مذاکره؛ مساوی با خودزنی
اخبار ایران
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - رفتار سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران؛ عنوان نوشتار مبسوطی است که چکیدهای رسا از آن تقدیم میشود. در این فرازها میتوان بهروشنی دریافت چرا روابط آمریکا و کشورمان اینگونه پیچیده و آشتیناپذیر شده و کینه عمیق این کشور با نظام مردمی ایران از کجاها آب میخورد. دلایل آشتیجویان و طرفداران مذاکره و رابطه نیز در ادامه، طرح و نقد شده و افقی نیز گشوده شده که سویههای رفتاری استکبار سلطهجوی آمریکا با دیگر کشورهای همگرا و همسو با سیاستهایش را بازنگری کرده و مخاطب را به این نتیجه منطقی میرساند که مذاکره و رابطه، بهمثابه خودزنی کامل و مرگ آرمانها و اهداف و مطالبات تاریخی مردم ایران است؛ به همین روشنی!
پیشینه ارتباطات روابط ایران و آمریکا از 1265 شمسی با فعالیتشان در حوزه فرهنگی بهویژه آموزش و تاسیس مدرسه [غیرانتفاعی] در کشورمان آغاز شد.
انقلاب مشروطه تجلی خشم مردم از استبداد داخلی و استعمارگران انگلیس و روسیه بود که نفوذ این دو قدرت را عامل فقر و عقبماندگی کشور میدانستند.
لذا حضور یک قدرت سوم را به عنوان عامل بازدارنده دوقدرت دیگر در عرصه روابط خارجی ضروری میپنداشتند و بر این اساس، دولت و مجلس دوم مشروطه از مستشاران آمریکایی برای تنظیم امور مالی کمک خواست.
مورگان شوستر با هیاتی در 1920، اختیارات وسیعی از مجلس گرفت و امور مالی نیز گمرکات ایران را سامان بخشید اما با مخالفت روس و انگلیس پس از هشت ماه از ایران رفت. هرچند دوران مشروطیت، روابط ایران و آمریکا به حوزه اقتصاد نیز رسید. از این رهگذر در ایران، نگاه خوشبینانهای نسبت به آمریکا شکلگرفت.
در فضای برآمده از جنگ جهانی دوم، علیرغم اشغال کشور توسط آمریکا، بهرهگیری از مستشاران آمریکایی افزون شد. پس از اعلام دکترین ترومن، ایران قراردادهای خرید نظامی با آمریکا منعقد کرد و برپایه اصل چهارم ترومن، کمک نظامی به ایران برای مبارزه با کمونیسم بالا گرفت.
ایرانِ زیر سلطه برمیخیزد! سرانجام، نقاب امپریالیسم آمریکا در ملی شدن نفت با انجام کودتا افتاد.
این چرخش راهبردی آمریکا به خاطر خطر چیرگی کمونیست در ایران، دسترسی غرب به ذخایر غنی نفت ایران و هماهنگی انگلیس با آمریکا، همچنین سیاست بدون انعطاف خود مصدق بود.
به گفته آگاهان، کودتا زخم مزمنی بر جای گذاشت که 25 سال از آن خون میچکید و سرانجام با انقلاب 1978 [1357] رابطه ایران و آمریکا تیره شد (جیمز ویل).
کودتای 28 امرداد، ایران را سلطهپذیر و در خدمت آمریکا و ابزاری در مقابل کمونیسم، مصرفکننده کالاهای آمریکا و تامینکننده منافع ملی ینگهدنیا کرد بیاینکه به ملت ایران سودی برسد.
اهمیت ویژه ژئوپلیتیکی ایران برای آمریکا روشن بود به اضافه تحتنظر داشتن رقیب شمالی، یعنی شوروی از گستره پهناور کشورمان و ممانعت از دستیابی شوروی به خلیجفارس و اقیانوس هند.
ایران علاوهبر کمک به اسرائیل، منبع مطمئن نفت برای آمریکا بود.
با نخس وزیری علم 41 تا 1342 رضایت خاطر آمریکاییها با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و انقلاب سفید شاه فراهم شد اما واکنش شدید مردم و روحانیت، بعدها قیام خونین 15 خرداد 1342 را رقم زد.
