بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - چند روزی است که دوباره بحث حضور ناو هواپیمابر و بمب افکنهای آمریکایی در منطقه تبدیل به بحث روز در رسانههای دنیا و داخل کشور شده و عدهای تلاش می کنند بار دیگر این حضور را آرایش جنگی ایالات متحده در برابر جمهوری اسلامی تعبیر و تفسیر کنند.
اما بررسی نشان می دهد این استقرار نیروهای آمریکایی در منطقه، اگرچه از برخی جهات همچون افزایش 3-4 بمب افکن، متفاوت است اما در مجموع، یک روال مرسوم و برنامه روتین ارتش آمریکاست که همواره اجرا شده اما این بار می خواهند با تلاش رسانهای و عملیات روانی، آنرا متفاوت از گذشته جلوه دهند.

خبرسازی رسانههای فارسی زبان از ورود هواپیماهای بی-52 به منطقه در سال 1398 که شبیه جوسازی روزهای اخیر است
حضور آمریکاییها در مناطقی نظیر افغانستان، پاکستان، ترکیه، بحرین، عربستان، برخی کشورهای شمال ایران و حضور یگانهای دریایی آنها در خلیج فارس موضوعی روشن و برای افکار عمومی، شناخته شده اما آنچه درباره آن کمتر سخن به میان آمده، حضور نیروهای نظامی آمریکا در جزیره «دیهگو (دیگو) گارسیا»ست که به عنوان یکی از مهمترین پایگاههای فرامرزی ارتش آمریکا برای دخالت در امورات منطقهای از آن استفاده میشود و در روزهای اخیر، بارها نام آن از زبان کارشناسان و رسانه ها مطرح شده است.
شد.
موقعیت جغرافیایی دیگو گارسیا
جزیره دیهگو گارسیا به طور کلی در اقیانوس هند، در 3800 کیلومتری چابهار، 3500 کیلومتری آفریقا و شرق اندونزی، 2000 کیلومتری هند، 4500 کیلومتری خلیج فارس و 5000 کیلومتری استرالیای غربی واقع شدهاست.
این جزیره V شکل است که روی باز آن به سمت شمال و شمال غربی قرار دارد، ساحلی به طول37 مایل داشته و 7 درجه زیر خط استوا قرار گرفته است. عمق این جزیره 20 الی 50 متر و ارتفاع آن نیز بین 120 تا 140 سانتیمتر بالا از سطح دریاست.

موقعیت جغرافیایی دیهگو گارسیا در اقیانوس هند

«دیهگو گارسیا» برای اولین بار در اوایل قرن شانزدهم میلادی توسط پرتغالیها کشف شد و اعتقاد بر این است که نام این جزیره نیز از نام فرمانده کشتی و یا نام کاشفان اولیه آن گرفته شده است. این جزیره تا قرن 18 میلادی که فرانسویها آن را تصرف کردند، غیر مسکونی بود و فرانسه طی قرن 18 و 19 با آوردن کارگران و بردگانی از قبایل آفریقایی و دهقانان هند شرقی مردمانی را در این جزایر ساکن کرد که به «چاگوسیان» مشهور شدند.
سرانجام در جریان جنگهای انگلیس و فرانسه بود که دیهگو گارسیا به تصرف انگلیسیها درآمد و از سال 1814 تا 1965 به عنوان یکی از متعلقات «موریس» شناخته شد. سپس جزایر «چاگوس» که شامل دیهگو گارسیا نیز میشد از موریس جدا شده و به سرزمینهای بریتانیا در اقیانوس هند ضمیمه شد.
در سال 1971، ساکنان بومی جزیره دیهگو گارسیا در پی توافق بین بریتانیا و آمریکا و واگذاری این جزیره به ایالات متحده برای استفاده به عنوان پایگاه نظامی، به زور و در شرایط بسیار سختی اخراج و به جزیره موریس رانده شدند. این جزیره که به علت نزدیکی به ذخائر نفتی در خلیج فارس، از اهمیت خاصی برخوردار است، از زمان واگذاری به آمریکا دچار تغییرات و تحولات گسترده و عمیقی شده و تجهیزات پیشرفته نظامی و دریایی زیادی در آن مستقر شده که تجهیزات سوخترسانی، پشتیبانی، اطلاعاتی، رهگیری، هوایی و دریایی از جمله آنهاست که دیهگو گارسیا را به قدرتمندترین و مجهزترین و البته امنیتیترین پایگاه نظامی آمریکا تبدیل کرد.

