فارن پالیسی: آیا ترامپ راهی تهران میشود؟
خواندنی ها
بزرگنمايي:
ایرانیان جهان - اکو ایران /متن پیش رو در اکو ایران منتشر شده و بازنشرش در آخرین خبر به معنای تاییدش نیست
مشابه نیکسون و دیدگاههای سختگیرانهاش درباره کمونیسم، دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، به طور گستردهای به دیدگاههای تخاصمی درباره ایران شناخته میشود. این میتواند بهترین فرصت را برای دیپلماسی با ایران بدون فشار سیاسی به او بدهد.
ریچارد نیکسون، رئیسجمهور ایالات متحده، هنگام آماده شدن برای سفر تاریخی خود به چین در سال 1972، یادداشتهایی به صورت دستنویس تهیه کرد. در میان این یادداشتها، مطالبی با عناوین «چیزی که آنها میخواهند» و «چیزی که ما میخواهیم» نوشته شده بود. نیکسون و مشاور بااستعداد امنیت ملیاش، هنری کیسینجر، با این سفر و گشودن درهای ارتباط با چین – کشوری که برای دههها از ایالات متحده منزوی و جدا شده بود – تاریخساز شدند. نیکسون که بخش عمدهای از دوران حرفهای سیاسی خود را بر پایه مخالفت با نفوذ کمونیسم بنا نهاده بود – به ویژه در دوران فعالیتش در کنگره و به عنوان معاون رئیسجمهور – از اعتبار لازم برای تعامل با چین برخوردار بود، بدون اینکه متهم به ضعف شود. برای رهبری با سابقهای کمتر محافظهکارانه، چنین ابتکار جسورانهای از لحاظ سیاسی غیرقابل دستیابی بود.
به نوشته سینا عضدی، استاد روابط بینالملل دانشگاه جورج واشنگتن، با تخصص در برنامه هستهای ایران و امنیت ملی، برای مجله فارن پالیسی، این ترکیب متناقض از شهرت به رویکرد تخاصمی و دیپلماسی عملگرایانه، منجر به پیدایش این ضربالمثل شد که «فقط نیکسون میتواند به چین برود»، که نشاندهنده شرایط و ویژگیهای منحصربهفردی است که موجب این نزدیکی تاریخی شد.
برای دولت منزوی چین، نزدیکی به واشنگتن ضروری بود، زیرا شکاف ایدئولوژیک و ژئوپلیتیکی میان چین و اتحاد جماهیر شوروی در اواخر دهه 1960 عمیقتر شده بود و درگیریهای مرزی در سال 1969 در طول رودخانه اوسوری، خصومتهای فزاینده بین این دو کشور را برجسته کرد. از لحاظ داخلی، اقتصاد چین نیز با مشکلاتی دستوپنجه نرم میکرد و بهبود روابط با ایالات متحده مسیرهایی برای تعامل اقتصادی و مدرنسازی را نوید میداد.
نمونه مدرن
مشابه نیکسون و دیدگاههای سختگیرانهاش درباره کمونیسم، دونالد ترامپ، رئیسجمهور منتخب ایالات متحده، به طور گستردهای به دیدگاههای تخاصمی درباره ایران شناخته میشود. او از برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خارج شد و تحریمهای اقتصادی ایالات متحده را تحت عنوان کمپین «فشار حداکثری» دوباره اعمال کرد و مدعی شد که ایران تحت چنین فشار اقتصادیای به دنبال توافق «بهتر» خواهد بود. او همچنین در اقدامی بیسابقه، در ژانویه 2020 سردار قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را ترور کرد.
با این حال، علیرغم لفاظیهای تندش، ترامپ بارها گفته که به دنبال تغییر در تهران نیست و همچنین خواهان روابط بهتر با این کشور است. در کارزار انتخاباتی سال گذشته، او استفاده از تسلیحات هستهای را به عنوان «بزرگترین تهدید برای جهان» توصیف کرد. در دوران ریاستجمهوری خود، بارها تلاش کرد با مقامات ایران گفتوگو کند، از جمله تلاش در آگوست 2019 برای ملاقات با محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه وقت ایران در فرانسه، و در سپتامبر 2019 برای دیدار با حسن روحانی، رئیسجمهور وقت ایران. پس از ترک کاخ سفید، ترامپ تمایل خود را برای تغییر روابط ایالات متحده و ایران ابراز کرده است. به عنوان مثال، در آگوست گذشته، او گفت: «من نمیخواهم با ایران بد باشم... ما دوست خواهیم بود، اما آنها نمیتوانند سلاح هستهای داشته باشند.» این دوستی در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ به دلایل مختلف محقق نشد.
دلایل ناکامی دیپلماسی
اولاً، اگرچه ترامپ شخصاً علاقهمند به گفتوگو با ایران بود، اما اطراف او را افرادی با گرایشهای ایدئولوژیک تخاصمی احاطه کرده بودند، مانند مایک پمپئو، وزیر امور خارجه، و جان بولتون، مشاور امنیت ملی؛ افرادی که سالها برای «بمباران ایران» تبلیغ میکردند. به عنوان مثال، در سال 2014، پمپئو پیشنهاد بمباران تأسیسات هستهای ایران را با این ادعا مطرح کرد که «کمتر از 2000 سورتی پرواز برای نابودی ظرفیت هستهای ایران لازم است.» به طور مشابه، بولتون نیز در گذشته خواستار بمباران برنامه هستهای ایران شده بود.