با فشار شاه به کابینه حسنعلی منصور؛ مجلس سنا امرداد 1343 لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرد و امام خمینی در آبانماه 1343 فریاد سر داد … مجلس به پیشنهاد دولت، سند بردگی ملت ایران را امضا و اقرار کرد «ایران مستعمره است».
این رویداد هرچند به تبعید امام به ترکیه منجرشد اما در ادامه با قتل حسنعلی منصور توسط فداییان اسلام و سوءقصد نافرجام به جان شاه در کاخ مرمر، پیامد بلندمدتی داشت، یعنی توفان بهمن 1357 که رژیم پهلوی را سرنگون کرد.
در اردوگاه شیطان بزرگ روابط ظاهرا نزدیک شاه با روسای جمهور آمریکا، زمینه غارت منابع کشور بود؛ مثلا نفت ایران به ثمن بخس تقدیم آمریکا میشد اما درآمدهای نفتی برای خرید تسلیحات چندبرابر گرانتر از آمریکا هزینه میشد.
همکاری دوکشور برای مقابله با حمله احتمالی شوروی به قرارداد دوجانبه نظامی انجامید که به حاکمیت آمریکا در ایران رسمیت داد به گونهای که ایران زمان دکتر اقبال در سیطره آمریکا بود.
تعداد پرسنل نظامی آمریکا در ایران با احتساب خانواده 40 تا 50 هزار نفر در سال 57 بود .
سال 1355 با سفر کسینجر به ایران، پروتکل بازرگانی تا سقف مبادلات 52 میلیارد دلاری امضا شد. این بزرگترین موافقتنامهای بود که تا آن زمان بین دو کشور امضا میشد.
شاه در راستای دکترین نیکسون همچنان به تامین منافع آمریکا پرداخت، مانند سرکوب شورشیان ظفار، شرکت نکردن در تحریم نفتی اعراب و رابطه با اسرائیل و…
همچنین آمریکاییها شاه را در کنترل و سرکوب مردم یاری میدادند (ریچارد کاتن)
نفوذ فرهنگی از ابزارهای مهم سلطه سیاسی و اقتصادی آمریکا در کشور بود از ویژگیهای کار فرهنگی آمریکا برقراری ارتباط با نخبگان عموما غربزده و نه مردم بود که باعث مهمترین اشتباه محاسبات آمریکاییها در درک ریشهها و واقعیتهای انقلاب اسلامی ایران گردید.
در حالی که فقر و گرسنگی در اکثر مناطق ایران بیداد میکرد، فساد و انحرافات به سبک زندگی آمریکایی در جامعه فراگیر بود.
خدمت به اهریمن از لحاظ سیاسی ایران در اردوگاه غرب قرار داشت. کارتر در خاطرات خود مینویسد: من نیز مانند دیگر روسای جمهور آمریکا بر این باور بودم که حفظ رابطه با مصر و عربستان و صدور نفت به اسرائیل در تحریم نفتی اعراب، حکایت از قابلیت شاه داشت که برای من آسایشآمیز بود.
در مجموع، شاه مهرهای وابسته برای حفظ منافع غرب بهویژه آمریکا در منطقه بود که به قیمت از دست رفتن حاکمیت و استقلال ایران تمام شد بهعلاوه اکثر دولتهای پس از کودتا در ایران با نظر آمریکا و سیا روی کار آمدند.
بسیاری از ایرانیان انتظار داشتند کارتر در سفر سال 1356 به تهران از شاه بخواهد دوران سیاسی جدیدی با مطبوعات آزاد و سیستم حکومتی باز اعلام نماید اما کارتر به تمجید شاه پرداخت و بدین ترتیب دست وی را در سرکوب مخالفانش باز گذاشت (پیر سالینجر).
شیطانکُشی سرکوب خونین تظاهرات مردم قم در 19 دی 1356 از نتایج تفاهم شاه و کارتر بود با ادامه اعتراضات و تظاهرات، سرکوب و کشتار ادامه پیدا کرد تا بیست و دوم بهمن 1357 که دوران رژیم دستنشانده پهلوی خاتمه یافت.