حجم بمبافکنهای B52 آمریکا در جزیره دیهگو گارسیا (تاریخ عکس: 2002 میلادی !) پس از دوران جنگ سرد، آمریکا از دیهگو گارسیا برای حملات نظامی متعدد استفاده کرده و برای مثال، در سال 1991 در جنگ اول خلیج فارس با عراق، در سال 2002 در حمله به افغانستان و در سال 2003 در حمله به عراق نیز از این پایگاه برای حملات هوایی توسط بمبافکنهای خود بهره گرفت و به طور متداول، بمبافکنهایی نظیر B52 و B1 Lancer در این زرادخانه بزرگ آمریکایی مستقر هستند.
بی 52؛ قطر بهتر است یا دیگوگارسیا؟
در خصوص حضور هواپیماهای بمبافکن بی 52 نیز جوسازی و تبلیغات زیادی در این روزها صورت گرفته اما این مسئله هم بحث جدیدی نیست و از سال 2016 میلادی و همزمان با شدت گرفتن عملیاتهای هوایی آمریکا در سوریه و عراق این بمب افکنها در اطراف کشورمان حاضر شده اند و پروازهای عملیاتی بر علیه اهدافی چند کشور در همسایگی ایرن انجام داده اند . همچنین چندین مورد حمله علیه گروه طالبان نیز توسط این هواپیماها از طریق قطر انجام شده و اکنون نیز رزمندگان و مردم بی پناه یمنی، در تیررس بمب های این پرنده ها هستند.

تصویری از حضور بی 52 های آمریکایی در قطر طی سالهای گذشته
حداقل طی 10 سال اخیر، این هواپیماها بارها جزیره دیگو گارسیا یا پایگاه خود در قطر را ترک کرده و دوباره به این منطقه بازگشته اند که نشان می دهد نه رفتن آنها و نه آمدنشان، اتفاق جدید و خاصی در آرایش نظامی آمریکا محسوب نمیشود . البته برخی رسانه ها در تلاش هستند افزایش چند فروند از این بمب افکن ها را نسبت به ادوار گذشته، حاوی پیام های متفاوت و سخت آمریکا به جمهوری اسلامی نشان دهند که در مقایسه با سالهایی که چند ناو هواپیمابر با انواع شناورهای رزمی و جنگنده های آمریکایی، در اطراف مرزهای کشورمان مستقر بودند، یک تحلیل بسیار سطحی محسوب می شود.
آیا آمریکا با این استعداد و آرایش، امکان حمله به ایران را دارد؟
علاوه بر دهها استدلال سیاسی، اقتصادی و امنیتی در رد امکان وقوع حمله علیه کشورمان، تجارب گذشته نشان می دهد اصولاً آمریکاییها برای حمله به کشوری به اندازه قدرت پدافندی و آفندی ایران به نیروی بسیار بزرگتری از وضعیت فعلی نیاز دارند که تدارک دیدن آن در زمانی کوتاه غیرممکن است. بر این اساس نگاهی به عملیات طوفان صحرا در سال 1991 میلادی و حجم نیروی عمل کننده ضد عراق می تواند جالب باشد.
آمارهای رسمی نشان می دهد در جریان آن عملیات، دو ناو هواپیمابر یو اس اس آیزنهاور و ایندیپندنس به همراه دهها ناو دیگر در منطقه خلیج فارس و دریای عمان حضور داشتند و ناو هواپیمابر کندی و یک نبرد ناو نیز در دریای سرخ حضور داشتند که عملیات هوایی و شلیک موشکهای کروز به سمت عراق به عهده آنها بود. همچنین چیزی در حدود 950 هزار نفر نیروی نظامی از کشورهای مختلف جهان عمدتاً در عربستان سعودی جمع شدند تا عراق را از کویت بیرون کنند. جالب است بدانید در جریان حمله مجدد آمریکا به عراق در سال 2003 میلادی استعداد انسانی نیروی مهاجم شامل آمریکا و متحدانش به حدود 500 هزار نفر در حالت اعلام رسمی و 1 میلیون نفر بر اساس برآوردهای اطلاعاتی رسیده بود در حالی که اکنون حتی یک پنجم این نیرو را نیز در منطقه ندارند.

