سرمقاله سازندگی/ تخریب هاشمی؟
خواندنی ها
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - روزنامه سازندگی / «تخریب هاشمی؟» عنوان یادداشت روز در روزنامه سازندگی به قلم محسن هاشمیرفسنجانی است که میتوانید آن را در ادامه بخوانید:
اخیراً به بهانه انتشار خاطرات روزنوشت سال 1381 آیتالله هاشمیرفسنجانی، نقد مفصلی درباره روایت نقل شده در خاطرات به نقل از مسئولان قضایی در ارتباط با پرونده نظرسنجی که آقای هاشمی هیچ نقشی در فرآیند قضایی آن نداشتهاند، منتشر شده که نهتنها از دایره انصاف خارج بلکه در بردارنده تعابیری توهینآمیز و تخریبی و خلاف واقع است و برای بیاساس شمردن گزارش مسئولان قضایی وقت، موارد ناروایی را با بیادبی به آیتالله هاشمی نسبت داده، لذا فارغ از نیتخوانی، این نوع برخورد نیازمند روشنگری و پاسخ دیده شد. البته مشی خانواده هاشمی در برابر مخالفان شخص و شخصیت و تفکرات آیتالله هاشمیرفسنجانی، استقبال از نقد بوده و هست. حال با توجه به شرایط کشور و تبدیل مساله مذاکره با آمریکا به عنوان چالش اصلی کشور، بیمناسبت ندیدم که نکاتی کوتاه را در این باره مطرح نمایم.
1. همانطور که بارها گفته شده است، دفتر نشر معارف انقلاب به عنوان متولی تنظیم و چاپ و نشر آثار آیتالله هاشمیرفسنجانی، همواره مشوق نقد منصفانه و مسئولانه خاطرات ایشان بوده و از این کنش اجتماعی، که عاملی در جهت بالندگی و آگاهی بخشی جامعه است، استقبال کرده است و تنها انتظار داشته که اندیشمندان و نویسندگان محترم، در انجام این کار، به اصول و قواعد نقد عالمانه و منصفانه، متعهد بوده و نظرات خود را در این چارچوپ ارائه نمایند. خوانندگان محترم میدانند که دفتر نشر معارف انقلاب، تلاش میکند تنظیم و چاپ و انتشار خاطرات آیتالله هاشمیرفسنجانی با حفظ کامل امانت و صداقت، انجام شود. بنابراین صحیح نمیداند کسی یا کسانی به بهانه نقد موضوعی خاص، خاطرات منتشر شده را تحریف یا در تطبیق خاطرات منتشر شده با متن دستنویس، تردید ایجاد نماید.
2. به نظر میرسد نویسنده محترم، بدون توجه به سبک نگارش آقای هاشمی، که عمدتاً نقل مطالب دیدارکنندگان و ذکر اخبار محرمانه یا غیرمحرمانه است، مطالب خود را برپایه ذهنیتی از پیش تعیین شده و اطلاعاتی ناقص نوشته و با نتیجهگیریهای غیرواقعی و بعضاً متضاد، در اکثر موارد تحلیلی غیرمنطقی، غیرمنصفانه و غیراخلاقی ارائه داده است.
3. بدیهی است که بر زندانیان اصلاحطلب، همانند بسیاری از زندانیان سیاسی دیگر، جفا رفته و طبیعی است که از نظر عاطفی و روانی از این بابت آسیب دیده باشند اما اینکه طی ثلث قرن بخواهند با تخریب شخصیتی که هیچ نقشی در دستگیری و پروندهسازی آنها نداشته است از او انتقام بگیرند و در برابر آن پیگیریکنندگان دستگیری و زندانی کردن خود را که هنوز در قدرتند از انتقاد مصون بدارند و باز هم مدعی عدم کینه خود نسبت به هاشمی و بالعکس نفرت وکینه هاشمی نسبت به اصلاحطلبان شوند، از نظر مخاطب با انصاف پذیرفتنی نیست.
بازار ![]()
4. پرسش این است که چرا انتقادات این منتقد متوجه آیتالله هاشمیرفسنجانی است؟ چرا در مورد پروندهای مثل نظرسنجی که به اعتراف خود وی، یک پرونده سیاسی و امنیتی پر سر و صدا بود، ایشان مورد هجمه قرار میگیرد؟ آیا اگر کسی بخواهد به درستی روند این پرونده را تحلیل کند، نباید نگاه بسیط داشته باشد؟ رهبری در همان ایام (آبان 1381) در سخنرانی عمومی از نظرسازیهایی که عوامل دشمن از طریق بعضی از انسانهای واداده و مرعوب درست میکنند به صراحت انتقاد کردند. در همان زمان، آقای محسنیاژهای از «ارتباطات مشکوک» و «ارسال اطلاعات حساس به خارج از کشور» سخن گفت. با وجود این، نقدکننده بدون آنکه نقد یا سوالی متوجه اصل ماجرا کند، آیتالله هاشمی را متهم به «گول خوردن» و «فریبپذیری» میکند!
