افزایش وزن استراتژیک ایران در معادلات منطقهای و بینالمللی
ایالات متحده آمریکا
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - حمله هوایی اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق در 13 فروردین 1403، به عنوان نقطه عطفی در تنشهای منطقهای، تأثیرات قابل توجهی بر نظم امنیتی غربآسیا، معادلات و توازن قدرت منطقهای گذاشت. - اخبار رسانه ها -
به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، حمله هوایی اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق در 1 آوریل 2024 (13 فروردین 1403) که منجر به شهادت جمعی از فرماندهان ارشد سپاه قدس و مستشاران ایرانی شد، به عنوان یک نقطه عطف در تنشهای منطقهای، تأثیرات قابل توجهی بر نظم امنیتی غربآسیا، معادلات و توازن قدرت منطقهای گذاشت و پیامدهای آن در طول یک سال پس از وقوع، ابعاد جدیدی از درگیریها و تحولات استراتژیک را آشکار کرده است.
مهمترین تحول رخداده در این بازه زمانی، سقوط دولت سوریه در دسامبر 2024 بود که به تغییرات اساسی در موازنه قدرت منطقهای انجامید. واکنش قاطع ایران به این حمله، منجر به تغییرات اساسی در پارادایمهای امنیتی و نظامی منطقه شد و برداشتهای قبلی از قدرت بازیگران اصلی را دگرگون کرد. پس از گذشت یک سال از این حمله، به عنوان نقطه آغازین دومینوی تنش و تحول در منطقه، بررسی ابعاد آن میتواند به درک اهداف عاملان آن کمک کند. خروج نسبی از وضعیت جنگ سایه
در یک تعریف کلی، وضعیت «جنگ سایه»(Shadow War) را میتوان درگیری با استفاده از عملیات پنهانی، غیرمستقیم و اغلب بدون اعلام، اعلان و اذعان به اقدامات تهاجمی از سوی محرکان و عاملان آن تعریف کرد. در چنین وضعیتی، طرفین مخاصمه بدون درگیری مستقیم و در ابعاد کوچکتر نسبت به جنگهای رسمی و سنتی، از طریق پراکسیها و نیروهای همسو با خود، با هدایت و نظارت بر نزاع، درصدد تأمین اهداف خود برمیآیند؛ مثال تاریخی چنین وضعیتی را میتوان دوران جنگ سرد برشمرد. در این دوره، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی در جنگهای نیابتی متعدد مانند جنگ کره، جنگ ویتنام و... طرفین اصلی مخاصمه بودند که طی آن هر دو مستقیماً علیه یک نیروی کمونیستی یا سرمایهداری میجنگیدند یا بخشی از جنگ را تأمین مالی میکردند. تقابل ایران و اسرائیل که طی دو دهه اخیر روند تصاعدی داشته، همواره در قالب «جنگ سایه» و به صورت حملات سایبری توسط دو طرف، ترور دانشمندان هستهای، فرماندهان و نیروهای مستشاری ایران توسط اسرائیل و حمله محدود به مواضع و منافع طرفین، تداوم داشت. جنگ در سایه و استفاده از نیروهای همسوی ایدئولوژیک، راهی محتاطانه را برای انجام اهداف و عملیات فراهم میسازد و فرصت لازم را در اختیار طرفین مخاصمه برای مدیریت تنش و یا تثبیت بازدارندگی فراهم میآورد، اما این وضعیت با حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق در 13 فروردین، به تدریج به سمت تغییر پیش رفت.