این دو نفر نقش محوری در تضعیف دیپلماسی بین دو کشور داشتند. برای نمونه، زمانی که سناتور رند پل، ظاهراً به نمایندگی از ترامپ، در ژوئیه 2019 از ظریف برای حضور در دفتر بیضی دعوت کرد، بولتون، طبق خاطراتش، نامه استعفای خود را آماده کرد. اگرچه ظریف، به دستور تهران، این دعوت را رد کرد و به خاطر آن تحریم شد، این ماجرا به روشنی نشان میدهد که بولتون تا چه حد مخالف دیپلماسی با ایران بود. علاوه بر این، خاطرات اخیر ظریف با عنوان «جرأت مقاومت» نشان میدهد که چگونه پمپئو شخصاً برای جلوگیری از ابتکار موسوم به «طرح مسکو» در ژوئیه 2020 مداخله کرد؛ طرحی که در آن ایران و ایالات متحده اقدامات متقابلی برای حل مسائل مربوط به لغو تحریمها و برنامه هستهای تهران انجام میدادند. با مداخله مستقیم پمپئو، فرصت دیپلماسی بین تهران و واشنگتن بار دیگر از بین رفت.
ثانیاً، در دوره اول ترامپ، موقعیت ژئواستراتژیک ایران بسیار مطلوبتر از اکنون بود و تهران نیازی به گفتوگو با ایالات متحده یا کاهش تنشها در منطقه نمیدید. در واقع، رویکردی کاملاً مخالف اتخاذ کرد. زمانی که شینزو آبه، نخستوزیر وقت ژاپن، در ژوئن 2019 به عنوان میانجی بین ایران و ایالات متحده به تهران سفر کرد، رهبری با صراحت هرگونه مذاکره با واشنگتن را رد کرد و گفت: «من ترامپ را شخصی نمیدانم که شایسته تبادل پیام باشد، و هیچ پاسخی برای او ندارم و در آینده نیز پاسخی نخواهم داد.» در سپتامبر 2019، حوثیها دو تأسیسات کلیدی نفتی در عربستان سعودی را هدف قرار دادند و نیمی از تولید روزانه این کشور را متوقف کردند. به طور خلاصه، تهران رویکردی مطمئن و قاطع اتخاذ کرد و به جای کاهش تنشها، موضع تهاجمی منطقهای خود را حفظ کرد. همزمان، ظرفیتهای هستهای خود را گسترش داد و محدودیتهای توافق هستهای را کنار گذاشت.
فرصت منحصربهفرد
دوره دوم ترامپ فرصتی منحصربهفرد برای بازتعریف روابط ایالات متحده و ایران فراهم میکند. با حذف افرادی مانند بولتون و پمپئو از دولت او، ترامپ تیمی از وفاداران به دیدگاه خود تشکیل داده است. این تغییر نهتنها موانع کلیدی بر سر راه دیپلماسی را از میان برمیدارد، بلکه مسیری برای رویکردی بازنگریشده به تهران ایجاد میکند که بر توافقهای عملیاتی به جای ایدئولوژیهای سختگیرانه تأکید دارد.
نامزدی سناتور مارکو روبیو به عنوان وزیر امور خارجه و انتصاب نماینده مایک والتز به عنوان مشاور امنیت ملی نشاندهنده تمایل ترامپ به انتخاب متحدانی است که با دیدگاه کلی او همسو هستند. در حالی که روبیو، رقیب سابق و فردی با دیدگاههای سختگیرانه در سیاست خارجی، به یک حامی وفادار تبدیل شده است، والتز نیز با سابقهای بهعنوان منتقد چین و حامی کمپین فشار حداکثری ترامپ وارد تیم شده است. با وجود شهرت تخاصمی آنها، هر دو تمایل خود را برای حمایت از برنامههای ترامپ نشان دادهاند، که احتمال همسویی درباره توافق با تهران را افزایش میدهد. با این حال، ترامپ ممکن است با فشارهایی از سوی جمهوریخواهان در سنا، مانند سناتور تام کاتن، که به شدت ضد ایران است، مواجه شود. برای مواجهه با این مخالفان، ترامپ باید بهترین کاری که بلد است انجام دهد: اعتماد به غریزه خود و مقاومت در برابر فشارهای سیاسی.
تغییر محیط استراتژیک
محیط استراتژیک ایران در سال گذشته بدتر شده است و دیگر از آزادی عمل گذشته که در دوره اول ریاستجمهوری ترامپ داشت، برخوردار نیست. با آسیب به ارکان استراتژی دفاع پیشروندهی ایران، تهران با چالشهای جدی در سیاستهای امنیت ملی خود روبهرو شده است. تهران ممکن است تصمیم بگیرد وضعیت خود بهعنوان کشور آستانه هستهای را به یک زرادخانه فیزیکی تبدیل کرده و یک سلاح هستهای آزمایش کند. با این حال، چنین اقدامی خطر حمله پیشگیرانه از سوی اسرائیل و ایالات متحده را به همراه خواهد داشت؛ کشورهایی که بارها اعلام کردهاند ایران هستهای را تحمل نخواهند کرد.
