بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - به گزارش جماران؛ دقیقا از روزی که بشر ماهیت ژئوپلیتیک را درک کرد، تا امروز، هر نقطه و منطقه جغرافیایی که موقعیت راهبردی داشته باشد، از اهمیت جهانی برخوردار است. این اهمیت ممکن است برخاسته از جایگاه راهبردی و استراتژیک باشد و یا اینکه ریشه در موقعیت ممتاز جغرافیایی و نقش مناطق در تجارت جهانی، داشته باشد.
تمایل قدرتهای جهانی را برای کنترل و دسترسی به این مناطق مهم زمینه بسیاری از تعارضات منافع میان ملتها را ایجاد میکند. خواه اهمیت آن به خاطر اقتصاد و جایگاه ژئواکونومیک آن باشد و خواه به خاطر موقعیت راهبردی و سوق الجیشی!
در برخی موارد یک منطقه ژئوپلیتیکی به علت برخورداری از چند ویژگی مهم، پتانسیل تبدیل شدن به یک منطقه مهم راهبردی و ایجاد یک نظم منطقهای را فراهم میکند. برای مثال منطقه ژئوپلیتیکی خلیج فارس نمونه بارز این موضوع است که هم به خطر جایگاه جغرافیایی و هم به خاطر برخورداری از ذخایز عظیم انرژی از دهه سوم قرن بیستم و به صورت ویژه از دهه 1790 به بعد در جایگاه یکی از مهمترین مناطق راهبردی جهان قرار گرفته است.
در طرف دیگر مناطق ممتاز دیگری قرار دارد که نقش و اهمیت بسیار مهمی در تجارت جهانی ایفا میکنند و همین امتیاز آنها را به مناطق راهبردی تبدیل کرده است. برای مثال کانال سوئز و کانال پاناما (که اخیرا به سیبل اهداف استراتژیک ترامپ تبدیل شده) از این دست از مناطق راهبردی هستند.
در این رابطه، رابرت کاپلان؛ تحلیلگر و استراتژیت معروف آمریکایی که در رابطه با اهمیت و جایگاه جغرافیایی مناطق، مطالعات منحصر به فردی را داشته است، یک دهه قبل در سال 2012 در روزنامه والاستریت ژورنال نوشت: «برای درک مناقشات و رقابتهای امروز جهان، اقتصاد و تکنولوژی را فراموش کنید و به جای آن، نگاهِ دقیقی به نقشه جغرافیایی جهان بیاندازید.»
اینجاست که مشخص میشود جغرافیا اهمیت دارد و حتی سرنوشت بسیاری از مناطق و کشورهای جهان را به خود گره زده است.
چرخشهای ژئوپلیتیکی ترامپ
در هفتههای گذشته، دونالد ترامپ؛ رییس جمهوری آمریکا که از 20 ژانویه 2025 (دیروز) به طور رسمی کار خود را به عنوان چهل و هفتمین رییس جمهوری ایالات متحده آغاز کرد، تمایلات ژئوپلیتیکی بسیاری را از گرینلند و کانادا گرفته تا تلاش برای بازگشت کانال پاناما به آمریکا را مطرح کرد. تمایلات و رویاهای زئوپلیتیکی ترامپ به حدی رادیکال بود که صدای متحدین آمریکا نیز درآمد.
وی ابتدا دست روی خلیج مکزیک گذاشت و گفت این خلیج باید به خلیج امریکا تغییر نام دهد. سپس به سراغ کانادا رفت و گفت: چه خوب است که کانادا به عنوان پنجاه و یکمین ایالات آمریکا شناخته شود و مردم این کشور میتوانند با پیوستن به آمریکا، ناکارآمدی رهبران این کشور را در زمینه اقتصادی از میان بردارند و حتی دلیل استعفای ترودو را عدم توانایی وی در پیش برد اقتصاد این کشور داست و گفت: ترودو خوب میدانست که چه بلایی سر اقتصاد کانادا امده است که استعفا داد.
