فراستی: دیدن فیلمهایی که محصول دولت قبل هستند نیاز به صبر ایوب دارد
خواندنی ها
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - همشهری /متن پیش رو در همشهری منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
گفتوگو با مسعود فراستی که برنامه «کات» را برای تلویزیون همشهری تدارک دیده است
سعید مروتی| مسعود فراستی، چه دوست داشته باشیم و چه نه، مشهورترین منتقد سینمای ایران در همه این سالهاست.منتقد تند و تیز سینمای ایران که دهه 60 بیشتر در هفته نامه «سروش» و «سوره» مینوشت و در دهه 70 و ابتدای دهه 80 در 2 مقطع سردبیری «نقد سینما» را بر عهده داشت. او از همان ابتدا با نقدهای کوبندهاش بر فیلمهای اغلب ستایش شده آن سالها، نشان داد که با هیچکس و هیچچیز تعارف ندارد.فراستی این سالها چهرهای آشنا برای دست اندرکاران و دنبالکنندگان جدی سینما بود؛سالهایی که او با مهارتی منحصر به فرد خلاف عادت روزگارش حرکت میکرد. حرص مخاطب خاص را در میآورد و «سرب»، «مادر»، «کلوزآپ»، «هامون» و «مسافران» را با نقدهایی طولانی مینواخت و البته کنارش ستایشگر پرشور «باشو»، «مهاجر» و «هور در آتش» بود.نمیشود انکار کرد که لحن و دیدگاههای فراستی در فضای نقد فیلم آن سالها تازگی داشت.منتقدی که همه بزرگان سینمای ایران را زیر تیغ نقدش میبرد از اواخر دهه 80 با حضور در برنامه «هفت» فصل تازهای را آغاز کرد.
منتقدی که با نوشته هایش حرص مخاطب خاص را درمی آورد، حالا با اجرا و فن بیان و تحلیلهای کوبندهاش، چهره محبوب مخاطب عامی شد که رسانه مرجعش نه نشریات تخصصی سینمایی که تلویزیون بود.آنتن زنده، میدانی مطلوب برای برکشیدن تیغ تیز نقد بر اندام هر فیلمی بود که قامتش از نگاه فراستی ناموزون بود و فرقی هم نمیکرد که این فیلم یک کمدی عامه پسند باشد یا نخستین فیلم ایرانی برنده اسکار. با افول «هفت» پس از تغییر و تحولات بسیار، مسعود فراستی ترجیح داد میز نقد را از تلویزیون به فضای مجازی ببرد. و حالا او برای 10 روز برنامه کات را در تلویزیون همشهری خواهد داشت.با فراستی سرحال، خوش روحیه و پرانرژی ساعتی هم کلام شدم وحاصلش مصاحبه ای است که بخش هایی از آن را پیش رو دارید.
بی مقدمه برویم سراغ اصل ماجرا.چه شد که تصمیم گرفتید دوباره سراغی از جشنواره فجر بگیرید؟
یکی از بچههای همشهری زنگ زد که از شاگردان و همکاران قدیمی من بود.گفت رئیس میآیید جشنواره نقد کنید؟ گفتم کجا؟ گفت همشهری. گفتم ممیزی که نداریم؟ گفت نه. گفتم میآیم.بعد فکر کردم که برنامه باید با «هفت» خیلی فرق کند.«هفت» دیگر تمام شد.دورهاش را گذراند.کارش را هم کرد، اگر کاری کرده باشد، ولی دیگر تمامشده و بعد به دانیال معمار گفتم مشکل سینمای ایران چیست؟ گفت اساسا فیلمنامه.گفتم بارکالله.چه آدمی مثل تو که دست اندرکار و سردبیر روزنامه است و چه من میدانیم که گیر اصلی مان فیلمنامه است.غیر از اینکه من فکر میکنم دوستان عزیز، اگر فیلمنامه خوبی هم دستشان برسد در ساخت مشکل دارند.یعنی نهتنها هنوز فرم نداریم که در تکنیک هم میلنگیم.فیلمبردار خوب داریم.صدابردار خوب داریم.اما فیلمسازی که تکنیک بلد باشد خیلی کم داریم.یعنی هنوز غلطهای تکنیکی میبینیم.گفتیم حالا این را میشود خیلی سریع ازش عبور کنیم. بیاییم بایستیم روی فیلمنامه.بنابراین مهدی یزدانی خرم را پیشنهاد کردم.
بهدلیل داستان نویس بودنش؟
هم این و هم اینکه میشناختمش.با هم روی فیلمنامهای کار میکردیم که هدر شد.