اسرائیل در یک محاسبه دوسویه با در نظر گرفتن تداوم وضعیت «جنگ سایه» از سوی ایران و یا تحریک ایران برای خروج از این وضعیت و تشدید تنشها در منطقه با هدف دخالت نظامی آمریکا، به سمت آزمون و خطا برای سنجیدن وضعیت و دینامیکهای منطقهای برای تغییر نظم در منطقه برآمد. در مقابل، ادراک و محاسبات ریسک در ایران تغییر کرده و منعکسکننده این باور بود که حملات تنشزا و فزاینده اسرائیل مستلزم پاسخی قوی، مستقیم و آشکارتری است. لذا ایران ضمن مدیریت وضعیت و واکنش، در قالب عملیات وعده صادق 1 برای اولین بار بیش از 300 موشک و پهپاد به سمت اسرائیل شلیک کرد و این حمله قوانین دیرینه درگیری را که مبتنی بر وضعیت جنگ سایه بین دو طرف بود، تغییر داد. در چنین وضعیتی، نتانیاهو مایل به پذیرش ریسکهای بزرگتر بود و با ترور اسماعیل هنیه در تهران، انجام عملیات اطلاعاتی علیه حزبالله، تداوم حملات به لبنان و ترور شهید سید حسن نصرالله، در مجموع نشان داد که خود را برای انجام یک قمار بزرگ منطقهای تحت عنوان «ایجاد نظم نوین» آماده کرده است. لذا در آن بازه زمانی، افزایش چرخه تنش و حملات اسرائیل به بیروت و تهران، گمانهها مبنی بر جنگ همهجانبه را تقویت کرد و با انجام اقدامات تروریستی چون انفجار پیجرها و ترور فرماندهان مقاومت، بیش از پیش در صدد تحقق این ایده برآمد، اما انجام عملیات وعده صادق 2 علیه اسرائیل در واکنش به ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران، شهید سیدحسن نصرالله و سردار شهید نیلفروشان در لبنان، پاسخ مهمی در مسیر تحقق این ایده بود.
نظر 6 استاد روابط بینالملل درباره اقدام ایران علیه اسرائیل
تأثیرات و پیامدها
1- تشدید جنگ و تغییر در الگوی درگیریها: اسرائیل با انجام این حمله و به شهادت رساندن سرتیپ محمدرضا زاهدی (فرمانده نیروی قدس در سوریه و لبنان) و محمدهادی حاجی رحیمی، درصدد ضربه مستقیم به ساختار نظامی ایران در منطقه بود. ایران در پاسخ به حمله اسرائیل به کنسولگری خود در دمشق، با پرتاب 300 پهپاد و موشک به اسرائیل، اولین رویارویی مستقیم نظامی بین دو کشور را رقم زد. این حمله نشاندهنده آمادگی ایران برای مقابله با تهدیدات علیه این کشور بود و پس از یک سال از این حمله، با توسعه سامانههای پدافندی و پروژه شهر موشکی، به تقویت توان دفاعی و تهاجمی خود ادامه میدهد. در مقابل، رژیمصهیونیستی نیز با تقویت سیستمهای پدافندی و همکاری با آمریکا، سعی در ایجاد بازدارندگی در برابر تهدیدات موشکی ایران دارد.
2- تغییر تاکتیکها: پاسخ ایران به حمله اسرائیل به کنسولگریاش در دمشق، نقطه عطفی در روابط منطقهای محسوب میشود. این اقدام موجب برهم خوردن منظومههای فکری و ادراکی آمریکا و رژیمصهیونیستی درباره ایران و محور مقاومت شد. تصور قبلی مبنی بر اینکه ایران از پاسخ مستقیم خودداری خواهد کرد، کاملاً تغییر کرد و استراتژیهای امنیتی منطقه را دستخوش تحول اساسی نمود. واکنش ایران به این حمله از چند جهت حائز اهمیت بود. نخست، این اقدام نشان داد که ایران در مواجهه با تجاوز به حاکمیت و منافع ملی خود، از خطوط قرمز خود عقبنشینی نمیکند. دوم، این واکنش توانست قدرت بازدارندگی ایران را افزایش دهد و معادلات استراتژیک منطقه را به نفع خود تغییر دهد. سوم، این اقدام موجب تقویت اعتبار ایران در میان گروههای مقاومت منطقه شد و همبستگی محور مقاومت را افزایش داد. علاوه بر این، ایران و اسرائیل در سالهای اخیر حملات سایبری متقابلی را علیه یکدیگر انجام دادهاند. برای مثال، گزارشها از افزایش حملات سایبری ایران به مراکز انرژی و ارتباطات اسرائیل در ماههای پس از حمله آوریل 2024 حکایت دارد. اسرائیل با عملیاتهایی مانند دستکاری دستگاههای ارتباطی حزبالله (انفجار پیجرها در سپتامبر 2024) و ترور فرماندهان، تلاش کرده است شبکههای همسو با ایران را تضعیف کند.