کار به کانادا ختم نشد و ترامپ به سراغ گرینلند رفت؛ جزیره بسیار پنهاوری که در حاکمیت دانمارک در قطب شما است و پایگاه فضایی و نظامی آمریکا در آنجا نیز قرار دارد. سپس در یک گفته غیر منتظره که البته از وی بعید نیست، گفت: اگر کاری برای کاهش هزینههای حملونقل لازم برای استفاده از آبراهی که اقیانوسهای اطلس و اقیانوس آرام را به هم وصل میکند، انجام نشود، آمریکا میتواند کنترل کانال پاناما را دوباره به دست بگیرد.
معلوم نیست که این گفته آیا یک تهدید نظامی بالقوه علیه یک دولت-ملت مستقل در راستای تحقق اهداف استراتژیک آمریکا از سوی ترامپ بود که حتی ممکن است به یک تهدید بالفعل تبدیل شود و یا تنها یک تهدید برای کسب امتیاز اقتصادی است.
با این حال، گفتههای ترامپ هرچه باشد، در عمل یا در فعل، گواه یک چرخش بسیار بزرگ استراتژیک از دیپلماسی اقتصادی و محافظه کارانه وی در دوران قبلی ریاست جمهوری او به یک گفتمان کاملا ژئوپلیتیکی بر مبنای مولفههای ژئواکونومیک و اقتصادی برای دوران جدید ریاست جمهوری او است.
چرا کانال پاناما؟
کانال پاناما کانالی ساخته شده به دست بشر است که اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام را از طریق تنگه پاناما به هم متصل میکند. این کانال در حال حاضر متعلق به کشور پاناما و مدیریت آن در اختیار دولت پاناما است و از طرف خط ساحلی حدود 40 مایل طول دارد. کشتیها میتوانند از هر جهت عبور این کانال کنند و عبور کامل از آن حدود 10 ساعت طول میکشد.
ساخت کانال پاناما که یکی از شگفتیهای قرن بیستم است که اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام را به هم متصل و مسیر جدیدی برای تجارت بینالمللی و حمل و نقل نظامی فراهم کرد و اخیرا کار بر روی یک برنامه مدرن در جهت توسعه کانال از سوی دولت پاناما آغاز شده که به کانال اجازه میدهد تا نیازهای حمل و نقل بین المللی را بر اساس مولفههای تجارت مدرن برآورده کند.
ایده ساخت یک کانال بین اقیانوسی در مرکز قارهای آمریکا به دوره استعمار اسپانیا باز میگردد. فرانسویها برای انجام این کار تلاش کردند. یک شرکت فرانسوی به ریاست فردیناند ویسکونت، در سال 1881 شروع به ساخت کانال پاناما کرد اما در سال 1889 شکست خورد.
ایالات متحده به رهبری تئودور روزولت از این فرصت استفاده کرد و طی معاهده هی-بونائو-واریلا کنترل منطقه کانال را در اختیار گرفت.
کار جدید تحت نظارت ایالات متحده در سال 1904 آغاز و کانال پاناما در سال 1914 تکمیل شد. دهها هزار نفر طی 10 سال بر روی ساخت این کانال کار کردند و 27 هزار نفر در این دو دوره جان خود را از دست دادند. امروز نمیتوان هیچ پروژه زیرساختی را تصور کرد که به قیمت جان 27 هزار نفر تمام شود.
ایالات متحده برای مدیریت شاخت این کانال بر سیستم گستردهای از تفکیک نژادی و قومی، طلا و نقره متکی بود. کارگران آمریکایی و سفیدپوست با طلا حقوق میگرفتند و مسکن و شرایط بهتری داشتند اما مزد اکثر کارگران آفریقایی تبار در کارائیب با نقره پرداخت میشد.
با این حال، پس از پایان رقابتهای جنگ سرد و اطمینان خاطر آمریکا از برتری قابل ملاحظه در رقابت ژئواستراتژیک با شوروی، کنترل کانال در سال 1999 به پاناما واگذار شد. واگذاری که ریشه در معاهده دوطرفه میان جیمی کارتر؛ رییس جمهوری وقت آمریکا، با ژنرال توریخوس؛ فرمانده وقت گارد ملی پاناما، در سال 1977 دارد.
