بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - اینکه می بینیم ترامپ و متحدانش به دنبال کسب دستاوردهای حداقلی و شاخ و برگ دادن رسانه ای به آنها هستند، ریشه در این واقعیت دارد که اساسا آمریکایِ کنونی توان کسب پیروزی واقعی را ندارد. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، اینکه می بینیم ترامپ و متحدانش به دنبال کسب دستاوردهای حداقلی و شاخ و برگ دادن رسانه ای به آنها هستند، ریشه در این واقعیت دارد که اساسا آمریکایِ کنونی توان کسب پیروزی واقعی را ندارد.
این مساله ناشی از افول هژمونیک آمریکا است که روندی ادامهدار را در سالهای اخیر طی کرده و اکنون به دوره جدیدِ حضور ترامپ در قدرت رسیده است. دونالد ترامپ، دوره دوم حضور خود در قدرت به عنوان رئیس جمهور آمریکا را همچون دوره نخست، با هیاهوی سنگین تبلیغاتی و رسانه ای آغاز کرده است. او با طیفی از موضع گیری های عجیب در مورد تحولات مختلف بین المللی، به تیتر اصلی پوشش خبری و تحلیلی رسانه های معتبر و جریان اصلی دنیا تبدیل شده و بسیاری از تحلیلگران را واداشته تا این مساله را مورد اشاره قرار دهند که سیاست جهانی با حضور مجدد ترامپ در قدرت، وارد مرحله تازهای شده است.
با این همه، یکی از نکاتی که در چهارچوب رفتارهای ترامپ در حوزه سیاست خارجی آمریکا (در چهار ماه اخیر که از حضورش در کاخ سفید می گذرد) بسیار برجسته بوده، گرایش جدی وی و تیم متحدش در قدرت به کسب "پیروزی های نمادین" بوده است. در این چهارچوب، ترامپ بر آن بوده تا به محض کسب دستاوردهای حداقلی، با ضریب دهی رسانه ای و تبلیغاتی به آنها، از کسب موفقیت های بزرگ که می توانند نقطه عطفی در سیاست خارجی آمریکا باشند، خبر دهد و در مورد آنها مانور دهد. این در حالی است که در عرصه میدانی، واقعا شاهد وقوع رخدادهای قابل توجه به نفع آمریکا نیستیم.
نیویورک تایمز: دولت ترامپ در قبال مذاکره با ایران آشفته استترامپ محتاج یک توافق برای نجات آبروی دیپلماتیک خود است!
مثلا ترامپ در مورد جنگ غزه و اراده اش برای پایان دادن به این جنگ، مواضع جنجالی و تبلیغاتی گسترده ای را ایراد کرد و برقراری آتشبس در این جنگ را پیروزی بزرگی برای خود معرفی نمود. پس از آن نیز شاهد بوده ایم که هم وی و هم رسانههای غربی مانور گسترده ای را با محوریت طرح های ترامپ برای غزه و تبدیل کردن آن به یک منطقه توریستی به راه انداختند. با این حال، تنها اندکی بعد شاهد بودیم که نه تنها طرح های ترامپ برای غزه با مخالفت های گسترده بینالمللی همراه شد بلکه آتشبس غزه نیز در نتیجه اقدامات رژیم اشغالگر قدس به کل فروپاشید و بار دیگر کشتار مردم بیگناه غزه از سرگرفته شد و البته که نظامیان صهیونیست همچنان در میدان های جنگ غزه تلفات می دهند.
این مساله به قدری جدی بوده که "ایال زمیر" فرمانده ارتش صهیونیست ها به تازگی در موضع گیری معنادرای گفته که تسلط و پیروزی بر نوار غزه برای اسرائیل غیرممکن است. از این رو، ترامپ در ماه های اخیر در مورد غزه عملا روی مسائلی مانور داده که همگی به بنبست رسیده اند با این حال، او روی حداقل ها مانور داده و به دنبال دستاوردسازی حداکثری برای خود بوده است.
در مورد جنگ اوکراین نیز با معادله ای مشابه رو به رو هستیم. او قبل از پیروی در انتخابات آمریکا با شانتاژهای تبلیغاتی گسترده تاکید داشت که جنگ اوکراین را ظرف 24 ساعت به پایان می رساند. او حتی پس از پیروزیاش در انتخابات 2024 آمریکا، رئیس جمهور اوکراین را در کاخ سفید جلوی دوربین های خبری تحقیر کرد و سعی داشت اینطور القا کند که توان اجراییکردن ایدهاش را دارد. با این حال، در نهایت چیزی جز شکست نصیبش نشد و نه تنها جنگ اوکراین به پایان نرسید، بلکه همگان فهمیده اند که آمریکا به تنهایی توانایی برقراری آتش بس در قالب جنگ مذکور را ندارد. البته که رفتار ترامپ با رئیس جمهور اوکراین در کاخ سفید نیز تا حد زیادی اعتبار ادراکی آمریکا نزد متحدانش را بر باد داده است.
در مورد ایران نیز به نحو مشابهی می بینیم که ترامپ مدام دست به تبلیغات می زند و میخواهد اینطور القا کند که به دستاوردهایی با محوریت پرونده اتمی تهران دست یافته است. مثلا او قبل از اغاز دور نخست مذاکرات عمان تاکید داشت که مذاکرات میان ایران و آمریکا، مستقیم است. او مانور تبلیغاتی گسترده ای را انجام داد تا اینطور وانمود کند که او همان رئیس جمهوری است که توانسته ایران را وادار به مذاکرات مستقیم با واشینگتن کند و در عین حال، به ادعای خودش وی تهران را به عقب نشینی در پرونده اتمی خود وادار کرده است. در همین راستا، آمریکایی ها قبل از مذاکرات مسقط در به در به دنبال این بودند تا زمینه فراهم شود و یک عکس مشترک از عراقچی-ویتکاف در قالب مذاکرات به بیرون درز کند!
