راهکارهای خنثیسازی احتمال ضربه نظامی به ایران
ایالات متحده آمریکا
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - سرد و گرم کردنهای ترامپ در سیاست خارجی ادامه دارد. او یکبار تهدیدهای سنگینی را متوجه ایران میکند و یکبار دیگر سعی میکند سخنان گرمی را نسبت به ایران ابراز کند. او این شیوه را کموبیش درباره پروندههای دیگری نیز پیگیری کرده است. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، سرد و گرم کردنهای ترامپ در سیاست خارجی ادامه دارد.
او یکبار تهدیدهای سنگینی را متوجه ایران میکند که دیگر رؤسایجمهور آمریکا بیان نکردهاند و یکبار دیگر سعی میکند سخنان گرمی را نسبت به ایران ابراز کند. او این شیوه را کموبیش درباره پروندههای دیگری نیز پیگیری کرده است. اما آنچه بسیار اهمیت دارد احتمال توافق میان آمریکا و ایران نیست، بلکه اهمیت بالاتر مربوط به تهدیدهایی است که ترامپ اعلام کرده است. واشنگتن طی هفتههای اخیر دست به انباشت سلاح در منطقه با اتکا به دریا زده است. گسیل ناوهای هواپیمابر به منطقه و تجمیع بمبافکنها در جزیره دیهگو گارسیا در اقیانوس هند، دو اقدام عمده در این زمینه هستند.
تحرکات آمریکا و هدفی که دولت ترامپ از آنها دارد، نیازمند موشکافی بسیاری است چه اینکه بزرگترین تهدیدهای رئیسجمهور آمریکا در عرصه جهانی که دامنگیر بسیاری از کشورها شده، متوجه ایران است. بزرگترین تهدید برای خود آمریکا نیز در درون پرونده ایران نهفته است. اگر ترامپ توان نظامی آمریکا را به مثابه نیش زنبور در منطقه استفاده کند، با تخلیه و از بین رفتن توان جنگی این کشور، شانس به چین روی خواهد آورد. سؤال اساسی اینجاست که ترامپ همانند رؤسایجمهور طی جنگ جهانی اول و دوم، سوار بر عقاب است یا بر زنبور نشسته است.
بررسی توازن قوای جهانی و منطقهای
باید نحوه اقدام آمریکا برای برهم زدن توازن قوا در غرب آسیا و جهان را درک کرد. در این بخش چنین موضوعی مورد بررسی قرار گرفته است.
1. برهم زدن قوا از طریق تجزیه قوا و سپس تشدید اوضاع!
آمریکا برای اقدامات جدید خود در عرصه جهانی، خود را از متحدان بزرگش جدا کرده و ضمن کلید زدن تنش با آنها، همزمان درحال تشدید اوضاع بر ضد رقبا و دشمنان است. صفی که آمریکا رهبری آن را برعهده دارد کوتاه شده اما بر صفی که در مقابل این کشور صفآرایی کرده افزوده شده است.
2. معایب تلاش برای تغییر موازنه قوا با توان موجود
آمریکا درصدد تغییر توازن نه با اضافه کردن توان، بلکه در تهور نسبت به بهرهگیری از توان موجود است. اقدام آمریکا برای تغییر توازن با استفاده از توان موجود دو عیب دارد؛ نخست آنکه باعث کاهش توان از طریق مصرف مهمات و قابلیتها میشود، دوم آنکه به رفع ابهام از توان این کشور منجر میشود. هم اکنون حملات سنگین و ممتد آمریکا به یمن این مسئله را نشان میدهد. برخی از صاحبنظران نظامی ابراز نگرانی کردهاند که ادامه درگیریها میتواند باعث کمبود مهمات دقیق در ذخایر ارتش آمریکا شده و در صورت بروز درگیری در تایوان با چین، ارتش آمریکا به مهمات دقیق به اندازه کافی دسترسی نخواهد داشت. در شکل تاریخی، آمریکا در جنگهای جهانی اول و دوم با افزودن بر سربازگیری و تولیدات نظامی، توان بیشتری برای درگیریها خلق کرد. در نبردهای شرق آسیا با ژاپن گام دیگر آمریکا، به کارگیری سلاح جدید هستهای بود. امروز اما آمریکاییها سلاح و قابلیت نوینی عرضه نکردهاند.