انقلاب اسلامی به عنوان یکی از مهمترین وقایع منطقه خاورمیانه و جهان، توازن قوا را در منطقه برهم زد و ایران با اعلام اصل نه شرقی، نه غربی در سیاست خارجی خود به عنوان قطب جدید قدرت ظاهر شد که مبتنی بر ایدئولوژی اسلامی بود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی ایران در راه رسیدن به استقلال ملی و تحقق سیاست نه شرقی، نه غربی رشتههای وابستگی خود را یکی پس از دیگری پاره کرد و از پیمان نظامی سنتو خارج شد و به جنبش عدم تعهد پیوست با دولت اسرائیل قطع رابطه کرد و با لغو قراردادهای دوجانبه با آمریکا، موجبات خروج مستشاران نظامی و غیرنظامی این کشور از ایران را فراهم نمود.
صفآرایی شیطان سنای آمریکا در اردیبهشت 1358 قطعنامهای در محکومیت ایران تصویب کرد این واقعه از اولین موارد دخالت آمریکا در ایران پس از انقلاب بهشمار میرود.
بهعلاوه آمریکا از تحرکات ضدانقلاب در استانهای سیستان و بلوچستان و کردستان حمایت میکرد تا مهمترین واقعه پس از انقلاب، یعنی اشغال لانه جاسوسی؛ سفارت آمریکا در ایران، فصل جدیدی از رویارویی میان ایران و امریکا را گشود.
آمریکا 18 فروردین 1359 به بهانه اشغال سفارت با ایران قطع رابطه کرد و تحریم اقتصادی ایران، تعلیق خرید نفت، مسدود کردن داراییهای ایران از جمله سپردههای بانکی در آمریکا و تحمیل تحریم اقتصادی بینالمللی، اخراج برخی ایرانیان مقیم آمریکا و طراحی عملیات ناموفق طبس، تحمیل یک جنگ ویرانگر علیه ایران با هدف سرنگونی جمهوری اسلامی و تضعیف و براندازی جمهوری اسلامی، حمله به سکوهای نفتی و کشتی تدارکاتی ایران اجر و شلیک به هواپیمای غیرنظامی ایرباس که منجر به کشته شدن 290 مسافر ایرانی و خارجی گردید، همچنین فروش تسلیحات به کشورهای عربی و ایجاد ناامنی در منطقه و تهاجم تبلیغاتی وسیع علیه ایران، اتهام حمایت از تروریسم و داشتن سلاحهای کشتار جمعی، میکروبی و شیمیایی و تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای، مخالفت با جریان صلح خاورمیانه و نقض حقوقبشر از سوی ایران… از استراتژیهای خصمانه روسای جمهور آمریکا بود.
اما وضعیت بحرانی میان ایران و آمریکا با سخنرانی جورج بوش در 9 بهمن 1380 و تهدید ایران به حمله نظامی اوج گرفت.
پس از سرنگونی اولیه طالبان و استقرار دولت موقت حامد کرزای که بیمساعدت ایران هرگز محقق نمیشد، رئیسجمهور آمریکا نام ایران را در محور شرارت خود قرار داد.
روزی نیست که کشورمان هدف جنگ روانی سردمداران کاخ سفید قرار نگیرد.
سران آمریکا صراحتا از فروپاشی نظام ایران سخن گفته و میگویند. در این راستا به کمک عوامل داخلی خود پروژه اغتشاش را تدارک دیدند و جالب اینکه ریچارد بوچر، سخنگوی پیشین کاخ سفید 24 خرداد 1382 سیاست آمریکا را حمایت از مخالفان ایران اعلام کرد.
ارزیابی سود و زیان برقراری رابطه با آمریکا با شناخت جامعی که از ساختارهای سیاسی و اجتماعی و سیاست خارجی آمریکا درباره ایران بهدست داده شد، اکنون به موضوع برقراری رابطه با آمریکا و سود و زیانهای آن بپردازیم.
آمریکا دهها مورد اقدام سیاسی، نظامی، اقتصادی و بهویژه جنگ مستمر فرهنگی علیه ایران انجام داد؛ نگاهی به تاریخ روابط بین ملتها نشان میدهد که هریک از این اقدامات میتوانست یک جنگ تمامعیار راه بیندازد.
