عملیات انفال، زخمی که هرگز التیام نیافته و نخواهد یافت
عراق
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - به گزارش حوزه بینالملل خبرگزاری تقریب، انفال که نام یکی از سورهای قرآن کریم است، در اینجا به سلسله عملیاتی نظامی گفته میشود که در ٢٣ فوریه تا ٦ سپتامبر سال 1988 در اقلیم کردستان عراق توسط حزب بعث علیه مردم کرد صورت گرفت.
این عملیات توسط علی حسن المجید معروف به «علی شیمیایی» با اختیارات تامی که از سوی صدام حسین، رئیس جمهور وقت عراق دریافت کرده بود، انجام گرفت.
قدرت و اختیاراتی که از 29 مارس سال 1987 تا 23 آوریل 1989 به علی حسن المجید واگذار شده بود، به اندازه اختیاراتی بود که تمام نهادهای دولتی عراق آن را به رئیس جمهور داده بودند.
قبلاً برای این حملات در سیاستی برنامهریزی شده به یک شیوه سیستماتیک، طراحی شده بود و قرار بود که این حملات با هدف نابودی به چند روش صورت پذیرد:
1ـ به وسیله نابود کردن فیزیکی، یعنی به هر روشی که به مرگ منجر شود.
2_ به کار بردن سلاح شیمیایی که علاوه بر از بین بردن مردم، باعث نابود شدن حیوانات و پرندهها و نیز آلوده کردن آب و هوا نیز میشد.
3_ ویران کردن شهرها، روستاها، و دیگر مناطق کردستان و نیز ویران کردن باغ و بستان و به طور کلی هرآنچه که در آن میتوان زندگی کرد.
4ـ کوچاندن: یعنی فرستادن افراد بعد از دستگیر کردن آنها به جاهای از قبل تعیین شده و بعد کشتن آنها.
5_ غارت کردن اموال مردم، که با انجام این کارها باعث هرج و مرج در منطقه و نیز از بین رفتن وضعیت اقتصادی و اجتماعی میشود.
در جریان حملات انفال هدف، مردم روستانشین بودند، اگرچه در این روستاها نیروهای پیشمرگ هم بوده، ولی در کل هدف آن روستاها و مردم مدنی و بدون اسلحه بود.
علی حسن مجید معروف به علی شیمیایی که یکی از طراحان اصلی انفال بود در تاریخ 15/4/1988 در یکی از صحبتهای خود میگوید: «تابستان آینده هیچ روستا و دهاتی در امان نیستند، از همین حالا آرد و شکر، نفت و آب و برق روستاها را قطع میکنیم.»
قبل از شروع عملیات انفال، رژیم بعث تمام جاهایی را که میخواست به آنها حملهور شود از قبل تعیین کرده بود. به موجب اعلامیه شماره 457 در تاریخ 30/6/1987 انجمن شورای انقلاب در عراق تمام زراعتی که در شهرها و روستاهای کردستان کشت شده بود را از بین برد و هرگونه زراعت و کشاورزی را ممنوع کرد در حالی که کشاورزی تنها درآمد و مهمترین عامل برای زندگی کردها در آن مناطق بود. در حالی که بند 54 پروتکل یکم سال 1977 و کنوانسیون ژنو 1949 مقرر میدارد که نباید مردم مدنی را گرسنه نگهداشت و مثل یک شیوه جنگی با آنها رفتار کرد و نباید جاهایی که محل کشت و زراعت مردم مدنی است، ویران شود.
در این هنگام رژیم بعث برای این که خود را برای عملیات انفال آماده کند، تمام مدرسهها و بیمارستانهای روستاها را تعطیل کرد و در این مورد چندین اعلامیه از طرف رژیم بعث صادر شد.
در عراق، در یکی از اعلامیه و حکمها به شماره (28/3650) در تاریخ 3/6/1987 صادر شد، رژیم به طور کامل نقشه اجرای عملیات انفال را برنامهریزی کرده بود که در اینجا به خلاصهای از این اعلامیه اشاره میکنیم.
1ـ با تمام شدن ارزاق، رفت و آمدن مردم منطقهای که محاصره شدهاند، ممنوع شود.
2ـ به هیچ کس تا تاریخ 21/6/1987 در روستاهای ممنوع شده اجازه رفت و آمد داده نشود.