کمپین ترس از ترامپ را تقویت نکنید
3. درگیر شدن «توان تهاجم» آمریکا در غرب آسیا و استفاده چین
در بازی بزرگ جهانی، سه قدرت با توانمندی ایجاد تغییرات کلان در جهان و همچنین تحرک نظامی حضور دارند؛ آمریکا، چین و روسیه. این کشورها دارای توانمندیهای اقتصادی، سیاسی و امنیتی قابل توجهی هستند.
از نظر نظامی هرکدام از این کشورها دارای ظرفیت مشخصی برای تهاجم هستند. روسیه به اوکراین حمله کرده و اروپا نیز ضمن گرفتاری در این جنگ با مشکلاتی در خصوص استعداد نفرات و ذخایر سلاح مواجه است. از این نظر روسیه توان تحرک اضافه ندارد و به طور کلی توان تحرک را از اروپا نیز سلب کرده است. در این میان تنها توان تهاجم آمریکا و چین دستنخورده باقی مانده است. نسبت به دولت اول ترامپ، آمریکا چندین محیط عملیاتی خود را فریز کرده است؛ عراق، افغانستان، لیبی و سوریه. در دولت اول ترامپ آمریکا به شکل نظامی در این محیطها فعال بود. توقف درگیریهای نظامی توان تهاجمی آمریکا را تا حدی اعاده کرده که درحال حاضر بخشی از آن مصروف حمله به یمن و بخشی دیگر نیز صرف ایجاد تهدید معتبر علیه ایران شده است.
اگر آمریکا به هرشکل دچار درگیری فرسایشی در منطقه شود، از میان سه بازیگر بزرگ موجود با قابلیت و انگیزه تحرک نظامی، دو قدرت یعنی روسیه و آمریکا توان تهاجم اضافیای نخواهند داشت. درگیری روسیه در اوکراین باعث محدود شدن توان تحرک نظامیاش در همان منطقه شده است و درگیری آمریکا در غرب آسیا میتواند توان این کشور را نیز در همین منطقه محدود کند. در این صورت، چین با توان حملهاش، قادر خواهد بود تا کار تایوان را یکسره کند و البته کره شمالی نیز دستی بر صورت کره جنوبی خواهد کشید. به معنایی آمریکا همانند زنبور است که نیشی دردناک دارد، اما اگر از آن استفاده کند، به عنوان یک هژمون خواهد مرد.
4. آیا دیوانگی ترامپ ترمزی دارد؟
ترامپ و هیئت حاکمه آمریکا با دیوانه نشان دادن خود و احتمال دست زدنشان به بیعقلی مانند مبادرتشان به جنگافروزی، درصدد دستیابی به اهداف خود هستند. به نظر میرسد گام برداشتن ترامپ در عملی کردن برخی از این تهدیدها میتواند باعث خروجش از سایه شده و دولتش را تحت فشار برای اقدامات عاقلانه قرار دهد. در آمریکا نسبت به هزینههای جنگ علیه یمن و تأثیرات محدود حملات واشنگتن مخالفتهایی آغاز شده که نشان میدهد دولت ترامپ برای دست زدن به اقدامات بزرگتر، قطعاً با مخالفتهای مؤثری روبهرو خواهد شد. در خصوص سیاست تعرفهای نیز این مشکلات هویدا شده است.
نکات
1. در خصوص آمریکا باید میان سه یا چهار موضوع تفاوت و تفکیک قائل شد؛ «شکست برخی سیاستهای ترامپ»، «شکست و ناکامی کامل دولت ترامپ»، «شکست و کاهش توان آمریکا در برخی حوزهها»، «شکست و کاهش توان آمریکا در حوزههای متعدد». هرکدام از این اتفاقات تجویز خود را دارند. به عنوان نمونه اگر ترامپ در حوزهای شکست خورد، نمیتوان با اتکا به چنین شکستی، او را به شکل همهجانبهای تحت فشار قرار دارد. با این حال دو اتفاق دیگر نیز محتمل است گرچه وقوع آن با تردیدهای بسیاری روبهروست. سناریوی میانی یا دوم، شکست دولت ترامپ و سناریوی سوم، شکست آمریکا در رقابتهای کلان یا دستکم در غرب آسیاست. اگر ترامپ شکست بخورد میتوان فشار زیادی را متوجه او کرد، اما باید دقت کرد آمریکا شکست نخورده تا بتوان این فشارها را متوجه کلیت این کشور کرد.