عدم برقراری رابطه میان ایران و آمریکا مؤلفهای است که حتی گاهی برای فشار بر سیاست خارجی ایران استفاده میشود
بنا به تحلیل برخی محافل سیاسی، در صورت بهبود روابط با آمریکا مشکلات اقتصادی کشور حل خواهد شد در مردم عادی نیز شایع شده تداوم دشمنی با این قدرت، مانع خروج از تنگناهای اقتصادی شده است.
برخی دیگر، تحریمهای آمریکا علیه ایران را مانع فرصتهای اقتصادی و تجاری بهویژه در آسیای مرکزی و قفقاز، همچنین مانع کمکهای سازمانهای بینالمللی پول و اعتبار برشمردهاند.
برخی از استراتژیستهای سیاست خارجی آمریکا توصیه میکنند که واشنگتن در قالب تئوری فشار از درون و چانهزنی از بیرون، روابط آینده خود با ایران را تنظیم کند.
کشاکش ایدئولوژیکی نزاع آمریکا و ایران، رنگ و بوی ایدئولوژیک به خود گرفته و کوچکترین اشتباه ایران در هر بعدی از اقتصاد، فرهنگ یا سیاست به معنی شکست ایدئولوژی ایران است که امید خستهدلان تاریخی بهشمار میرود که جز خشونت و استعمار چیزی به خود ندیدهاند، بنابراین نباید مقدمات مرگ آن را بهدست خود فراهم سازیم؛ زیرا شکست آن به معنی شکست ایدئولوژی ملتهای مظلومی خواهد بود که مقاومت در برابر ایدئولوژی مهاجم غربی آمریکا را ممکن یافتهاند .
خودخواهی آمریکایی حقیقت آن است که عدم صداقت آمریکا، پیشینه سوء آن در میان ملل آزاده جهان و حمایت بیچونو چرا از رژیم اشغالگر نیز دلیل دیگری بر فقدان شرایط برای مذاکره با آمریکاست.
روژه گارودی، فیلسوف فرانسوی میگوید: جهانی شدن به سبک آمریکایی شکل جدیدی از استعمار است و این همان مدلی است که گورباچف از آن بهعنوان بازگشت به استعمار و برقراری ریاست جهانی آمریکا یاد کرده است.
گورباچف معتقد است که جهانی شدن به معنای نادیده گرفتن منافع ملی کشورهای مختلف است. بهگفته رمزی کلارک، دادستان اسبق آمریکا: در آمریکا کسانی فرضیه نظم نوین جهانی را ارائه کردند که خواهان سلطه بر تمامی جهانند.
از خلیج همیشگی فارس تا فلسطین خاورمیانه به هارتلند اوراسیا و نقطه تعادل ژئوپلیتیک دنیا معروف شده و محل تلاقی منافع کشورهای منطقه و قدرتهای بزرگ جهان بوده و ایران بهدلیل موقعیت حساس آن، از نقش محوری در این منطقه برخوردار است.
تلاش آمریکا برای تحمیل رژیمصهیونیستی به فلسطین و منطقه؛ عامل اصلی تضاد جمهوری اسلامی با سیاستهای خاورمیانهای آمریکا بهشمار میرود.
آخرین نظرسنجیهای داخل ایران نشان میدهد که بیش از 72 درصد مردم تهران از سیاست جمهوری اسلامی ایران در قبال فلسطین حمایت میکنند. این آمار پیش از جنگ غزه بوده و در حالی است که آمریکا یکی از پیششرطهای اصلی مذاکره با ایران را عدول تهران از مواضع خود در قبال فلسطین خوانده است.
پذیرش چنین شرطی در شرایط کنونی، برای ایران هم تحقیرآمیز است و هم ضددیپلماتیک؛ چرا که پس از دههها مقاومت، حتی شماری از کشورهای محافظهکار عرب به موضع جمهوری اسلامی نزدیک شدهاند و همین نیز پیوندهای تازهای میان ایران و کشورهای اسلامی درافکنده است.