سوال اساسی اینجاست: چرا ایشان با محافظهکاری شدید و مشکوک، کسانی را نقد میکند که یا دیگر در قدرت نیستند یا اساساً در گذشتهاند و نمیتوانند پاسخ بدهند؟ اگر هدف ایشان روشنگری و دفاع از حق است، آیا نباید براساس و استفاده از خاطرات تاریخی آیتالله هاشمی همه اضلاع این ماجرا را بررسی و نقد کند؟
نقد یکجانبه مذکور، نه از سر انصاف است، نه از سر شجاعت بلکه بیشتر به تلاش برای فرافکنی مسئولیتهایی بازمیگردد که او نمیخواهد یا نمیتواند به آنها اشاره کند. نقد یکطرفه، وقتی از سوی کسی مطرح میشود که خود روزگاری در ساختار قدرت و سیاست حضور جدی داشته، بیش از آنکه روشنگر باشد، گمراهکننده است.
5. جای شگفتی است که نویسنده این نقد، که خود یکی از افراد کلیدی در ماجرای اشغال سفارت آمریکا در آبان 1358 بوده، اکنون بدون اشارهای به مسئولیت تاریخی خود شرایط پدید آمده را تنها متوجه دیگران بهویژه آیتالله هاشمی میداند. واقعیت این است که بسیاری از پیامدهای سیاسی، امنیتی و بینالمللی ناشی از آن اقدام، برای سالها بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی سایه انداخت و ازجمله، یکی از دلایل مهم تحریک صدامحسین به آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران، انزوای بینالمللی ناشی از همان حرکت افراطی بود. اگر نویسنده مذکور امروز به درستی به ارزیابی نقش خود و همفکرانش در شکلگیری فضای بیثبات آغازین جمهوری اسلامی و تبعات درازمدت آن میپرداختند، شاید نقدهای ایشان وزن و اعتبار بیشتری مییافت. شایسته است، ایشان به جای واژگون کردن مسئولیتها، نقش خود را در شکلگیری جنگ تحمیلی که هزاران جوان این سرزمین در جریان آن شهید شدند مورد بازخوانی صادقانه قرار دهند؛ چراکه سهم تصمیمات احساسی و فاقد تدبیر سیاسی و به صورتی افراطی از قبیل همین نقد بیادبانه به خاطرات هاشمیرفسنجانی، در شکلگیری بسیاری از بحرانهای بعدی، قابل انکار نیست.
6. متاسفانه در نقد مذکور، عنوان شده که اگر در سال 1381 آقای هاشمی با آگاهی از تمایل 75 درصد مردم از رابطه با آمریکا پشتیبانی میکرد، اکنون وضع کشور این نبود، این درحالی است که برخلاف این ادعا، آیتالله هاشمی در تمام دوران مسئولیت خود، حتی در دوران حیات امام خمینی(ره)، با نگاه واقعگرایانه بر مساله تنشزدایی و حال بحران مخاصم با آمریکا تاکید داشتند و در جلسات مهم سیاسی مرتبط، صراحتاً از لزوم بررسی راههای تعامل منطبق با منافع ملی سخن میگفتند.
ضمن اینکه آنها که نقش جدی در تسخیر سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی داشتهاند، خوب میدانند که در آن موقعیت آیتالله هاشمیرفسنجانی با آن حرکت مخالف بودند، اما نویسنده منتقد اشارهای به نقش جریان سیاسی نزدیک به تفکر خود که حتی در جنگ عراق با کویت و … خواهان درگیر شدن با آمریکا در دفاع از صدام بودهاند، نمیکند و دقیقاً شخصی را متهم میکند که از روز نخست تسخیر سفارت به دنبال حل این معضل بود.
آیتالله هاشمیرفسنجانی در اواخر عمر امام خمینی(ره) از ایشان خواست که مساله تخاصم با آمریکا را در کنار جنگ و اصلاح قانون اساسی، حل کند و هم در دوره مسئولیت مقام معظم رهبری در جهت رفع تخاصم با آمریکا پیشنهاداتی نمود.
7. روایت نویسنده نقاد از نحوه ذکر دادگاه در خاطرات آقای هاشمی، خالی از دقت است. اگرچه خاطرات براساس یادداشتهای روزانه آیتالله هاشمی تنظیم شده و ممکن است تحلیل تفصیلی وقایع را در بر نگیرد اما اصل اشاره به رخدادها با استناد به منابع در دسترس خود ایشان انجام شده است. اگر فردی مثلاً یک مقام رسمی یا گزارش مکتوب، مطلبی را به اطلاع ایشان رسانده، درج آن در خاطرات به معنای قضاوت نهایی یا موضعگیری خاصی از طرف آیتالله هاشمی نیست. اصولاً خاطرات، بستر ارائه اطلاعات دریافتی در زمان وقوع است نه حکم قضایی یا گزارش تحقیقی و خاطرات آقای هاشمی حاصل ثبت روزانه وقایع توسط شخصیتی سیاسی در متن حاکمیت است؛ نه محصول دستگاه قضایی، نه گزارش رسمی و نه محاکمه.