2. دولت ترامپ با اعمال تعرفههای سنگین بر واردات کالا باعث افزایش هزینههای خرید و تورم خواهد شد که میتواند برای مردم آمریکا مطلوب نباشد؛ اما اثرکلی بر اقتصاد خانوارهای آمریکایی چندان زیاد نخواهد بود، زیرا عوامل بهبوددهندهای هم به وجود میآیند. کاهش واردات با تقویت تولید داخل به بهبود فضای کسبوکار و سطح درآمدها منجر میشود و از سوی دیگر، دورنمای رکود در اقتصاد جهانی باعث کاهش قیمت انرژی میشود. کاهش قیمت انرژی و بهبود فضای کسبوکار میتواند افزایش هزینه ناشی از تعرفهها را پوشش دهد تا هزینه خانوارهای آمریکایی تراز شود.
با این حال کاهش قیمت انرژی اگر بیش از اندازه زیاد شود، میتواند در تولید نفت شیل آمریکا ایجاد اختلال کند. دولت چین با دستور توقف سرمایهگذاری در آمریکا و اعمال تعرفه متقابل بر کالاهای آمریکایی دو ضربه به محیط کسبوکار آمریکا وارد کرده است. اعمال تعرفه متقابل بر کالاهای آمریکایی همچنین به کاهش مجدد قیمت نفت منجر شده که تهدیدی برای نفت شیل آمریکاست، اما مزیتی برای اقتصاد چین برای تحمل فشارهاست. با توجه به هزینه بالای تولید نفت شیل که بین 10 تا 30 دلار تخمین زده میشود، کاهش قیمت نفت میتواند صادرات آن را از صرفه بیندازد. قیمت نفت با اقدامات چین به 67 دلار کاهش یافته است. اگر فضای رکود در اقتصاد جهان تشدید شود، سقوط قیمت شدیدتری در بازار نفت رخ خواهد داد.
ایران
1. تغییر محاسبات ایران منطبق با تغییر شرایط بازار انرژی
پررنگ شدن فضای جنگی در غرب آسیا در شرایط کنونی به نفع آمریکاست. این مسئله میتواند به حفظ قیمت نفت در میزانی که مطلوب آمریکاست منجر شده و از طرفی باعث ایجاد مزیت برای تولید نفت شیل شود. اگر تضمینی برای استمرار جریان نفت از منطقه وجود نداشته باشد، مشتریان نفت به خاطر نگرانی از تأمین انرژی، ناگزیر از توجه به منابع دیگر ازجمله در آمریکای شمالی خواهند شد.
ایران باید طبق آرایش جدید در بازار انرژی، سیاستهای خود را مجدداً ارزیابی کند. مسدود شدن تنگه هرمز و یا انهدام میادین نفتی جنوبی خلیج فارس همچنان برای آمریکا زیانبار است، اما دیگر فاقد مزیت هم نیستند. به نظر میرسد تهران باید به جای اقدامات کلی، به برنامهریزی و اعلام تهدیدهای جزئی مبادرت کند. ایران میتواند اعلام کند نه در صورت وقوع حمله آمریکا بلکه از هماکنون تهدیدهایی را متوجه شرکتها و منافع آمریکا در بازار انرژی میکند. هدف نهایی این فشارها باید به انزوا و خروج شرکتهای آمریکایی از بازار انرژی منطقه و جایگزینی آنها با دیگر شرکتها منجر شود. این تهدید ملزم به بهکارگیری سلاح گرم نیست، بلکه معتبر کردن و منحصر کردن حملات ایران به منافع آمریکاست. اگر کشوری شرکتهای آمریکایی فعال در میادین خود را جایگزین نکرد، آنگاه تبعات اقدام علیه منافع این شرکتها بر عهده کشور میزبان خواهد بود. باید برای دولت ترامپ روشن شود در صورت توافق با ایران میتوان از میادین انرژی بکر ایران بهرهبرداری کرد و در غیر این صورت، منافع آمریکا در شرکتهای انرژی در غرب آسیا و حتی آفریقا مورد تعرض واقع میشوند.