3- نقض قوانین بینالمللی و واکنشهای دیپلماتیک: این حمله پس از بمباران سفارت چین در بلگراد (1999)، اولین موردی بود که یک مرکز دیپلماتیک را توسط اسرائیل مورد هدف قرار داد. این اقدام نقض آشکار کنوانسیونهای وین (1961 و 1963) درباره مصونیت اماکن دیپلماتیک محسوب میشود. کشورهایی مانند روسیه، چین، ترکیه و حتی عربستان سعودی این حمله را محکوم کردند و روسیه درخواست تشکیل جلسه فوری شورای امنیت سازمان ملل را مطرح کرد. آمریکا اگرچه مسئولیت مستقیم را نپذیرفت، اما با تقویت همکاریهای امنیتی با اسرائیل، از جمله آمادهباش برای حملات احتمالی ایران، موضعی حمایتی از این رژیم اتخاذ کرد.
4- تأثیر بر توازن قدرت منطقهای: به شهادت رسیدن فرماندهان ارشد سپاه، به ویژه سردار شهید زاهدی که نقشی محوری در هماهنگی نیروهای مقاومت داشت، به طور موقت و کوتاهی توان عملیاتی ایران در سوریه و لبنان را کاهش داد. این امر با هدف کاهش نفوذ ایران در محور مقاومت بود که به نتیجه نرسید. اسرائیل با این حمله نشان داد که حاضر است برای مهار ایران، حتی با نقض قوانین بینالمللی، سطح درگیریها را افزایش دهد. این اقدام در راستای استراتژی «جنگ بین جنگها» اسرائیل برای جلوگیری از تقویت ایران در منطقه بود.
5- افزایش وزن استراتژیک ایران: واکنش ایران به حمله اسرائیل به کنسولگریاش در دمشق، وزن استراتژیک ایران در معادلات منطقهای و بینالمللی را افزایش داد. این اقدام در ابعاد بینالمللی دارای تأثیرات مهمی بود که مهمترین آنها افزایش وزن نظامی و امنیتی ایران در ابعاد بینالمللی در پاسخ به هرگونه تجاوز بود. قدرت پاسخگویی ایران نشان داد که این کشور از خطوط قرمز خود دفاع میکند. افزایش وزن استراتژیک ایران موجب شد تا بسیاری از کشورهای منطقه نیز در محاسبات خود تجدیدنظر کنند و ایران را به عنوان یک قدرت تأثیرگذار و غیرقابل چشمپوشی در معادلات منطقهای به حساب آورند. این موضوع به افزایش نفوذ سیاسی و دیپلماتیک ایران در منطقه کمک کرد.
6- گسترش دامنه جنگ فراسرزمینی: این حمله تنشها را از غزه به سوریه و لبنان گسترش داد. افزایش حملات اسرائیل به سوریه و لبنان و همچنین تقویت حضور نظامی آمریکا در منطقه، از پیامدهای آن بود. اگرچه ایران از درگیری مستقیم با اسرائیل پرهیز کرد، اما این حمله احتمال تشدید درگیریها از سوی اسرائیل و آمریکا را در آینده نزدیک افزایش داده است.
7- زیر سؤال رفتن اقتدار نظامی اسرائیل: یکی از مهمترین پیامدهای واکنش ایران به حمله اسرائیل و مقابله با اقدامات نظامی این رژیم در قالب عملیاتهای وعده صادق 1 و 2، زیر سؤال رفتن اقتدار نظامی اسرائیل بود. اسرائیل با حمله به کنسولگری ایران و ترور شهید اسماعیل هنیه در تهران، تلاش کرد تا اینگونه القا کند که قدرت ضربه زدن آن همچنان بالاست و بحث از بین رفتن اقتدار نظامی این رژیم بعد از عملیات طوفان الاقصی را زیر سؤال ببرد، اما واکنش قاطع ایران نشان داد که اسرائیل در برابر پاسخهای منطقهای آسیبپذیر است. این موضوع باعث شد تا برتری نظامی مطلق اسرائیل در منطقه زیر سؤال برود و افسانه شکستناپذیری آن خدشهدار شود. بهویژه در یک سال گذشته، این تغییر ادراک از قدرت اسرائیل، تأثیر عمیقی بر محاسبات استراتژیک بازیگران منطقهای گذاشته است و موازنه قدرت را به نفع محور مقاومت تغییر داده است.
8- تقویت همگرایی در محور مقاومت: یکی دیگر از پیامدهای مهم این واقعه، تقویت همگرایی و هماهنگی در میان گروهها و کشورهای محور مقاومت بود. حمله اسرائیل به کنسولگری ایران، موجب تحکیم روابط بین ایران، سوریه، لبنان (حزبالله) و گروههای مقاومت در فلسطین، عراق و یمن شد. این همگرایی فزاینده، توان عملیاتی و هماهنگی استراتژیک محور مقاومت را افزایش داد.