بمب افکن آمریکایی B-1B در کنار اف 15 های سعودی (منتشر شده در دوره بایدن برای ترساندن ایران)

بمب افکن آمریکایی B-1B در کنار اف 15 های سعودی (منتشر شده در دوره بایدن برای ترساندن ایران)
همچنین صدها هواپیماهای رزمی در این عملیات حاضر بودند و هواپیمای تهاجمی پنهانکار F-117 نیز اولین حضور جدی خود در نبرد را در این جنگ انجام داد یا هواپیمای پشتیبانی نزدیک A-10 که سالها برای مقابله با ارتشهای پیمان ورشو در اروپا آماده شده بود این بار بر علیه یگانهای زمینی عراق وارد عمل شد. با مقایسه آن شرایط و ارتش دهها برابر ضعیفتر عراق در مقایسه با نیروهای مسلح کشورمان، مشخص می شود وضعیت امروز و حضور یگانهای رزمی آمریکا در منطقه هیچ حرکت غیر طبیعی یا نشانهای از بروز جنگ را در خود نداشته و صرفاً می توان آن را یک جنگ روانی سیاسی و اجتماعی تلقی کرد.
بسیاری به یاد دارند که در دوره ریاست جمهوری ترامپ، در چند برهه اعزام ناوهای هواپیمابر، بمب افکن های بی 52 و در اواخر دوره اول او حتی اعزام زیردریایی اتمی به منطقه خلیج فارس و غرب آسیا با هیاهوی رسانه ای عجیب و غریبی نیز همراه شد و صحبت های مختلفی در خصوص تمرین نظامی برای حمله به ایران مطرح می شد اما گذشت زمان نشان داد فرماندهان نظامی آمریکا، مشاوره های لازم را در خصوص تبعات هرگونه اقدام عملی علیه کشورمان، به دولتمردان خود منتقل کرده بودند.
کدام سلاح های ایرانی به دیگو گارسیا می رسند ؟
اگرچه با این توصیفات مشخص شده که بمب افکن ها و سایر تجهیزات نظامی آمریکا، امکان تحقق حمله به خاک کشورمان را ندارند و همچنان کارکرد آنها علیه ایران اسلامی، ترساندن و به هم ریختن فضای داخلی است اما این سوال پیش می آید که در صورت هرگونه تجاوز احتمالی، چگونه نیروهای مسلح کشورمان به حساب این پایگاه دور از دسترس خواهند رسید ؟ طبیعتا سایر پایگاه های آمریکا یا رژیم صهیونیستی در فواصل نزدیکتری قرار دارند و نیاز به طی کردن 4500 کیلومتر برای هدف قرار دادن آنها نیست.
تیرماه سال 1401، خبر عملیاتی شدن اولین ناودسته پهپادبر در نیروی دریایی ارتش به طور رسمی به اطلاع عمومی رسانده شد. ناودسته پهپادبر شامل چندین شناور سطحی و زیرسطحی بود که به انواع پهپادها مجهز شده و بسته به برد پروازی پهپادهای خود عملیاتهای مختلفی را به اجرا می گذارند. ناودسته مذکور شامل شناورهای لجستیکی لاوان (از رده هنگام) و دلوار، شناور پشتیبانی هندیجان، ناو رزمی جماران به عنوان مرکز فرماندهی ناودسته و دو زیردریایی طارق (از رده کیلو) و فاتح بود.
در مورد پهپادهای انتحاری و ضد رادار وضعیت عملیاتی بسیار روشن است و این پهپادها با توجه به بدون بازگشت بودن، می توانند از مبدأ یگان شناور تا حداکثر برد پروازی خود به اجرای عملیات بپردازند.