موقعیت استراتژیک و ژئواکونومیک ایران با توجه به موقعیت استثنایی ژئوپلیتیکی ایران در منطقه از دریای خزر تا خلیج همیشگی فارس؛ آمریکا بر آن است تا با هدر دادن فرصتهای ایران بهویژه در آسیای مرکزی و قفقاز اجازه ندهد در بلندمدت از این فرصتهای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیکی منطقه بهرهبرداری کند. لذا این تحلیلی خوشبینانه خواهد بود اگر تصور کنیم آمریکا در صورت برقراری رابطه با ایران از تعهدات خود نسبت به همپیمانانش به نفع ایران عدول خواهد کرد.
کند تیمرمن، کارشناس مسائل ایران در نیویورکتایمز مینویسد: اگر ایران تحریم نشود، آن وقت به کانال اصلی صادرات نفت و گاز دریای خزر به بازارهای جهانی تبدیل خواهد شد، ضمن اینکه مشروعیت و اقتدار بیشتری پیدا خواهد کرد. با لغو تحریمها عملا ابرقدرت شدن ایران را در منطقه تضمین میکنیم.
محاصره ایدئولوژیک ایران انقلاب اسلامی ایران براساس یک الگوی سیاسی کنشگرا از اسلام بنیانگذاری شده از آن زمان تاکنون، آمریکا با ارائه نسخه بدلهای مختلفی سعی بر خنثی کردن این حرکت اصولی داشته؛ الگوهایی چون لائیک و سکولار ترکیه و الگوی دیکتاتوری مبتنی بر اسلامیت در عراق دوران صدام، الگوی اسلام خنثی و جبرپذیر در عربستان و الگوی خشن و متحجر طالبان در افغانستان [خراسان بزرگ] .
جنبش هویتیابی جهان سوم در قالب حرکتهای ملی دینی و… الهام انقلاب ایران به جهان است. اتهام بزرگ ایران همین بود که در منطقه حساس خاورمیانه، پیشقراول چنین جنبشی بود، لذا بلافاصله پس از انقلاب، زیپ گنی و برژنسکی مشاور امنیت کارتر موضوع هلال بحران را مطرح کرد تا از فراگیر شدن الگوی دموکراسی دینی ایران در جهان اسلام بهگونهای جلوگیری کند.
همچنین پیششرطهای آمریکا برای مذاکره مانند حذف گزینش از نظام اداری کشور، حذف نهادهای انقلابی و حذف یا تعدیل آن دسته از اصول قانون اساسی که بر اسلامیت نظام تاکید دارند، نشان میدهد واشنگتن با اصل انقلاب و نهادها و قوانین منبعث از آن مشکل دارد.
در دانش صلحآمیز هستهای، آمریکا تلاش میکند ایران را از دستیابی به این نوع فناوری باز دارد درحالیکه رژیمصهیونیستی، یک قدرت هستهای است و کشورهای منطقه را معمولا تهدید میکند.
نیز پیششرط آمریکا مبنی بر عدول ایران از مواضع خود در قبال فلسطین، اخذ مواضع همسو با سیاستهای آمریکا حتی با عرف دیپلماتیک همخوانی ندارد، بهویژه که رفتار سیاسی آمریکا نشان میدهد صداقت در اظهارات مقاماتش وجود ندارد.
رابطه، مساوی با خودزنی است پاتریک کلاسون، رئیس تحقیقات مؤسسه سیاستهای خاور نزدیک و واشنگتن در میزگرد نظریهپردازان آمریکایی پیرامون اهمیت روابط ایران و آمریکا و تاکتیکهای موثر بر استحاله و سقوط ایران میگوید.
سیاست بازدارندگی، مانع از خوشبینی ما به تضادهای درونی در ایران نمیشود، همانگونه که در مورد شوروی عمل کردیم ما میتوانیم با دولت ایران مذاکره داشته باشیم ولی با صراحت، نامشروع بودن حکومت و لزوم تغییر آن را مطرح کنیم.
کند تیمرمن، محقق مسائل ایران نیز در این میزگرد اظهار میدارد: بدترین سیاست این است که ما از طریق معامله و ادامه تجارت با ایران، این رژیم را مشروع جلوه دهیم. برقراری رابطه با ایران به معنی ختم انقلاب است. زمانی که ستون مبارزه با آمریکا فرو بریزد، کل انقلاب فرو خواهد ریخت!