3ـ زراعت و شخم زدن تابستانه و زمستانه ممنوع شود.
4ـ در مناطقی که از قبل مشخص شده دامداری ممنوع شود.
5ـ بعد از این هرکس و هر دامدار، در این مناطق باشند، نیروهای مسلح باید آنها را تیرباران کنند.
6_ تمام کسانی که این اعلامیه شامل حال آنها شد و لازم است به آنها اطلاع داده شود و به اردوگاههای از قبل تعیین شده انتقال داده شوند.
بعد از این اعلامیه سیاست ویران کردن و کشتار مردم بیگناه آغاز شد. این اعلامیه جدید به شماره 28/4008 در تاریخ 30/6/1987 به امضای علی حسن مجید به اسم (مجلس قیاده الثوره ـ قیاده مکتب تنظیم شمال) رسید و تقدیم یگان 1 و 2 و 5 سپاه عراق شد که در مناطق کردستان در حال جنگ بودند، در اینجا به چند نمونه از بندهای این اعلامیه اشاره میکنیم.
1_ آن دسته از روستاهایی که هنوز افراد مسلح در آنجا هستند، در شمار روستاهای ممنوع شده قرار داده شوند.
2_ رفت و آمد به طور کل به این روستاها ممنوع بوده و همچنین تمام اعمال و رفتار ساکنین این روستاها تحت کنترل باشد.
3_ سپاه عراق لازم است هر وقت بخواهد این مناطق را بمباران کند و از بالگرد استفاده نماید تا اکثر کسانی که در این روستاهای ممنوع شده هستند، زودتر از بین بروند.
4_ هرکس در این روستاها باشد لازم است از طرف سپاه عراق دستگیر و بازجویی شود. هرکدام از آنها که سنشان بین 15 تا 70 ساله باشد بعد از بازجویی و گرفتن اطلاعات لازم، باید اعدام شود.
در اطلاعیه اول اهداف رژیم، ممنوع کردن رفت و آمد در روستاها و کوچاندن ساکنان آنها بود. اما در اطلاعیه دوم، هدف، ویران کردن، غارت و کشتن هر انسان زنده در این مناطق بود، البته برای مناطق و روستاهایی که ویران نشده بودند بعداً برنامهریزی کردند و این مناطق را نیز بعداً بمباران نمودند.
باید توجه داشته باشیم که تمام این اطلاعیهها و بیانیههای رژیم 9 ماه قبل از شروع عملیات انفال بود، که بیشتر این اعلامیهها یک نوع آماده کردن و نقشه و برنامهریزی خاص برای شروع عملیات انفال در روستاهای کردستان به شمار میرفت. مثل اطلاعیههای ممنوعیت زراعت و دامداری، جمع کردن و کوچاندن مردم کردنشین، بمباران کردن و بکار بردن توپ، هواپیما و هلیکوپتر، غارت کردن مال و اموال مردم.
تمام این اطلاعیهها به یک شیوه منظم قبل از آغاز عملیات انفال برنامهریزی و اعلام شده بودند. در بهار سال 1988 عملیات انفال شروع شد. در این هنگام کشتن، ویران کردن و غارت کردن، روستاهای کردستان را در برگرفت به جز چند روستا که خود رژیم ضروری دانست که این مناطق ویران نشوند. در این موقع دستگاه استخبارات عراق در طی یک اعلامیه به دستگاه امنیتی خود در سلیمانیه چمچمال، سید صادق و در بندی خان اعلام میکند خانوادههایی که به شما روی آوردند لازم است در اردوگاه مخصوص کنترل شوند.
در اینجا منظور از این خانوادهها، خانوادههایی هستند که در هنگام حمله به روستاها هیچگونه پناهگاه و جایی نداشتند و اینها ناچار بودند که به سپاه عراق پناه ببرند تا از جان خود محافظت کنند. سپاه عراق هم در راستای همین اعلامیه هزاران خانواده که اکثر آنها پیرمردان و زنان و کودکان بودند را به سوی اردوگاهها روانه کردند که بعداً در همین اردوگاهها بود که اکثر آنها مفقود و کشته شدند.
درباره جمع کردن مردم و کوچاندن و کنترل کردن آنها و کسانی که خود زندانی شده بودند و یا به سپاه عراق پناه برده بودند به چند نمونه اشاره میشود.
