چرا «اقتصادمسیحی» و «اقتصادیهودی» نداریم؟
اخبار ایران
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - در حالی که مسیحیت و یهودیت به دلایل تاریخی و ساختاری نتوانستهاند به توسعه نظام اقتصادی دینی منحصربهفرد بپردازند، اسلام با بهرهگیری از ظرفیتهای خود توانسته الگویی مستقل از اقتصاد ارائه دهد که هم در عرصه نظری و هم عملی قابلیت بررسی دارد. مسئله مطرحشده پیرامون وجود یا عدم وجود «اقتصاد مسیحی» و «اقتصاد یهودی»، در شرایطی که بحث اقتصاد اسلامی جایگاهی مستقل پیدا کرده است، ریشه در ماهیت تفاوتهای دینی و تمدنی دارد.
مسیحیت، بهعنوان یکی از ارکان تمدن غرب، نقش تعیینکنندهای در شکلگیری نهادها و سازوکارهای اقتصادی داشته است. بررسی این رابطه نشان میدهد که مفهوم «اقتصاد مسیحی» به شکلی مستقل مطرح نشده است؛ زیرا الگوهای اقتصادی در جوامع مسیحی بیش از آنکه بر پایه آموزههای دینی باشد، بر مبنای اصول و مفاهیم مدرن سرمایهداری شکل گرفته است. به عبارت دیگر، در جوامع مسیحی، پیوند میان دین و اقتصاد در قالب نظامهای عرفیتر سرمایهداری متبلور شده است.
در مقابل، اقتصاد اسلامی ضمن اینکه بر اصول الهی استوار است، در ساختار نظری خود به دنبال ارائه جایگزینی برای نظامهای اقتصادی مدرن، همچون سرمایهداری یا سوسیالیسم، بوده است. این رویکرد، اقتصاد اسلامی را از مفاهیم مشابه در سایر ادیان متمایز میکند. در اسلام، مفاهیم اقتصادی بطور مستقیم از آموزههای قرآنی و سنت نبوی استخراج میشود و این امر باعث شده که اقتصاد اسلامی به یک مکتب فکری و عملی مستقل تبدیل شود.
ادیان توحیدی و مفهوم تکامل در دین
صاحبنظران معتقدند که در بحث از ادیان آسمانی، یعنی یهودیت، مسیحیت، و اسلام، استفاده از واژه «ادیان» همراه با مسامحه است. دلیل این امر آن است که این ادیان از ریشهای واحد برخوردارند و در حقیقت، مراحل تکاملی یک دین الهی توحیدی را نمایندگی میکنند. این تکامل با ظهور اسلام به کمال رسیده و ارسال رسولان نیز با پیامبر اسلام خاتمه یافته است.
اگرچه میان یهودیت، مسیحیت و اسلام به لحاظ نوع و تعداد آموزهها و دستورات تفاوتهایی وجود دارد، اما در اصول اعتقادی اساسی، اشتراکات قابلتوجهی میان آنها دیده میشود. هر سه دین به یگانگی خداوند، وجود حیات پس از مرگ، و رسالت پیامبران برای هدایت بشر اعتقاد دارند. بنابراین، با نادیده گرفتن تحریفاتی که در متون مقدس مسیحیت (اناجیل) و یهودیت (تورات) رخ داده است، میتوان به یک دین توحیدی باور داشت که در نهایت با اسلام به تکامل رسیده است.
اما یکی از مهمترین تفاوتهای این ادیان را میتوان در نحوه تدوین متون مقدس آنها جستجو کرد. تورات و اناجیل، برخلاف قرآن، قرنها پس از پیامبران مربوطه به نگارش درآمدهاند و از تحریفات مصون نماندهاند. این تفاوت تاریخی باعث شده که قرآن از جایگاهی ویژه برخوردار باشد و بهعنوان کاملترین کتاب الهی، آموزههای غیرتحریفشده یهودیت و مسیحیت را نیز تأیید کند.
دو نتیجه
نخستین نتیجهای که از این مباحث میتوان گرفت، آن است که اسلام بهعنوان دینی کامل و خاتم، مضامین اقتصادی مسیحیت و یهودیت را نیز در برمیگیرد. بنابراین، وقتی از اقتصاد اسلامی سخن به میان میآید، این مفهوم قابلیت شمولپذیری بر اصول و آموزههای اقتصادی این دو دین را نیز دارد. تحقیقات انجامشده درباره اقتصاد مسیحی و یهودی، در بسیاری از موارد، بر مضامینی مبتنی است که در اقتصاد اسلامی به شکل جامعتری یافت میشود.
نتیجه دوم آن است که حتی اگر به هر دلیلی به اقتصاد مسیحی یا یهودی کمتر پرداخته شده باشد، این امر بههیچوجه مانع از پژوهش و تدوین آموزههای اقتصاد اسلامی نمیشود. عدم توجه به اقتصاد دینی در سایر ادیان، دلیلی منطقی برای کنار گذاشتن مطالعات اقتصاد اسلامی نیست. برعکس، ضرورت بررسی اقتصاد اسلامی ناشی از جامعیت و ظرفیت آن برای پاسخگویی به مسائل اقتصادی جهان معاصر است.