برنامه و سیاست بخشی از دولتهای غربی بهویژه آمریکا شکست برنامههای ایران در زمینههای اقتصادی، صنعتی و بازسازی است، زیرا اگر ایران در این برنامهها موفق شود بهعنوان یک الگوی موفق، مورد توجه دیگر کشورهای اسلامی قرار خواهد گرفت.
با توجه به قرائن موجود، واشنگتن از جهتگیریهای انحرافی داخل کشور حداکثر سوءاستفاده را میبرد که از رابطه با آمریکا دفاع میکنند. همچنین رسانههای غربی برای تاثیرگذاری بر افکار عمومی ایرانیان معمولا مواد لازم را برای خوراکهای جنگ نرم [در این زمینه] از زبان برخی فعالان سیاسی داخلی مطرح میکند.
اصولا عامل اصلی این عدم ارتباط در رفتار استکباری آمریکا و رویکرد استکبارستیزی ایران نهفته است و مادامیکه هریک از طرفین، تغییر رفتار خود را به منزله تحول در ایدئولوژی خود میداند، نه تنها رابطه با آمریکا بلکه هرگونه مذاکره با آمریکا به منزله بهثمر رسیدن باجخواهی و تلاش آمریکا برای تحقیر ایران تلقی خواهد شد.
هوشیاری ایران جفری کمپ، رئیس برنامههای راهبردی منطقهای در مطالعات نیکسون با اشاره به اینکه ظاهرا مقامات ایرانی دست آمریکاییها را خواندهاند، میگوید ما تلاشهای زیادی برای مذاکره با ایران کردیم از نظر آنها تا زمانی که دو طرف از شرایط مساوی برخوردار نباشند امکان این قضیه وجود نخواهد داشت، قاعدتا آنها هم میدانند که ما میخواهیم مثل برخورد نتانیاهو با عرفات، با فهرستی از موضوعات، سلاحهای اتمی، تروریسم و صلح خاورمیانه وارد اتاق مذاکره شویم و ایرانیها این را نمیپذیرند.
نگره آشتیگرایان و نقد آن به گمان برخیها، مشکلات ما از دشمنی با آمریکا سرچشمه گرفته لذا پیشنهاد میکنند که با صرفنظر از اصول خود به سطح پیشین روابط با آمریکا بازگردیم تا برای حل معضلهای اقتصادی و تأمین منافع ملی از برخی پیشنهادها و شرطهای آمریکا استقبال کنیم تا راه رفاقت دائمی بازگردد.
این گروه معین نمیکنند که تا چه میزان باید تساهل به خرج داد و آیا باید از اصول عقبنشینی کرد یا منافع را در نظر گرفت و همچنین محدوده این تساهل تا کجا باید باشد. درعینحال، توضیح نمیدهند که چرا رژیم پیشین، که دوست آمریکا بود، نتوانست به توسعه دست یابد و برای دستیابی به دموکراسی یا استقلال اقتصادی، ناگزیر از دگرگونی انقلابی شد؟!
مردم ایران هنوز فراموش نکردند که واین برگر، وزیر دفاع وقت آمریکا از ملت ایران بهعنوان افرادی وحشی و بیهویت یاد کرد یا وزیر خارجه وقت آمریکا که گفت باید ریشه ملت ایران را سوزاند یا جورج بوش که بعد از راهپیمایی عظیم 22 بهمن 1380 تلویحا از ایرانیها بهعنوان ملتی وحشی یاد کرد.
با این همه آیا راهی برای مذاکره و ارتباط باقی میماند؟
پاسخ، کوتاه است!
هرگونه مذاکره و مصالحه در برقراری رابطه با آمریکا تنها در شرایطی قابلقبول است که مغایر اصول انقلاب و مصالح ملی نباشد و عدول آمریکا از مواضع و رفتار استکباریش را به همراه داشته باشد.