حاجی صالح، پیرمردی 70 ساله اهل روستای هزارکانی نزدیک سرنگ دراین باره میگوید: ما را در یک اردوگاه بزرگی که با خاک ریز درست شده بود، جمع کردند. چهار شبانه روز در آنجا بدون هیچگونه امکانات اولیه ماندیم. بعد ماشینهای بزرگ را آوردند و ما را به طرف چچمال روانه کردند، بعد هم ما را به زندان بردند و این مردم بیحال را در حالت گرسنگی و تشنگی رها کردند و در هر روز چندین نفر از آنها از گرسنگی میمردند. حاجی صالح میگوید ما مردهها را نمیتوانستیم در یک چاه عمیق خاک کنیم، چون توانایی آن را نداشتیم. اکثر آنها را با لباس دفن میکردیم و با ماسه سر و روی آنها را میپوشانیم و به همین خاطر بود بعد از این که ما آنها را خاک میکردیم هفت، هشت سگ بزرگ سر قبر میرفتند و خاک را کنار میزدند و شروع به خوردن لاشهها میکردند.
یکی دیگر از انفال شدهها به اسم "حاجی علی حسن کاکه مند" اهل روستای رهبات که شش ماه در زندان رژیم بعث بود، تعریف میکند و میگوید: سپاه عراق و تمام نیروهای مزدور کرد در تاریخ 28/3/1988 حملهای پراکنده به مناطق آزاد دشت گرمیان کردند. در این حمله و عملیات نیروی هوایی و زمینی با یک برنامه ریزی و نقشه از پیش تعیین شده به مناطق قادر کرم، چمچمال و که لار در منطقه گرمیان حمله کردند. چند روز قبل از این عملیات نیز در منطقه بازیان، سلیمانی، شاره زور، دربندیخان و قره داغ یورش بردند و روستای سیوسیفان را نیز شیمیایی کردند و در نتیجه بکاربردن گاز شیمیایی شمار زیادی از مردم این روستا شهید شدند. حاجی علی حسن میگوید، در این هنگام به روستای ما درهبات نیز به شیوهای وحشیانه حمله کردند، خود در بالای کوه شاهد بودم که هفت هواپیما و چهار هلیکوپتر به یک شیوۀ درندانه روستای ما را بمباران کردند و در این حمله نیز از گاز شیمیایی علیه مردم بیگناه استفاده نمودند. بعد از این یورش حاجی علی حسن و اهالی روستاها به کوههای اطراف آواره شدند تا اینکه در تاریخ 4/4/1988 سپاه عراق آنها را محاصره و دستگیر میکند.
حاجی علی حسن کاکه مند تعریف میکند و میگوید «دشمن بدون این که کوچکترین رحمی به مردم بکند و فغان و ناله و زنان و کودکان را گوش بدهد مردم را روانه محل قوره توو در نزدیکی خانقین کرد. جمعیت زیادی از مردم اطراف را هم به ما اضافه کردند در آن دستهای که ما بودیم جمعیت به 50 هزار نفر میرسید. دو شب بدون آب و نان همانجا ماندیم، بعد در تاریخ 6/4/1988 ما را به منطقه (توپ زاوا) در کرکوک منتقل کردند، در آنجا ما را به چهار گروه تقسیم نمودند.
گروه اول: کسانی که سن آنها بین 12 تا 45 سال بود.
گروه دوم: کسانی که سن آنها 50 سال و بیشتر بود.
گروه سوم: دختران
گروه چهارم: زنان و کودکان
در این جداسازی و تقسیم بندی ،کودکان و جگرگوشهها را از مادران جدا کردند . در این منطقه صدای جیغ و گریه مادران به فلک میرسید.
در وهله اول نوبت جوانان بود که با چشمهای خود دیدم چطور دو نفر، دو نفر، با چشمهای بسته آنها را سوار ماشین میکنند و به جای نامعلومی میبردند، بعد نوبت ما شد تعداد زیادی هم که من در بین آنها بودم به نوگره سه لمان بردند، در آنجا تعداد ما شش هزار نفر بود ما را به چند دسته تقسیم کردند، غذای روزانه ما یک سبو بود، روزی یک تانکر آب سهم زندانیان بود. گرسنگی، تشنگی، و بیماری تعداد زیادی را از بین شش هزار نفر کم کرد. بعد از چند ماه این تعداد به 3000 هزار نفر کاهش پیدا کرد.