طیف متنوعی از رسانه های همسو با ترامپیست ها نیز در این رابطه متحد شدند تا انگارههای القایی ترامپ را به مثابه واقعیت در ذهن افکار عمومی دنیا جا بیندازند. با این حال، نه مذاکرات آنطور که ترامپ می گفت مستقیم بود و نه ترامپ و متحدانش توانستند دستاوردهای حداقلی را در این رابطه به ضرر ایران داشته باشند. آن ها در مورد شکل مذاکرات(غیرمستقیم)، مکان مذاکرات(مسقط)، میانجی مذاکرات(دولت عمان) و محتوای مذاکرات(صرفا مساله اتمی ایران)، کاملا تسلیم خواسته های تهران شدند.
با این همه، ترام و متحدانش طوری رفتار می کنند و دست به جوسازی تبلیغاتی می زنند که انگار به هر آنچه می خواسته اند رسیده اند. جنس رویکردهای ترامپ در مورد ادعاهای مالکیتی دولت آمریکا بر گرینلند یا جنگ تجاری با چین و دیگر موضوعات مشابه نیز همه و همه از ماهیت صِرف تبلیغاتی کنشهای رئیس جمهور آمریکا حمکایت دارند. از این رو، اینطور به نظر می رسد که ترامپ حداقل به 3 دلیل عمده، کسب راهبرد پیروزی و دستاوردسازی حداقلی با شانتاژ و ضریبدهی سنگین رسانه ای را به مثابه یک اولویت برای خود و دولتش می نگرد.
یک: آمریکا توان کسب پیروزی واقعی را ندارد!
در نگاه نخست باید گفت اینکه می بینیم ترامپ و متحدانش به دنبال کسب دستاوردهای حداقلی و شاخ و برگ دادن رسانه ای به آن هستند، ریشه در این واقعیت دارد که اساسا آمریکای کنونی توان کسب پیروزی واقعی را ندارد. این مساله ناشی از افول هژمونیک آمریکا است که روندی ادامه دار را در سال های اخیر طی کرده و اکنون به دوره جدید حضور ترامپ در قدرت رسیده است.
توجه داشته باشیم که در این میان، حرف از نخواستن نیست بلکه حرف از نتوانستن آمریکا در محقق کردن اهداف مطلوبش است. از این رو، ترامپ اینطور تصور می کند که تنها راه کمرنگ کردن ایده افول هژمونیک آمریکا جلوی چشم افکار عمومی بینالمللی، همین کسب دستاوردهای حداقلی و بزرگ کردن آنها با تحرکات رسانه ای در محیط بین المللی است.
دو: نقشه تکراری ترامپ در عرصه حکمرانی
وقتی شعارهای ترامپ در عرصه حکمرانی و سیاست در آمریکا را مرور می کنیم این نکته برجسته می شود که وی سعی دارد خود را در مقام یگ سوپرمن برای مردم کشورش جا بزند. فردی که همه مشکلات آمریکا را حل می کند و برای وی بنبست وجود ندارد. اینکه ترامپ شعار می دهد می خواهد آمریکا را به دوره طلایی اش بازگرداند و یا بایدن و دموکرات ها را مدام افرادی بی عرضه و بی کفایت توصیف می کند، همه و همه ریشه در این نگاه وی دارند که او می خواهد خود را فردی متمایز از دیگر سیاستمداران و حتی جریان های سیاسی در آمریکا معرفی کند.
فردی که عظمت ادعایی آمریکا فقط به او بند است و وی می تواند ناجی آمریکا باشد. این در حالی است که واقعیت های میدانی فرسنگ ها با این ادعای ترامپ فاصله دارند. درست به همین دلیل است که او به کسب پیروزی های حداقلی و بزرگنمایی آن ها از منظر رسانه ای قانع است!
سه: بازگشت ترامپ به خویشتن!
از یاد نبریم که ترامپ قبل از اینکه سیاستمدار باشد، فردی رسانه ای و تبلیغاتی است. او با استفاده از حربه های تبلیغاتی و البته تئوریسین های مطرح در این حوزه نظیر استیو بنن بود که برای نخستین بار در سال 2016 نتوانست پا به عرصه قدرت سیاسی بگذارد. او حتی در یک معنا کنشگری سیاسی را صرفا از منظر تبلیغات و هیاهو یاد گرفته و می نگرد. از این رو، او با به اصطلاح هنر نمایش و تبلیغات صِرف، هم سعی دارد وضعیت اسفناک قدرت آمریکا در وضعیت کنونی را لاپوشانی کند و هم از موقعیت خود به عنوان یک ابررسانه در جهان فعلی استفاده کند تا بتواند اهدافش را با کمترین هزینه ممکن محقق سازد.
از این رو، کسب موفقیت و دستاوردهای نمادین و استفاده گسترده از ظرفیت های رسانه ای در غرب، یکی از اصلیترین راهبردهای دوره جدید حضور ترامپ در قدرت است. دستورکاری که با استفاده از یک تبلیغاتچی سابقهدار(شخصِ ترامپ) مدیریت و راهبری می شود. ترامپ می داند که یا باید منابع عظیمی را برای تحقق دستورکارهای جاه طلبانه اش بسیج کند یا باید بزرگنمایی از داشته های حداقلی اش را مد منظر داشته باشد و نداشته هایش را از این طریق جبران کند. سناریوی اول در وضعیت کنونی از ظرفیت چندانی برای عملی شدن توسط ترامپ برخوردار نیست و درست به همین دلیل است که او روی سناریوی دوم قمار میکند.
منبع: جهان نیوز
انتهای پیام/
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1409246/