به تمکین در برابر سلطه غربیها نیستند.
تجربه دردناک دهههای گذشته و کارنامه سیاه آمریکا در قبال ایران – از مداخله نظامی و کودتا گرفته تا تحمیل بدترین تحریمهای ضدبشری – به روشنی اثبات میکند که راه نجات منطقه و جهان تنها از مسیر گفتوگو و همکاری برابر و رفع مداخلات و تحکم قدرتهای بزرگ میگذرد. ایران به عنوان کشوری مستقل، مقتدر و برخوردار از حمایت مردمی، بار دیگر نشان خواهد داد که نه در برابر تهدیدات زانو خواهد زد و نه هیچ توافقی را خواهد پذیرفت که عزت و پیشرفت ملتش را زیر سایه شوم باجخواهی و فشار قرار دهد. اگر ترامپ و دولتش واقعا طالب صلح و ثباتاند، ابتدا باید به تعهدات خود بازگردند، تحریمهای غیرانسانی را بردارند و با پذیرش اصل احترام متقابل، به خواست مشروع ملتها گردن نهند. تنها در این شرایط است که میتوان به آیندهای روشن و مبتنی بر عدالت و کرامت انسانی امیدوار بود.
مطالعه بیشتر: خبر خوش ترامپ برای ایرانیها | این خبر را از دست ندهید!
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1408099/