حاجی حسن بعد از شش ماه بعد از اینکه 14 نفر از خانواده خود را از دست داد، به همراه تعدادی از پیرمردان دیگر آزاد شد.
رژیم بعث عراق فرقی بین افراد مسلح کرد و مردم عادی و مدنی قائل نشد، به همین خاطر هم بود که این حملات وحشیانه را علیه روستا نشینها انجام داد.
رژیم عراق در این برهه زمانی چندین مرحله و نقشه برای از بین بردن مردم منطقه برنامهریزی کرده بود:
1ـ مشخص نمودن مناطق خاص که با نقشه و مرحله مرحله به آنها حمله کرد.
2ـ یورش بردن و کنترل کردن مردم
3ـ جمع آوری نمودن مردم و کوچاندن آنها
4ـ زندانی کردن آنها در بیابانهای جنوب عراق
5ـ هتک ناموس کردن مردم
6ـ سرنگون کردن تمام کسانی که به سن 50 سال رسیده بودند.
7ـ ویران کردن روستاهایی که از سکنه خالی شده بودند.
8ـ غارت کردن مال و ثروت و همچنین حیوان آنها
9ـ به کار بردن هر نوع اسلحه به خصوص سلاح شیمیایی
اینها، نمونهای از اطلاعیهها و اخطارهایی بود که حکومت بعث قبل از شروع عملیات انفال در کردستان عراق، پخش کرد تا باعث رعب و وحشت هرچه بیشتر مردم منطقه شود. نکتهای که حائز اهمیت است و نباید از آن چشم پوشی کرد کوتاهی سران احزاب کرد بود که به نوعی با سیاستهای غلطشان و جناح بندیهای آن وقت باعث شدند تا رژیم بعث عراق هرچه بیشتر جری و گستاخ شود. هر چند خود رژیم از اساس با مردم کرد مخالف بود و تمام سعیش در نابودی آنها بود.
طراحان عملیات انفال
اولین کسی که طرح ژنوساید یا کشتار کردها را به اجرا در آورد، علی شیمیایی بود. بازیگران اصلی و اجرا کنندگان نسل کشی کردها، لشکر یکم و پنج ارتش عراق، همچنین مزدوران یا واحدهای ارتش ملی که از نیروهای مسلح تشکیل شده بودند، نقش به سزایی در این زمنیه داشتند.
چنانچه خود حسن المجید میگوید: «برای ریشه کن کردن مردم کرد و نابودی خرابکاران، ارتش، استخبارات وسازمانهای مدنی همگی یکی شدند تا این عملیات گسترده انجام گیرد.
دلائل عملیات انفال
دلائل انجام این عملیات که در فاصله سالهای 1987 تا 1989 صورت گرفت به تاریخ گذشته کردهای عراق باز میگردد.
از همان روزهای اول استقلال عراق به این سو کردهای عراق برای استقلال و یا گونهای از خودمختاری یا اتونومی تلاش و مبارزه کردهاند و شهرها و روستاهایشان ویران شد؛ اما آنها در آن زمان هیچ وقت نتوانستند به خواستههای خود برسند، در دهه هفتاد میلادی هنگامی که بعثیها قدرت را در دست گرفتند، سعی کردند مناطق کردنشین را بیشتر کنترل کنند و این منطقه را بیشتر تحت فشار قرار دهند و به همین دلیل محدودیتهای فراوانی را بر آن منطقه اعمال کردند، در نتیجه این محدودیتها رژیم بعث اعلام کرد که حریم اتونومی کردستان، مناطق نفت خیز را در بر نخواهد گرفت و خود این مناطق را اشغال کرد و در این اشغال رژیم بعث مرتکب عملیاتی تحت عنوان عملیات تعریب شد.