9- تغییر در رویکرد آمریکا نسبت به تحولات منطقه: حمله اسرائیل به کنسولگری ایران در دمشق و واکنش قاطع ایران به آن، موجب تغییر در رویکرد آمریکا نسبت به تحولات منطقه شد. این رویداد باعث شد تا آمریکا در محاسبات خود درباره ایران و محور مقاومت دقت بیشتری کند و با واقعیتهای جدید منطقه مواجه شود. واکنش قاطع ایران نشان داد که هزینه هرگونه ماجراجویی نظامی علیه ایران بسیار بالاست و این موضوع محاسبات استراتژیک آمریکا را تحت تأثیر قرار داد. در یک سال گذشته، این تحولات موجب شده تا آمریکا، علیرغم افزایش تهدیدات حمله نظامی علیه ایران، اما در عمل رویکرد محتاطانهتری در قبال ایران اتخاذ کند.
پیامدهای بلندمدت و درسهای استراتژیک
تغییر در استراتژی ایران: ایران ممکن است به جای پاسخ نظامی مستقیم، بر تقویت توان سایبری و عملیاتهای غیرمستقیم خود از طریق گروههای همسو تمرکز کند. گزارشها از افزایش حملات سایبری به زیرساختهای اسرائیل در ماههای پس از حمله حکایت دارد.
همبستگی منطقهای: محکومیت حمله توسط کشورهای عربی مانند عربستان سعودی و امارات، نشاندهنده نگرانی مشترک از بیثباتی ناشی از اقدامات اسرائیل است. این امر ممکن است به شکلگیری اتحادهای غیرمستقیم علیه اسرائیل بینجامد.
فشار بر اسرائیل: اگرچه اسرائیل از حمایت بینالمللی برخوردار است، اما نقض مکرر قوانین بینالمللی میتواند جایگاه دیپلماتیک آن را تضعیف کند. محکومیتهای مکرر سازمان ملل و جامعه جهانی نمونههایی از این فشارهاست.
تأثیر بر عادیسازی روابط با اسرائیل: یکی از مهمترین پیامدهای این حمله و واکنش ایران به آن، تأثیر مستقیم بر روند عادیسازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل بود. روند موسوم به «توافق ابراهیم» که پیش از این با سرعت در حال پیشرفت بود، پس از این واقعه با موانع جدی مواجه شد. کشورهای عربی که در مسیر عادیسازی روابط با اسرائیل قرار داشتند، با مشاهده آسیبپذیری اسرائیل و قدرت پاسخگویی ایران، در محاسبات خود تجدیدنظر کردند. این تحول باعث شد تا بسیاری از کشورهای منطقه، رویکرد محتاطانهتری در قبال اسرائیل اتخاذ کنند و از گسترش روابط با این رژیم خودداری نمایند. حمله به کنسولگری ایران و واکنش قاطع ایران نشان داد که اسرائیل علیرغم ادعاهای قدرت نظامی، در برابر پاسخهای منطقهای آسیبپذیر است و این موضوع محاسبات استراتژیک کشورهای منطقه را تحت تأثیر قرار داد.
حمله به کنسولگری ایران در دمشق نه تنها تنشهای موجود بین اسرائیل و ایران را تشدید کرد، بلکه نشان داد که قواعد سنتی درگیری در منطقه در حال تغییر است. از ابتدای دهه 2000 میلادی، آمریکا و اسرائیل در صدد تحقق ایده «بازسازی منطقه» هستند و اقدامات یکسال گذشته رژیمصهیونیستی در غزه، لبنان و سوریه، همسویی و حمایت ترامپ از این رژیم و افزایش سطح تهدیدات کنونی، تلاشی در راستای تحقق این ایده است. با این حال، هر تلاشی تا به امروز نتیجه معکوس با آنچه انتظار میرفت، داشته است و طی یک سال گذشته، علیرغم افزایش سطح تحرکات، تحریکات، تهدیدها و تنشها در منطقه و تحولات استراتژیک در همپیمانیهای امنیتی، برخلاف ادراکات و رؤیاهای نتانیاهو، هیچ فرصتی برای «تغییر توازن قوا در منطقه برای سالها» وجود ندارد، اما همچنان خطر تشدید درگیریها به دلیل عدم وجود مکانیسمهای حل و فصل اختلافات و تداوم اقدامات تروریستی اسرائیل در منطقه، به قوت خود باقی است.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1394720/