پهپادهای انتحاری آرش و کرار روی شناورهای ارتش
پهپادهای مشاهده شده روی این شناورها هم شامل آرش (با مأموریتهای انتحاری و ضد رادار)، کرار، ابابیل4، ابابیل2، هما، چمروش، پلیکان و دو پهپاد به نام ژوبین و باور5 بودند. مثلا پهپاد آرش که برد پروازی آن بیش از 2000 کیلومتر عنوان شده و از بازتاب راداری بسیار کمی هم برخوردار است می تواند به کمک ناودسته پهپادبر ارتش برای انهدام اهداف مهمی در فواصل دور به کارگرفته شود. برای مثال، پایگاه مهم نیروی هوایی آمریکا در جزیره دیگو گارسیا که در مسافت حدود 4500 کیلومتری ایران قرار داشته و محل استقرار انواع بمب افکنهای مهم این نیرو برای اجرای عملیاتهای ارتش تروریستی آمریکا در منطقه غرب و جنوب آسیا است می تواند خوراک دسته مهاجم پهپادهای آرش شود. همچنین سرزمینهای اشغالی فلسطین هم می تواند از دریای سرخ مورد هجوم پهپادهای ارتش جمهوری اسلامی ایران قرار بگیرد. ضمن آنکه پهپادهای دوربرد دیگری نیز در سالهای اخیر مورد طراحی و آزمایش قرار گرفته اند که در صورت نیاز، امکان عملیاتی کردن آنها بدون اعلام یا رونمایی رسمی وجود دارد.
همان مزیت گفته شده برای یگان شناور در استفاده از پهپاد برای یگانهای زیرسطحی هم صادق است . این زیردریایی ها هم به واسطه بهره مندی از اطلاعات تولیدی توسط پهپادها و بدون نیاز به اطلاعات کمکی بالگردها و سایر یگانهای شناور خودی می توانند پایگاه هایی همچون دیگو گارسیا، شناورها و زیردریایی های دشمن را در مسافت های دورتر از سامانه های شناسایی فعلی خود کشف کرده و علاوه بر افزایش اطلاع از محیط پیرامونی از جهت خطرهای احتمالی، برای درگیری با دشمن در بردهای بیشتر از حالت فعلی هم اقدام کنند.

از سوی دیگر، سرلشکر سلامی فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، بهمن سال 1402 اعلام کرد که در همکاری مشترک نیروی هوافضای سپاه و نیروی دریایی سپاه، یک فروند موشک بالستیک دوربرد از یکی از شناورهای نظامی نیروی دریایی سپاه یعنی ناو شهید مهدوی با موفقیت شلیک شد و هدف مورد نظر را منهدم کرد. موشک مذکور، ذوالفقار نام داشت که یک موشک سوخت جامد با برد 750 کیلومتر و با دقت هدفگیری بیشتر از فاتح 110 و فاتح 313 است که شباهت بسیاری به فاتح 313 دارد اما از سر جنگی مدرنتر برخوردار است و بالکهای هدایتشونده آن نیز تغییراتی داشته است.
چون لانچر این موشک با موشکهای دوربردتر مانند دزفول و خیبرشکن یکی است، لذا از لحاظ فنی و عملی، نصب و شلیک موشکهایی تا برد حدودا 2 هزار کیلومتر با این لانچر و از روی دریا، به راحتی قابل انجام است. چنین دستاورد بزرگی، صرفا برای هدف قرار دادن پایگاه ها و مراکز خاص و دور از دسترس گذشته ارتش آمریکا همچون پایگاه "دیگو گارسیا" به کار نخواهد آمد بلکه عملیاتی کردن نسل جدید این موشکها، باعث می شود عملاً عمق استقرار ناوگان دشمن برای حمله احتمالی، بسیار فراتر از 2000 کیلومتر دورتر از مرزها و سواحل کشورمان باشد و این، به معنی فرصت بیشتر برای کشف و رهگیری هواپیماها و موشکهای دشمن و گرفتن فرصت اجرای عملیات غافلگیرانه توسط آنهاست.

گزینه محتمل ایران برای حمله به دیهگو گارسیا، موشک بالستیک خرمشهر-4 است که در صورت استفاده از حداکثر ظرفیت خود و کاهش سرجنگی، توان رسیدن به این جزیره را از نظر فنی دارد هرچند که تاکنون نیروهای مسلح و صنایع دفاعی کشورمان، موشکی در این برد را تست و آزمایش نکرده اند اما ویژگی ها و ابعاد موشک خرمشهر، این احتمال را تقویت کرده است که در صورت نیاز به دفع تجاوز دشمن، از قابلیت های جدیدی در موشکهای ایرانی رونمایی شود.
در عین حال با جدی تر شدن بحث مذاکرات هسته ای، مشخص است که ایالات متحده سعی دارد با تکرار سیاست قدیمی موسوم به چماق و هویج، از یک طرف با طرح برخی وعده ها، ایران را به مذاکره ترغیب و از طرف دیگر با حرکات اینچنینی، سایه تهدید یا همان عبارت مشهور انواع گزینه های روی میز را یادآوری کند و این نسخه قدیمی و شکست خورده، روزی با بمب افکن های بی-52 در دوره ترامپ اجرایی می شود و روزی با بمب افکن های بی-1 در دوره بایدن.
منبع: مشرق نیوز