در این عملیات رژیم بعث اکثر مناطق حاصلخیز و همچنین نفتخیز کردستان را متصرف شد و ساکنان این مناطق که شامل استان کردنشین کرکوک و شهرستانها و بخشها و روستاهای اطراف را در بر میگرفت، به مناطق بیابانی الرمادی و جنوب کوچاند و یا آنها را به دیگر شهرهای کردستان آواره نمود که خیلی از این کردها به ترکیه و سلیمانیه و دیگر شهرها مهاجرت نمودند و در عوض عربهای بیابان نشین را به این مناطق آورد و کردهایی که ماندند حق صحبت کردن به زبان کردی را نداشتند و موظف شدند تمام امکانات خود را در اختیار عربها قرار بدهند که به این فرایند تعریب میگویند. در عملیات تعریب رژیم بعث عراق مناطق نفت خیز کرکوک و خانقین ومناطق دیگر شمال را از آنها جداد کرد و از جنوب عراق عشایر و فقرا را به آنجا منتقل نمود و ملک و مال کردها را به اعراب غیر بومی سپرد و این گونه عملیات تعریب را در مناطق کردنشین آغاز کرد.
مراحل عملیات انفال
عملیات انفال در هشت مرحله انجام گرفت، که این مراحل با نظم و برنامهریزی خاص صورت گرفتند، این عملیات به منظور تعریب، پاکسازی و کشتار ملت کرد در سراسر کردستان عراق انجام گرفت، رژیم بعث عراق در هشت مرحله و آن هم پشت سر هم حدود (4500) روستا و شهر و بخشهای کردستان را ویران و بیشتر مردم آن مناطق را هم به بیابانهای جنوب عراق کوچاند، در اینجا به طور مختصر به عملیات انفال به ترتیب زمانی اشاره میکنیم.
مرحله اول:
در این مرحله که در روز 1986/2/18 شروع شده به مقر و جاهای تحت فرماندهی پارتی دموکرات کردستان عراق یورش بردند و به روستاهای (مارگه) و دولیجا حمله کرد و در این حمله برای چند بار از گاز شیمیایی استفاده نمود. این مرحله از عملیات انفال در روز 1986/3/18 بعد از یک نبرد نابرابر با نیروهای پیشمرگه روی داد. بعد از آن نیروهای پیشمرگه و مردم منطقه به سوی مرزهای ایران حرکت کردند.
در این مرحله رژیم به بمباران بدون تبعیض و تمایز ساکنان دره جافتی واقع در نزدیکی سلیمانیه پرداخت که تلفات و لطمات سنگینی بر منطقه وارد آورد. به دستور علی حسن مجید کلیه افراد ذکور 20-12 سالهای که بازداشت شدند، ناپدید گردیدند. آن عده که گریختند در عبور از کوهستانهای برف گرفته، به سوی شرق، با رنجهای فوقالعادهای روبهرو شدند. در این مرحله صدام حسین در مقیاس وسیع از سلاح شیمیایی برای سرکوب مردم کرد، استفاده کرد.
مرحله دوم:
مرحله دوم در منطقه قهرهداغ در تاریخ 22 ژوئن 1988 روی داد، در این مرحله، رژیم بعث انواع اسلحه وتکنولوژی جنگی و همچنین از گاز شیمیایی با تمام قوا بکار برد و در نتیجه این حمله محورهای دربندیخان ،چمچمال وتانجه روو، به طور کلی ویران گردید و نیروهای زیادی از پیشمرگه و مردم عادی را به شهادت رساند.
در این عملیات نیز مقدم بر عملیات زمینی، روستاها یکی پس از دیگری مورد حملات شمیایی قرار گرفتند، به زودی تپهها پوشیده از مردمی شد که میگریختند. اکثریت این مردم را که از شمال و به سوی سلیمانیه میگریختند در جایی جمع کردند، در آنجا نامشان را نوشتند وسایل قیمتیشان را گرفتند و شناسنامههایشان را ضبط کردند، سپس زنها و مردها را از هم جدا کردند و صدها زن و مرد و کودک بدون آنکه اثری از آنها باشد ناپدید شدند.
مرحله سوم:
در مرحله سوم، عملیات انفال در منطقه گرمیان اتفاق افتاد. این منطقه از دیرباز به خاطر مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وموقعیت جغرافیایی مورد توجه رژیم بود.
در این مرحله که بعد از ویران کردن منطقه قهرهداغ و جافایهتی در روز 1988/4/7 رخ داد، عملیات در تمام محورهایی که اشغال کرده بود به طرف منطقه گرمیان حرکت نمود. این حمله را حسن المجید و بارق عبدالله سرپرستی میکردند.
در این عملیات یک بار دیگر نوجوانان و جوانان که اسیر شدند سفر کابوسآسای خود را به سوی «اعدامگاهها» آغاز کردند. در گرمیان جنوبی هزاران زن و مرد و کودک را گرفتند و اعدام کردند.