2. راهکار خنثیسازی احتمال ضربه نظامی به ایران
آمریکاییها برای جنگها، توانمندی و روشهای فیصلهبخش تدارک دیدهاند. برای مدتی بمب هستهای راهکار فیصلهبخش بود. در دهه 1970 میلادی و ظهور سلاحهای دقیق، این سلاحها به عنوان تسلیحات فیصلهبخش یا آوست مورد توجه قرار گرفتند. پس از مدتی برای بهبود عملکرد «ایجاد بیثباتی داخلی+ استفاده از سلاحهای دقیق» به عنوان سومین روش، جایگزین شد. آمریکا و متحدانش بارها این سیاست را علیه رقبا و دشمنان به کار گرفتهاند. تجزیه یوگسلاوی و استهلاک صربها در جنگ، به دخالت ناتو و بمباران صربستان منجر شد. پس از آنکه عراق با تحریمها برهم ریخت، این کشور بمباران شد.
نمونه جدید این سیاست، سوریه است. با برهم ریختن سوریه بمباران این کشور از سال 2014 توسط رژیم صهیونیستی آغاز شد و در سال 2024 با سقوط نظام سیاسی این کشور و به اوج رسیدن هرجومرج، تلآویو طی یکی از بزرگترین عملیاتهای هوایی دهههای اخیر در منطقه، به اکثر داراییهای نظامی قابل توجه این کشور حمله کرد. ایجاد هرجومرج داخلی در وهله اول به آمریکا فرصت ضربه به داراییهای یک کشور را داده و در وهله دوم باعث مصونیت از حملات انتقامی میشود.
واشنگتن برای ضربه به داراییهای هستهای، نظامی و اقتصادی ایران میکوشد ابتدا بحران و شورشی داخلی را ایجاد کند. تا زمانی که چنین شورشی برپا نشود، احتمال حمله نظامی بسیار اندک است اما با وقوع آن و یا حتی قرارگیری در آستانه آن، احتمال حمله و ضربه افزایش مییابد. قرار گرفتن در آستانه شورش نیز لحظات سرنوشتسازی را رقم میزند زیرا میتواند به تحریک آمریکا منجر شود. در چنین شرایطی آمریکا و یا رژیم صهیونیستی شاید به این فکر بیفتند که با اقدام نظامی علیه مراکز اقتصادی، جرقه لازم برای شعلهور کردن شورش را بزنند. این مسئله نشان میدهد نه تنها شورش، بلکه حتی قرارگیری در آستانه آن میتواند زیانبار باشد. شاید گاهی اوقات فضا به سمت شکلگیری شورش حرکت کند؛ اما احتمال وقوع آن چندان زیاد نباشد، اما همین فضا نیز خطراتی دارد. پیش از این نیز همگراییهایی میان ضربات ترامپ به ایران با ناآرامیهای داخلی مشاهده شده است. 4 ماه پس از شورش دی ماه 1396، ترامپ در اردیبهشت 1397 از توافق هستهای خارج شد. 2 ماه پس از شورش آبان 1398، او تحرکات سنگینی در منطقه داشت که درنهایت به ترور سردار شهید «قاسم سلیمانی» فرمانده سپاه قدس منجر شد.
3. برخورد با ترامپ همانند صدام
صدام حسین دیکتاتور عراق طی هشت سال جنگ با ایران، ویرانی بسیاری به بار آورد و صدها هزار ایرانی را شهید و زخمی کرد. با این حال حتی او نیز پس از جنگ مدیریت شد. پذیرش آتشبس با درنظر گرفتن اصول و همچنین دیگر اقدامات به مهار صدام و چرخش او به سمت دیگران منجر شد. صدام لوله تفنگ خود را به سمت کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس گرفت و کویت را اشغال کرد. قدرت صدام و ترامپ قابل مقایسه با یکدیگر نیست، اما ترامپ نیز امکانی برای وارد آوردن ضرباتی مشابه با صدام به ایران ندارد.
منبع:فرهیختگان
انتهای پیام/
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1394789/