طرفداران مذاکره با آمریکا عدم روابط سیاسی بین دو کشور را موجب تداوم خصومت و دشمنی میشمارند که با ایجاد روابط دوجانبه، این دشمنیها پایان خواهد پذیرفت و میتوان این روابط را براساس احترام متقابل و منافع ملی استوار ساخت.
همچنین خارج شدن نام ایران از لیست سیاه آمریکا بهعنوان یک کشور تروریست یا ناقض حقوقبشر از دستاوردهای مهم ایجاد رابطه است.
نقد آشتی در اینجا چند پرسش مطرح است که این گروه باید به آن پاسخ دهند.
رفتار گذشته و حال دولت آمریکا علیه ایران و منافع ملی آن، کجای این پیشنهاد قرار میگیرد؟! آیا خصومتهای گذشته و حال آمریکا را باید نادیده گرفت و با دولتی رابطه برقرار کرد که جز به فروپاشی نظام مورد تأیید مردم رضایت نمیدهد؟!
با توجه به خصومت و اقدامات کینهتوزانه آمریکا چه تضمینی وجود دارد که آمریکا بپذیرد ایران با حفظ اصول و ارزشهای خود روابط دوستانه را بپذیرد!
اگر برقراری رابطه با آمریکا مستلزم دست برداشتن ایران از اصول و ارزشهای خود باشد آیا این رابطه چه ارزشی دارد!
اگر ایران از اصول سیاست خارجی خود به نفع خواستههای آمریکا دست بکشد، از نظام اسلامی تنها نامی باقی میماند.
و اما اگر ایران در برابر خواستههای نامشروع آمریکا مقاومت کند و شرایط آن را نپذیرد؛ در این صورت چارهای جز تحمل فشارها و تهدیدات آمریکا ندارد.
اگر فرضا بپذیریم با برقراری رابطه، نام ایران از فهرست کشورهای حامی تروریسم و ناقض حقوق بشر حذف میشود [بنابر اصل منطقی] باید بپذیریم که قرار گرفتن نام ایران در این فهرست برای باجخواهی بوده و شروع مذاکره به معنای تسلیمشدن در مقابل این باجخواهی است.
مذاکره و اقتصاد همچنین گروه فوق بر این باورند که با ایجاد روابط دوستانه با آمریکا مشکلات اقتصادی کشور به یکباره حل خواهد شد و مردم از زیر فشارهای اقتصادی ناشی از این دشمنی خارج خواهند شد.
در اینباره نخست باید مشخص کنیم ایران با این جغرافیای سیاسی فرهنگی و اقتصادی خاص برای حفظ استقلال سیاسی چه بهایی باید بپردازد و آیا طرفداران رابطه برای این استقلال ارزشی قائلند یا نه!
و اقتصاد ایران در سالهای 1332 تا 1357 یعنی [پس از کودتای 28 امرداد از سوی آمریکا] که شاه، روابط کامل و همهجانبهای با آمریکا برقرار کرد و آمریکاییها بر تمام مقدرات کشور حاکم بودند؛ آیا از رشد و توسعه مناسبی برخوردار بود یا اساسا بسیاری از اشکالات زیربنایی در اقتصاد ایران ناشی از همان دوران رابطه با آمریکاست.
کارشناسان با تحلیل اقتصاد کشورهایی نظیر مصر مکزیک و برزیل بر این باورند که حمایت اقتصادی ظاهری آمریکا در حقیقت بنیاد اقتصادی این کشورها را از هم گسسته است و آنها جزو نیازمندترین و بدهکارترین کشورهای جهان هستند. بنابراین چه تضمینی وجود دارد که آمریکا چنین رفتاری با ما نداشته باشد؟
تجربه ارتباط کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا، آسیای میانه، جنوبشرقی آسیا و خاورمیانه نشان میدهد که اهداف آمریکا از برقراری روابط، وابستهکردن، عقب نگهداشتن و مونتاژیکردن اقتصاد این کشورها و اجرای سیاستهای تهیسازی نسبت به آنها بود و همچنان هست.
موفقیت بعضی کشورها نظیر کرهجنوبی یا ژاپن از آنرو بوده که آمریکا میخواسته این کشورها را در برابر نفوذ کمونیسم به خود وابسته کند و درواقع به مهار کمونیسمگرایی بپردازد.