8. در نقد مذکور اشاره شده که فضای رسانهای رسمی در ایران آکنده از سانسور و جهتگیریهای سیاسی بوده و هست. اما اینکه «همه کسانی که به دیدار آقای هاشمی میرفتند، صرفاً حرفهای مطلوب میزدند» و او هم «فریب میخورد»، نوعی نگاه قیممآبانه و تحقیرآمیز به یکی از برجستهترین و باتجربهترین چهرههای نظام است. ایشان بیش از پنج دهه در متن تحولات کشور بودهاند و کمتر کسی در جمهوری اسلامی همانند او با زیروبم رفتار مسئولان، سیاسی، قضایی، امنیتی و اطلاعاتی، آشنا بوده است. از منتقد محترم انتظار میرود که در نقد خاطرات به جای تعمیمهای کلی یا توصیفهای هیجانی، وارد بحثهای مستدل و مستند شوند.
9. این دفاع از عملکرد آیت الله هاشمی نیست بلکه صیانت از شأن نهاد حافظه سیاسی نظام است؛ نهادی که اگر قرار باشد هر کس از زاویه تجربه شخصی خود به آن حمله کند، در نهایت چیزی از آن باقی نخواهد ماند.
آنچه در مواجهه با شخصیتهایی چون آیتالله هاشمیرفسنجانی اهمیت دارد، نه تقدیس بیچونوچراست و نه طرد یکجانبه و تقلیلگرایانه بلکه حفظ انصاف، دقت و مسئولیتپذیری در روایت تاریخ است. اگر قرار باشد حافظه تاریخی ما تنها به تجربههای فردی و برداشتهای گزینشی گره بخورد، نهتنها عدالت تاریخی زیر سوال میرود بلکه نسلهای آینده نیز از درک عمیق و متوازن از تحولات گذشته بیبهره خواهند ماند، دفاع از اصولی است که با صداقت در روایت، انصاف در نقد و شجاعت در پذیرش نقش خود، سنگ بنای آن است.
10. در مورد پرونده نظرسنجی، آیتالله هاشمی مانند سایر موضوعات صرفاً گزارش مسئولان قضایی وقت را در خاطرات روزنوشت خود روایت کرده است که اتفاقاً این ثبت امروز میتواند مستندی در اختیار متهمین در جهت اثبات مظلومیت باشد و ایشان به اینکه این روایت یکسوی ماجراست، تاکید کرده است. اصولاً ایشان به دلیل انزجاری که از تجربه زندان در دوران قبل از انقلاب داشت، بارها عنوان میکرد که قادر به موافقت با زندانی شدن کسی نیست و به همین دلیل پیشنهاد ریاست قوه قضائیه را پس از ریاستجمهوری نپذیرفت و در طول دوران عمر خود حتی یک روز نیز مسئولیت قضایی نداشت.
11. برخلاف نظر نویسنده این نقد، دوستداران هاشمی و خانواده به عملکرد او افتخار میکنند چراکه او خود نخستین منتقد خود بود و به محض فهم اشتباه به اصلاح آن میپرداخت و عاقبت آن شد که ایشان، نتیجه یک عمر فعالیت سیاسی خود برای ایران را با قدرشناسی بزرگی از مردم چه در زمان ردصلاحیت در سال 92 و چه با رای بینظیر در آخرین انتخابات خبرگان سال 94 و چه با بدرقه تاریخی در تشییع دریافت کرد. ایشان گفت، هماکنون «راحت میمیرم» چون برخلاف دیگران، کینه و نفرت را با خود به همراه نمیبرد و آنچه توانسته بود برای وطن و مردمش کرده بود. اگر دوستداران هاشمی امروز میگریند از سر دلسوزی برای وضعیت نابسامان مردم و خطراتی است که انقلاب و کشور را تهدید میکند. خطراتی که اگر افراطیون چپ و راست، حسادت، قدرتطلبی و نفرت را کنار میگذاشتند، عقلا و دلسوزان نظام میتوانستند به موقع آنها را تدبیر و حل کنند. در نهایت یادآور میشود که دفتر نشر معارف انقلاب، مفتخر به کسی است که عمر پربرکت خود را در بیش از پنج دهه گذشته، صرف اعتلای ایران اسلامی نمود و در این مسیر همواره توسعه و پیشرفت کشور و آسایش و سعادت مردم را سرلوحه فعالیتهای خود قرار داد.
قطعاً بیدلیل نیست که در این ایام، مردم و اندیشمندان و سیاستمداران، نام او را به نیکی یاد میکنند و معتقدند که اگر به اندیشههای او توجه لازم میشد، امروز مردم قدرشناس ایران در آسایش و آرامش بودند و ایران اسلامی در جایگاه شایسته خود قرار داشت.
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1404968/