چه فیلمنامهای بود؟
«زمین سوخته» احمد محمود که تهیهکننده گفت فلانی حتما باشد.نشستیم و جلسات فوق العادهای داشتیم و من هم که اصلا آلوده این کتاب که بهشدت رمان عالیای است بودم. 50 صفحه اولش اصلا بنیان کن است.
اگر درست یادم مانده باشد دو سه سال پیش گفتید که دیگر با جشنواره کاری ندارم و دیگر ازآن دست شستهام.
گفتم از تلویزیون دست شستهام.3 سال پیش گفتم دیگر تلویزیون نمیروم و بعد از آن یوتیوب شد رسانه من. بعد هم سینمای ایران در این 3 سال آن قدر رو به اضمحلال رفت که سابقه نداشت.
چقدر سینمای ایران را در این سالها دنبال کردید؟
در حدی که برایم میآوردند و میدیدم و خب فاجعه بودند. سینمای ایران تبدیل شد به «قیف».تبدیل شد به این آشغالهایی که به اسم کمدی روی پرده است و رکورد فروش میزنند. دائم هم به این رکورد مینازند. رکورد فروش شکسته شد ولی سینما از بین رفت. آدمها خانه نشین شدند و حتی موقعیت فردیشان از بین رفت. این سینمای ایران را به کما برد و دیگر چیزی از سینمای ایران نمانده.
برای مدیریت سابق سینما، مهمترین نکته برگرداندن تماشاگر به سینما بود. چون بهنظر میرسید به سادگی نمیشود تماشاگری را که در ایام کرونا از سینما گریزان شده به سالنها برگرداند. سیاستشان این بود که با کمدی تماشاگر را به سینما برگردانند و در مورد چند فیلم هم موفق شدند ولی وقتی جدول گیشه را نگاه میکنیم میبینیم جز چند فیلم معدود، بقیه فیلمها در واقع حکم سیاهی لشکر را دارند.از درام اجتماعی تا بقیه.
سینمای نقد اجتماعی هم در این سالها از بین رفت.
از دلش یک سینمای زیرزمینی متولد شد که قبلا هم بود ولی در این سالها پررنگ شد.
شد یکسری فیلمهای آشغالتر از این کمدیها. آنهایی که من دیدم و الان هم یکیشان کاندیدای اسکار شده از آلمان که فاجعه است.
این یک مدل فیلمسازی است که شما هر چیزی را که فکر میکنی مسئله جامعه است گردآوری میکنی و میخواهی براساس موضوع روزکه حتما هم باید ملتهب باشد، به موقعیت داستانی برسی. سینمای ایران یک طرفش کمدی عامه پسند است و طرف دیگرش فیلم زیرزمینی. همه اینها محصول شرایط غیرطبیعی است.
پس همه تابوها را میشکنیم. همه تابوهایی که واقعا مسئله خانواده است.مسئله کشور و ملت است. نه کشور مهم است و نه خانواده. هیچچیزی مهم نیست.فقط فروش مهم است. به هر قیمتی. تیزر یکی از آنها را دیدم که سوپراستار یکی از این کمدیها حرف زننده ای درباره مادر رفیقش می زند؛ من در تمام عمرم چنین چیزی نشنیده بودم.باورم نمیشد.ما ایرانی هستیم. یک چیزهایی برایمان حرمت دارد.پدر، مادر، وطن.همهچیز را از بین میبرند. عین خیالشان هم نیست.انگار اصلا مسابقه است، مسابقهای که هر کس فیلمش مبتذلتر باشد برنده است. آن وریها هم که حاضرند هر چیزی از مملکت و خانواده را بفروشند برای اینکه جایزه بگیرند. مدیران فستیوالها هم پیرو بحثهایی که قبلا درباره سینمای جشنوارهای کردیم، نگاه میکنند که فیلم هر چه سیاه تر، هرچه بیوطن تر، هر چه بیخانوادهتر بیشتر توی بوقش میکنند و جایزه میدهند، در حالی که سینما باید دنبال غرورآفرینی باشد، نه خود تحقیری.
برگردیم به جشنواره فجر امسال که دولت چهاردهم با فیلمهایی که اغلبشان محصول دوره قبلی هستند باید برگزار کند.
اولین جشنواره دولت جدید است که من بهش امید بستم. با همه مشکلاتی که پیش پای پزشکیان هست و خیلی خیلی کار سختی دارد ولی من امیدوارم.این هم که فیلمها بیشترشان محصول مدیریت سابق سینما هستند برای خودم صبر ایوب آرزو میکنم که باید اینها را ببینیم و بایستیم روی فیلمنامه.