ویژگی اصلی بستر دریای اقیانوس اطلس چیست؟
ویژگی برجسته کف اقیانوس اطلس، خط الراس میانی آتلانتیک است، یک رشته کوه متوسط عظیم که در سراسر اقیانوس اطلس امتداد دارد و یک سوم مرکزی بستر اقیانوس اطلس را به خود اختصاص داده که به وسعت تقریبا 1000 مایل (1600 کیلومتر) میرسد به طوری که در برخی نقاط، خط الراس میانی آتلانتیک به بالای سطح دریا میرسد و جزایر طبیعی را تشکیل میدهد.
این کانال امروز بند ناف آمریکای شمالی و جنوبی نامیده میشود به طوری که شرق و غرب جهان را در یک مسیر 80 کیلومتری به هم متصل میکند. برای مثل کشتی های ژاپنی نیاز نیست که از شرق دور حرکت کرده با عبور از اقیانوس آرام، دریای چین، اقیانوس هند، دماغه امید نیک و طی کردن کل عرض اقیانوس اطلس به قاره آمریکا برسند. مسیری که از شرق اقیانوس آرام به ضلع شرقی کانال پاناما میرسد، امروز ارجحیت بسیار بیشتری به گذر از سه قاره بزرگ جهان دارد.
برای کشتیهایی که از این کانال استفاده میکنند تا تنها از دماغه امید نیک در اطراف نوک جنوبی آفریقای جنوبی را دور بزنند این سفر حدود 15000 کیلومتر کوتاهتر میشود.
چرا کانال پاناما برای ترامپ بسیار مهم است؟
رقابت هژمونیک آمریکا با چین بر سر تجارت جهانی، مهمترین دلیل اصلی تبدیل شدن کانال باناما به سیبل اهداف دونالد ترامپ، رییس جمهوری آمریکا است. اگرچه ترامپ بر کاهش تعرفه های این کانال تاکین داشته و پاناما را سر این موضوع تهدید کرده، اما در سایه روشن این گفته، نام چین و هراس از افزایش نفوذ چین در قاره آمریکا بیش از هر مورد دیگری، عرض اندام میکند.
اظهارات چند هفته پیش ترامپ در پلتفرم Truth Social درباره کانال پاناما، نشان دهنده نگرانی فزاینده در مورد عملکرد کانال و اهمیت آن برای امنیت ملی ایالات متحده است. ترامپ در پستی در این شبکه اجتماعی گفت: «کانال پاناما به دلیل نقش مهمی که در اقتصاد و امنیت ملی آمریکا دارد، یک سرمایه ملی حیاتی برای ایالات متحده محسوب میشود.»
واضحتر از این نمیتوان چشمداشت یک دولتمرد را به قلمرو سرزمینی دولتی دیگر نشان داد.
کانال پاناما برای زنجیره تامین بسیار مهم است، به طوری که 6 درصد تجارت جهانی دریایی از طریق آن میگذرد. تقریبا 40 درصد از ترافیک کانتینری ایالات متحده سالانه از این کانال تامین و ایالات متحده بزرگترین کاربر کانال پاناما است به طوری که در سال 2021، بیش از 73 درصد از کشتیهایی که از این کانال عبور کردند، به سمت بنادر ایالات متحده رفت و آمد داشتند.
این کانال به طور قابل توجهی، زمان ترانزیت بین اقیانوس آرام و اقیانوس اطلس را کاهش و در نتیجه کارایی و رقابت تجارت ایالات متحده را افزایش میدهد و نشان میدهد که چرا هر گونه اختلال یا تغییر کنترل در عملکرد کانال، میتواند پیامدهای عمیقی برای اقتصاد ایالات متحده به همراه داشته باشد، به ویژه برای صنایع وابسته به مسیرهای حمل و نقل دریایی، کانال پاناما حکم، شاهرگ را دارد.