اگر چه در این یورش و حمله نابرابرانه نیروهای پیشمرگه به مدت هفت روز با آنها جنگیدند ولی در نهایت به علت اینکه نیروهای رژیم بعث از توان نظامی بالایی برخوردار بودند و از زمین و هوا به آنها حمله شد، نیروهای پیشمرگه دوام بیشتری نیاوردند و در نتیجه آن اکثر مردم را به طرف کمپهایی که از قبل آماده کرده بودند هدایت کردند تا بعدا به حسابشان برسند. در این مرحله هم رژیم در روستای «تازه شار» از سلاح شیمیایی استفاده کرد.
مرحله چهارم:
این مرحله از عملیات انفال در منطقه قرلا سیوکه، دشت کویه ،شوان و شیخ بزین روی داد. در روز 1988/5/3 رژیم با شمیایی کردن روستاهای «گویته په» و چند روستای دیگر حملاتش را شروع کرد و صبح روز 1988/5/4 لشکر بزرگ سپاه عراق و مزدوران در محورهای چمچمال ، ئاخجله، پردر ، ته خته قا و کویر و قوشته په یورش برد.
در این مرحله حدود 30هزار نفر را از بین بردند. در مناطقی که نبرد شدید بود زنها و کودکان را به کشتارگاها بردند.
مرحله پنجم و ششم و هفتم:
در این مراحل به مناطق خوشناوه تی، رواندز، قره تووکان و شرق شقلاوا حمله کردند. این مراحل از عملیات انفال همزمان با هم صورت گرفت و هدف آنها ضربه نهایی به نیروهای پیشمرگه کردستان وتصرف مقرهای آنان که در کوهستان بودند. در این حمله هم رژیم از انواع سلاحهای کشنده و همچنین سلاح شیمیایی استفاده کرد.
این مرحله که در روز 1988/8/26 شروع شد به مدت سه ماه طول کشید و در جریان این حملات نابرابر هزار شهروند مدنی کرد و نیروهای پیشمرگه به شهادت رسیدند.
مرحله هشتم:
مرحله هشتم عملیات انفال مصادف با پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل از طرف ایران بود که منجر به آتشبس میان دو کشور ایران و عراق شد، در این هنگام رژیم عراق واحدهای نظامی خود را در اطراف منطقه بادینان متمرکز کرد. در واقع مرحله هشتم عملیات انفال در منطقه بادینان روی داد.
در این مرحله که رژیم با استفاده از گاز شیمیایی در کوه گارا حمله را شروع کرد و در جریان این حمله در مرز ئامیدی 23 روستا و در ئاکری 35 روستا در منطقه شیخان 19 روستا در زاخو 100 روستا در دهوک 63 روستا، ویران و با خاک یکسان شدند.
هزاران نفر در این درههای پر نشیب و فرازی که میگریختند در اثر گاز شیمیایی دچار خفگی شدند در 29 اوت در گلوگای «بازی» 2980 نفر فراری در اثر گازهای شمیایی کشته شدند و بعدها واحدهای نظامی اجسادشان را سوزاندند.
در سایر جاها هم همه افراد ذکوری که به اسارت درآمدهبودند، نابود شدند. سیل گزارشهای حاکی از کشتارهای تعمدی صدها غیر نظامی به سازمان عفو بینالملل سرازیر شد.
هرگز رقم دقیق کسانی را که در عملیات انفال نابود شدند، نخواهیم دانست شاید رقمی بالغ بر 150هزار تا 200هزار نفر بود. در مواردی چندین روستائی و پیشمرگها را بیهیچ تبعیض و تمایزی در جا میکشتند و اکثریت را به «توپ زآوا» فرستادند که پایگاه نظامی وسیعی در جنوب غرب کرکوک بود.
در این اردوگاه بود که نامنویسی و جدا کردن زن و مردم با خشونتی که یادآور خشونت اردوگاههای نازی بود، انجام میگرفت. نوباوگان، جوانان و مردها را پشت سرهم به صف میکردند، همه وسایلشان را از آنان میگرفتند - جز لباس- سپس از آنها بازجویی میکردند. پس از سه روز اقامت در توپوزآوا همه افراد ذکور را بار کامیونهای مسقف منتقل میکردند و دیگر کسی آنها را باز نمیدید. بیشتر زنها را به اردوگاه «دیبس» واقع در نزدیکی آزاد راه کرکوک – موصل میبردند. هزاران تن از این مردم در بازداشتگاهها تلف شدند بسیاری از کودکان در دیبس به علت سوء تغذیه و ابتلا به اسهال مردند.