شکلگیری تمدن غرب
بررسی تاریخ اروپا نشان میدهد که دوران جنگهای صلیبی (1000 تا 1200 میلادی)، نقطه عطفی در شکلگیری تمدن غرب بود. این جنگها، که بطور متناوب بین مسلمانان و مسیحیان ادامه داشت، اروپا را وارد مرحلهای از تاریخ کرد که پیامدهای آن تا دوران معاصر ادامه یافته است. این دوره هشتصدساله، زمینهساز تحولاتی شد که به ظهور تمدن مدرن غرب انجامید. در این رهگذر، پنج عامل کلیدی در شکلگیری ساختار تمدنی غرب نقشآفرینی کردند:
جغرافیا: تعلق به اروپای غربی، بهعنوان بستر جغرافیایی مشترک. دین : پیروی از مسیحیت، در قالب مذاهب کاتولیک و پروتستان. فلسفه : تأثیر عمیق فلسفه روشنگری. نژاد : برتری ادعایی نژاد سفید در ساختار اجتماعی اروپا. اقتصاد : ظهور و تثبیت سرمایهداری بهعنوان نظام اقتصادی غالب. این مؤلفهها، در تعاملات چندجانبه و همراه با تحولات تاریخی متعدد، زمینهساز پیدایش علوم گوناگون از جمله اقتصاد شدند.
مسیحیت و شکلگیری علم اقتصاد
اقتصاد، بهویژه مکتب کلاسیک آن در قرن نوزدهم، در بستر اروپایی در حال صنعتی شدن به وجود آمد. برخلاف تصور رایج، بسیاری از اقتصاددانان اولیه مذهبی بودند و آموزههای مسیحی در شکلگیری دیدگاههای آنها نقش مهمی ایفا کرد. تاریخ اروپا گواه آن است که مسیحیت، چه در قالب کاتولیک و چه پروتستان، یکی از بسترهای اصلی تکوین و تکامل علم اقتصاد بوده است. بااینحال، در قرون اخیر، تلاش برای بررسی عینی و تجربی پدیدههای اقتصادی، این تصور نادرست را به وجود آورد که اقتصاد، علمی غیرمذهبی است. این نگاه، به حاشیهراندن نقش مسیحیت در شکلگیری علم اقتصاد انجامید و تفکر جدایی دین از علم را ترویج داد.
گواهی تاریخی: اندیشههای ملهم از مسیحیت
شارل ژید، در کتاب تاریخ عقاید اقتصادی، به تفصیل از اندیشههای اقتصادی الهامگرفته از مسیحیت سخن گفته است. وی به مکاتبی نظیر مکتب لوپله، مکتب کاتولیکی اجتماعی و مکتب پروتستانی اجتماعی اشاره میکند که نقش مهمی در توسعه نهادهای اقتصادی داشتند. از جمله اقدامات مرتبط با این اندیشهها میتوان به تأسیس اتحادیههای صنفی، ایجاد صندوقهای روستایی، گسترش شرکتهای تعاونی در انگلستان، مبارزه با اعتیاد به الکل، و تلاش برای حمایت از طبقه متوسط اشاره کرد. شارل ژید همچنین از افرادی مانند لرد شافتوبری (در انگلستان)، کشیش ابرلین، و دانیل لوگران صنعتکار فرانسوی یاد میکند که از اجتماعیون مسیحی بودند و در حمایت از قوانین کار و سازمانهای کارگری نقشآفرینی کردند.
به این ترتیب، تاریخ علم اقتصاد نشان میدهد که آموزههای مسیحی در تکوین و تکامل این دانش نقشی انکارناپذیر داشتهاند. از اینرو، تفکیک کامل اقتصاد از دین غیرواقعی و در تضاد با شواهد تاریخی است. تمدن غرب و دانش اقتصاد، برخاسته از تعامل مستمر میان دین، فلسفه، و نظامهای اجتماعی هستند، و شناخت این ارتباط برای تحلیل دقیقتر پدیدههای اقتصادی ضروری است.
همچنین ماکس وبر، جامعهشناس برجسته، در کتاب مشهور خود اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری، به بررسی تأثیرات فرهنگی و دینی پروتستانیسم بر شکلگیری سرمایهداری مدرن میپردازد. او در این تحلیل، سهم بیشتر پروتستانها در مالکیت سرمایه و نیروی کار متخصص آلمان را مطرح کرده و توضیح میدهد که چگونه پیروان پروتستانیسم عمدتاً از دل محافل تجاری برخاستند، درحالیکه چنین بستری برای کاتولیکهای تارک دنیا فراهم نبود.
وبر در این اثر، فعالیتهای اجتماعی را از منظر ارتباط آن با اعتقادات مذهبی تحلیل کرده و به این نتیجه میرسد که مفهوم «کار» بهعنوان تجلی ایمان به خداوند در اخلاق پروتستانی مورد تأکید قرار گرفته است. او توضیح میدهد که چگونه سرمایهداری مدرن به یک پدیده عقلانی تبدیل شده و پروتستانها در چارچوب تفسیری الهیاتی از سرمایه، شغل را وظیفهای مقدس تلقی کردند. در این نگرش، اتلاف وقت بهشدت محکوم بوده و تلاش اقتصادی نوعی اطاعت از فرمان الهی به شمار میرفته است.