با این حال، لفاظیهای اخیر ترامپ، فراتر از انتقاد از واگذاری است. او تهدید کرده که در صورت رعایت نکردن برخی اصول، خواستار کنترل کامل کانال خواهد شد. وی تصریح کرد: اگر اصول اخلاقی و قانونی رعایت نشود، ما خواهان بازگرداندن کامل کانال پاناما به آمریکا هستیم. حال مشخص نیست که منظور دقیق ترامپ از رعایت اصول اخلاقی چیست و این اصول را چه کسی مشخص کرده است!
بی شک، اظهارات ترامپ نشان دهنده نگرانیهای گستردهتر وی در مورد گسترش نفوذ فرامنطقهای چین است. از زمانی که پاناما، چین را بهجای تایوان در سال 2017 به صورت دیپلماتیک به رسمیت شناخت، پکن تعامل اقتصادی خود را به شکل ویژهای با آمریکای مرکزی و لاتین، افزایش داد.
در سالهای اخیر نیز، فرماندهی جنوبی ایالات متحده در مورد سرمایه گذاریهای چین ابراز نگرانی کرده است، به طوری که ژنرال لورا ریچاردسون؛ رییس ستاد فرماندهی جنوبی ایالات متحده آمریکا در مجلس سنا تاکید کرد که آنها تهدیدی بالقوه برای منافع ایالات متحده هستند.
کنترل چین بر بنادر در هر دو انتهای کانال از طریق PPC Port که یک شرکت مستقر در هنگ کنگ با روابط قوی با پکن است، به این نگرانیها دامن زده و این کنترل به چین نفوذ قابل توجهی برای عملیات لجستیکی میدهد. اینجاست که از نگاه رهبران آمریکا، این نگرانی بی دلیل نیست.
به گفته رییس ستاد فرماندهی جنوبی ایالات متحده، نفوذ چین، سوالاتی را در مورد بی طرفی کانال ایجاد میکند که مقرر بود، تحت معاهده بی طرفی حفظ شود و دسترسی برابر برای همه کشورها در آن تضمین شود. دخالت چین، از جمله مدیریت بنادر بالبوآ و کریستوبال، میتواند به این کشور اجازه دهد تا عملیات کانالها را تحت تاثیر قرار دهد یا حتی دستکاری کند و خطراتی را برای تجارت ایالات متحده ایجاد کند که به شدت به این مسیر وابسته است.
علاوه بر این، نگرانیهای امنیتی وجود دارد که چین ممکن است فناوری نظارتی را در زیرساختهای کانال تعبیه کند که میتواند برای نظارت بر حرکات دریایی و تجاری ایالات متحده استفاده شود. این پتانسیل برای جاسوسی، خطرات پنهانی استراتژیک را افزایش میدهد؛ چراکه میتواند اطلاعات بسیار حیاتی و مهمی را در مورد عملیات لجستیک و نظامی ایالات متحده در اختیار چین بگذارد.
خواستههای ترامپ برای بازپسگیری کانال پاناما اما با موانع حقوقی و دیپلماتیک قابل توجهی روبرو خواهد شد. معاهده بی طرفی که تاریخ پایان ندارد، آمریکا را متعهد میکند که به بی طرفی کانال احترام بگذارد و هرگونه اقدام برای کنترل اجباری این کانال، نقض قوانین بینالمللی تلقی میشود که روابط ایالات متحده در آمریکای لاتین را از متن به حاشیه میکشاند.
در نهایت، همانطور که تنشهای ژئوپلیتیکی در حال تحول است، کانال پاناما یک نقطه کانونی برای سیاست خارجی ایالات متحده باقی خواهد ماند که نیاز به تعادل ظریف بین دفاع از منافع آمریکا و احترام به حاکمیت پاناما دارد. تاثیر متقابل این تحولات و پویاییها بر مسیرهای تجارت جهانی، ثبات زنجیره تامین، روابط بینالمللی و نظم جهانی را دستخوش تحول و دگرگونی خواهد کرد.