ابتدا پاسخ رژیم به تمام پرسشهایی که از او درباره قربانیان میشد، چنین بود: «اینها طی عملیات پیروزمند انفال بازداشت شدند و اکنون در بازداشتند» اما طی دو سال بعد وقتی تعداد کسانی که دنبال گمشدگانشان بودند افزایش یافت، پاسخ رژیم تغییر کرد: «ما هیچ اطلاعی از سرنوشتشان نداریم»
نتایج عملیات انفال
تا پایان جنگ تقریبا 4000 روستا و شهرک منهدم شده بود و دستکم 5/1 ملیون نفر به زور در جاهای دیگر اسکان شده بودند. بنا به گزارشهای اتحادیه میهنی کردستان آمار خرابیها از این قرار بود:
1- 3839 روستا
2- 1757 مدرسه
3- 2457 مسجد
4- 271 بیمارستان و درمانگاه به طور کلی تخریب شده بودند.
تعداد خانوارهای تبعیدی 219828 خانوار یعنی قریب به 5/1 میلیون نفر با احتساب هر خانواده هفت نفر.
جمعیت اقتصادی و اجتماعی کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد در گزارش مورخ 1992/2/18 که مشتمل بر 96 صفحه وگزارش نماینده ویژه کمیسیون «وان دیرمستویل» به این آمار اشاره میکند و به تفصیل از جنایات رژیم بعث عراق در کردستان سخن گفته و با دلایل کافی ثابت میکند که رژیم عراق مرتکب ژنوساید شده است.
نماینده ویژه کمیسیون در گزارش خود اشاره میکند که رژیم بعث عراق در کردستان مرتکب اعمالی چون کشتار جمعی، کوچ اجباری جمعی، سیاست همگونسازی، بازداشت جمعی، نابودی مواریث باستانی کردستان، عقب نگهداشتن اوضاع اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی کردها و در نهایت استفاده از سلاحهایی غیر متعارف برای محو کردن کردها شده است.
بر اساس گزارش نماینده ویژه حقوق بشر تمام اقدامات رژیم عراق به شیوهای سیستماتیک انجام شده است. بنابراین بررسی آنها در چارچوب بند دوم کنوانسیون منع و مجازات نسلکشی دسامبر 1948 گنجانده میشود.
در این گزارش کمیسیون حقوق بشر، به بعضی از مسائل مهمی اشاره شده که علاوه بر جنایاتی که ذکر شد، به برخی از اسناد محرمانه و فوق سری رژیم عراق که شامل تخلیه کردستان و ویران کردن مناطق مسکونی، اعدام کردن دسته جمعی کردها اعم از زنان و مردمان و کودکان وافراد سالخورده و نیز ممنوع کردن ماندن مردم و حتی حیوانات در منطقه میشود میتوان اشاره کرد.
«جامعه همکاری ملتهای در بند» در آلمان در سند شماره 4 ماه فوریه 1991 با استناد به مدارک و شواهد متقن، نشان میدهد که گروه سلطه در کردستان مرتکب ژنوساید شده است.
در این گزارش از جابجایی 70هزار نفر در سال 1988 از مناطق کرکوک، سلیمانیه و اربیل سخن به میان آمده است.
«ادوارد مورتیمر»، شرقشناس مشهور بریتانیایی به استناد همان گزارش در روزنامه «فایننشال تایمز» به جابجایی و کوچ اجباری 300000 نفر کرد اشاره کرد.
در همین گزارش آمده است «بر اساس گزارش فدراسیون حقوق بشر در پاریس در دسامبر 1990 تا ژانوایه 1991 حکومت عراق سیاست جابجایی قومی و کوچ اجباری کردها را آغاز کرده است. شمار بیکاران به حد ممکن رسیده است و بر اساس برآوردهای اولیه تعداد جابجا شدگان به دو میلیون نفر تخمین زده میشود.
نویسنده: فاروق امینی
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1409586/