امسال جلیلی با فیلم «داد» به جشنواره آمده.صدر عاملی فیلمی برای کانون پرورش فکری ساخته و ابراهیم حاتمی کیا هم «موسی کلیمالله(ع)» را دارد. اینها مشهورترین و باتجربهترین کارگردانهای جشنواره امسال هستند. و امسال احتمالا بیشتر از همه دورهها کمدی داریم،متاثر از شرایط و مناسبات تولید در سینمای ایران که به تولید انبوه کمدی رو آورده. یکی از این کمدیها «آنتیک» ساخته هادی نائیجی است.
هادی نائیجی را میشناسم. بچه خوبی است و یک دورهای شاگردم بود ولی اصلا آدم کمدی نیست.
در جشنواره امسال شاهد نمایش چند فیلم جنگی هم خواهیم بود. از «خدای جنگ» و «صیاد» تا «اسفند» و «اشک هور».و جالب است که «اسفند» دانش اقباشاوی و «اشک هور» مهدی جعفری هر دو درباره شهید علی هاشمی هستند.
امیدوارم مهدی جعفری خراب نکرده باشد چون «23 نفر» را دارد که فیلم خوبی است.من این سینما را بهخاطر موضوع دوست دارم. بهخاطر جنگ، جنگی که تا ابد باید ازش دفاع کرد. برای اینکه دفاع است،حمله نیست. و من با اینکه ابدا آدم اهل جنگی نیستم اما بهشدت اهل جنگ دفاعیام. فکر میکنم دفاع از آن ناموسی است. و اگر خرابش کنند هم در نقدش بیرحم خواهم بود. یعنی از اسم یک شهید استفاده کنی و یک ملودرام سطحی بسازی که من در این سالها زیاد دیدهام. یکی از نمونه هایش فیلم «منصور» بود.
طبیعی است در جشنوارهای که چهل و سومین دورهاش برگزار میشود این تعداد فیلمساز جوان و فیلم اولی حاضر باشند؟
غیر عادی است و نشاندهنده وضعیت بحرانی سینمای ماست.نشان میدهد باتجربهها یا دیگر رها کردهاند یا پس زده شدهاند. کاملا موافقم که جوانها بیایند اما باید کنارشان آدمهای قدیمی هم کار کنند.مثلا همایون اسعدیان که من از «طلا و مس»ش بهشدت دفاع کردم، الان چه کار میکند؟
تهیهکننده سریال شده و دیگر فیلم نمیسازد.خیلیها خانه نشین شدهاند. امیدوارم این جشنواره این نیرو و انرژی را بدهد که آدمهای قدیمی که کنار رفتهاند دوباره بیایند و کار کنند.
در جستوجوی سینمای ملی
ما سینمای ملی نداریم.برای رسیدن به سینمای ملی ابتدا باید سینما صاحب صنعت بشود. این سینما تا وقتی صنعتی نشود هنوز سینما نشده. و بعد سینمای ملی به نظرم غرور ملی درش هست. ویژگی های فرمی ملی درش هست.یعنی باید فرم ملی را بشناسیم. نقاشی ملی را بشناسیم. خیلی چیزها را باید بشناسیم.باید احمد محمود عزیز را بشناسیم.غیر از این هیچ چیزی درنمیآید.امیدوارم که بحث های «کات» برود سمت اینکه در جستجوی سینمای ملی باشیم و این البته کار یک برنامه به تنهایی نیست و باید یک تیم متمرکز بنشینند و روی المان های هنر ملی ایران کار کنند،از نقاشی تا شعرو ادبیات.
این اولین جشنواره دولت جدید است که من بهش امید بستم.با همه مشکلاتی که پیش پای پزشکیان هست و خیلی خیلی کار سختی دارد ولی من امیدوارم.این هم که فیلمها بیشترشان محصول مدیریت سابق سینما هستند برای خودم صبر ایوب آرزو میکنم
هیچچیزی مهم نیست.فقط فروش مهم است. به هر قیمتی.ما ایرانی هستیم. یک چیزهایی برایمان حرمت دارد.پدر، مادر، وطن.همهچیز را از بین میبرند. عین خیالشان هم نیست.انگار اصلا مسابقه است.مسابقهای که هر کس فیلمش مبتذلتر باشد برنده است
کاملا موافقم که جوانها بیایند اما باید کنارشان آدمهای قدیمی هم کار کنند.مثلا همایون اسعدیان که من از «طلا و مس»ش بهشدت دفاع کردم، الان چه کار میکند؟ تهیهکننده سریال شده و دیگر فیلم نمیسازد.خیلیها خانهنشین شدهاند
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1348595/