وبر استدلال میکند که پروتستانیسم بهعنوان یکی از شاخههای اصلاحطلب در مسیحیت، شرایط فرهنگی و اخلاقی خاصی را فراهم کرد که به توسعه سرمایهداری مدرن کمک نمود. او البته تأکید دارد که نباید پروتستانیسم را علت انحصاری شکلگیری سرمایهداری دانست، اما همزمانی این دو پدیده و تأثیرات متقابل آنها بر یکدیگر را نمیتوان نادیده گرفت. دکتر حسن سبحانی، در کتاب ارزشمند «ابهامزدایی از اقتصاد اسلامی» در این زمینه مینویسد:
اگر نخواهیم و یا نتوانیم پروتستانیسم که یکی از شاخه های اصلاح طلب در دین مسیحیت بوده است را علت و عامل سرمایه داری جدید بنامیم حداقل آن است که هم زمانی این دو پدیده یعنی تجلیات اخلاق پروتستانی و توسعه سرمایه داری جدید را مورد بررسی قرار داده و از تأثیرات آنها بر هم غفلت نکرد" (ص 69).
تفسیر وبر از ارتباط میان اخلاق پروتستانی و روح سرمایهداری، نشاندهنده اهمیت عوامل فرهنگی و دینی در تکوین نظامهای اقتصادی است. اگرچه نمیتوان پروتستانیسم را تنها علت ظهور سرمایهداری مدرن دانست، بررسی همزمانی این دو پدیده و تأثیرات متقابل آنها میتواند درک عمیقتری از چگونگی شکلگیری و توسعه نظام سرمایهداری ارائه دهد.
نقش یهودیان در تکوین سرمایهداری: نگاهی به تحلیل ورنر سومبارت
ورنر سومبارت در کتاب یهودیان و حیات اقتصادی مدرن به بررسی نقش یهودیان در شکلگیری و توسعه سرمایهداری پرداخته و تحلیل جامعی از تأثیرات آنان بر نظام اقتصادی مدرن ارائه میدهد. سومبارت بر این باور است که مهاجرت یهودیان به مناطق مختلف، همراه با خود، جریان سرمایه را نیز به آن مناطق منتقل میکرد و به نوعی، یهودیان را به عاملان کلیدی در گسترش سرمایهداری تبدیل میکرد.
سومبارت با ترسیم الگوی فرد یهودی، ویژگیهایی چون طمع، علاقه به ثروتاندوزی، و سرمایهدوستی را به آنان نسبت میدهد. او همچنین نقش یهودیان را در تحولات کلان اقتصادی، مانند استعمار سرزمینهای جدید، تشکیل کمپانی هند شرقی، و حتی کشف قاره آمریکا برجسته میکند.
یکی از موضوعات محوری در تحلیل سومبارت، نسبت دادن نهادهای مالی کلیدی به یهودیان است. او تأسیس بانکها، انتشار اوراق قرضه، و شکلگیری بازار سهام را از جمله فعالیتهای اقتصادی مهمی میداند که تحت تأثیر یهودیان شکل گرفتهاند. سومبارت معتقد است که این اقدامات، زیرساختهای اصلی سرمایهداری مدرن را بنا نهادند و به رشد و پویایی اقتصادی کمک کردند.
سومبارت در توصیف یهودیان، ویژگیهایی مانند روشنفکری، غایتگرایی، و تحرک اجتماعی را به آنان نسبت داده و بر این باور است که این ویژگیها به آنان کمک کرده است تا در روند تحولات سرمایهداری نقشی بیبدیل ایفا کنند.
دیدگاه سومبارت در کتاب یهودیان و حیات اقتصادی مدرن، تصویری پیچیده و گاه بحثبرانگیز از نقش یهودیان در تاریخ سرمایهداری ارائه میدهد. او همراه با اینکه بر مشارکت اقتصادی آنان تأکید میکند، تحولات اجتماعی و فرهنگی ناشی از حضور یهودیان را نیز مورد بررسی قرار میدهد. هرچند این تحلیلها گاه با پیشداوریهایی همراه است، اما نمیتوان اهمیت نگاه تاریخی سومبارت را در بررسی ساختار سرمایهداری نادیده گرفت.
جمعبندی
با توجه به مباحث پیشین، میتوان به وضوح مشاهده کرد که نه تنها تاریخ اقتصادی مسیحیت و یهودیت در جامعه اروپا نقش مهمی ایفا کردهاند، بلکه میتوان تأثیرات آنها را در بنیانهای فکری علم اقتصاد مدرن نیز شناسایی نمود. اقتصاد مسیحی و یهودی، به ویژه در دورههای مختلف تاریخی، جزء لاینفک از فرآیندهای اقتصادی و فکری در جوامع اروپایی بودهاند و در ساختار علم اقتصاد کنونی نیز تأثیرات خود را باقی گذاشتهاند.
منبع: تسنیم
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1317097/