این قبیل کشورها همواره بهعنوان یکی از ایالتهای آمریکا عمل کردهاند بدون اینکه از مزایای شهروندی آمریکا برخوردار باشند؛ کشورهایی مانند ترکیه، اندونزی، مصر و پاکستان که دارای روابط اقتصادی خوبی با آمریکا هستند؛ نهتنها موفق به حل مشکلات خود نشدهاند، بلکه بر مشکلات آنها افزوده شده!
عبرت تاریخی رفتار گذشته آمریکا در قبال دو کشور عراق و سوریه نشان میدهد که آمریکا اگر منافعش اقتضا کند روابطش با کشورها را نادیده میگیرد حتی تا براندازی حکومت آنها پیش میرود!
شاه در آخرین روزهای حیات خود به وزیر خزانهداری دولت کارتر گفت: ایران در دست شما بود و اقتصاد مملکت را خود شما اداره و برنامهریزی میکردید. هیچ چیز در دوران من بدون نظر و هماهنگی شما انجام نمیگرفت؛ اینها نمونههایی از وابستگی ایران آن روزگار به آمریکاست.
از توطئههای آمریکا علیه ایران میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
اتخاذ سیاست مهار علیه ایران حمله به ناوگان دریایی ایران ممانعت از اجرای قراردادهای نفتی پتروشیمی نیروگاههای اتمی ممانعت از دستیابی ایران به غرامت ناشی از جنگ تحمیلی؛ سیاست مهار دوجانبه و قانون داماتو، مخالفت با عبور خط لوله نفت و گاز آسیای میانه از ایران و ممانعت از اعطای وام توسط بانکهای جهانی و بهویژه راهبرد براندازی و تغییر نظام که در اینباره جیمز ولز، رئیس سابق سیا و مشاور بوش در مصاحبهای گفت: تغییر رژیم ایران باید ریشهای صورت گیرد چه آرام و چه رادیکال… اگر بخواهیم در خاورمیانه به ما احترام بگذارند باید با روشهای ماکیاولی، اسلامگرایان را بترسانیم روش برخورد ما در افغانستان آغاز خوبی بود.
اگر آمریکا بتواند بنیادگرایان اسلامی را متقاعد سازد که الگوی حکومت اسلامی توان اداره کشور را ندارد و ناگزیر از همکاری با قطب سرمایهداری است در این صورت تا حد زیادی تبوتاب جنبشهای آزادیبخش و اصولگرا که به تأسی از انقلاب اسلامی در برابر قدرتهای برتر قد علم کردهاند فروکش خواهد کرد.
استوار مثل ایران اما آنچه در مورد ایران قابل ذکر است میزان پیوستگی عمیقی است که بین اصول و منافع آن وجود دارد و آنچه استراتژی و تاکتیک سیاستگذاران آمریکا در مورد ایران را عوض خواهد کرد، وحدت و همبستگی ملت ایران و مواضع قاطع و سنجیده مسئولان آن است.
مارتین دیلیون از صاحبنظران جهانی در مسائل اطلاعاتی و امنیتی روسیه خاورمیانه و ایرلند طی مطالبی در رسانههای غربی تحت عنوان طرح محرمانه سیاه برای ایجاد اختلاف سیاسی در ایران نوشت:
دستیاران ارشد پشت در پنتاگون و سیا متفقا بر این عقیدند که ایران در معرض خطر اختلافات داخلی است و باید همه تلاشها برای بیثبات کردن آن از درون صورت گیرد. سیا… آماده است یک جنگ تبلیغاتی آشکار و پنهان به راه اندازد تا به این وسیله سرخوردگی و یأس مردم را از حکومت برجسته کند.
با توجه به روند گذشته و شرایط موجود تنها چیزی که حتی حماقت آمریکاییها را نیز مهار میکند وحدت بیشتر مردم و جناحهای سیاسی است.
ایرانیها بهرغم کاستیهای موجود هرگز ننگ حاکمیت بیگانه را نمیپذیرند.
+
آخرین اخبار ورزشی را در جامعه ورزشی آفتاب نو بخوانید.
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1361155/