در عرصه داخلی نیز ایران به شدت به لغو تحریمها و مدرنسازی نیازمند است. اقتصاد ایران، پس از سالها فشار اقتصادی شدید، به شدت آسیب دیده و ارزش پول ملی آن در برابر دلار به میزان زیادی کاهش یافته است. علاوه بر این، ایران نیازمند سرمایهگذاری در زیرساختهای خود، بهویژه در بخش انرژی است. مقامات ایران از این وضعیت آگاه هستند. در واقع، مسعود پزشکیان، رئیسجمهور کنونی ایران، با وعده مذاکره برای لغو تحریمها به قدرت رسید.
اگرچه ایران در دوره اول ترامپ توانست شرایط را تحمل کند، چهار سال دیگر از فشار حداکثری در کنار تنشهای منطقهای، دیگر پایدار نخواهد بود. از این رو، ایران آمادگی پذیرش یک توافق را دارد. در حقیقت، شواهد حاکی از آن است که مقامات ایران از هماکنون تماسهایی با دولت جدید ترامپ برقرار کردهاند، از جمله دیدار با ایلان ماسک که روابط نزدیکی با رئیسجمهور منتخب دارد.
تجربه دولتهای اوباما و بایدن نشان میدهد که رهبران دموکرات معمولاً با چالشهای ذاتی در دستیابی به توافق با کشورهایی مانند ایران روبهرو هستند. هر دو دولت از طریق دیپلماسی تلاش کردند - باراک اوباما از طریق برجام و جو بایدن با تلاش برای احیای آن - اما به اتهام نمایش ضعف و «همراهی با ایران» مورد انتقاد قرار گرفتند. در مقابل، رویکرد قاطع ترامپ و تغییراتی که در تیم امنیت ملی خود برای دوره دوم ریاستجمهوری ایجاد کرده، او را مشابه نیکسون در تعامل با چین، در موقعیتی منحصربهفرد برای دستیابی به توافق با ایران قرار میدهد.
مسیر به سمت توافق
در هر توافق احتمالی با ایالات متحده، ایران دو خواسته اصلی را در اولویت قرار خواهد داد: لغو تحریمها برای تثبیت اقتصاد و حفظ برنامه غنیسازی اورانیوم داخلی. اگرچه دوران غنیسازی صفر در ایران مدتهاست گذشته، اما مذاکره برای تعیین سقفهای سختگیرانه در سطح غنیسازی همچنان مسیری پیش روی واشنگتن است. این سقفها غنیسازی را به مقاصد غیرنظامی محدود کرده و زمان گریز ایران را افزایش میدهند، در حالی که نظارت بینالمللی قوی برای اطمینان از پایبندی ایران به توافق را تضمین میکنند. با ایجاد توازنی میان اصرار ایران بر حفظ برنامه غنیسازی و نگرانیهای بینالمللی در مورد گسترش سلاحهای هستهای، توافق میتواند اولویتهای هر دو طرف را برآورده سازد.
در حالی که برجام زمان گریز ایران را به 12 ماه افزایش داده بود، این زمان اکنون احتمالاً به یک تا دو هفته کاهش یافته است. به عنوان بخشی از این تلاشها، واشنگتن میتواند از ایران بخواهد پروتکل الحاقی توافق خود با آژانس بینالمللی انرژی اتمی را تصویب کند، تا شفافیت و پایبندی بیشتری تضمین شود.
فراتر از مسئله هستهای، ایالات متحده میتواند ایران را مجاب کند تا فعالیتهای خود در خاورمیانه را کاهش دهد. ایران با نفوذ قابلتوجهی که بر حزبالله دارد، توانایی تسهیل در تبدیل این گروه به یک سازمان عمدتاً سیاسی را داراست - پیشنهادی که ظاهراً در اوایل دهه 2000 به ایالات متحده منتقل شد، اما مورد توجه قرار نگرفت. اگرچه روابط ایران با حزبالله بسیار عمیقتر است، اما تهران نفوذ معناداری نیز بر حوثیها دارد و نقش آنها را در دینامیک قدرت منطقهای شکل میدهد. یک رویکرد دیپلماتیک که این ملاحظات را در نظر بگیرد، میتواند زمینهساز یک خاورمیانه باثباتتر شود.
مانند اقدام تاریخی نیکسون برای برقراری ارتباط با چین، ترامپ نیز با لحظهای تعیینکننده روبهرو است که میتواند روابط ایالات متحده و ایران را بازتعریف کند و اثری ماندگار بر سیاست خارجی آمریکا بگذارد. اگرچه دستیابی به یک تنشزدایی کلی، با توجه به دشمنیهای ریشهدار بین واشنگتن و تهران، بعید به نظر میرسد، اما توافقهای هدفمند و معاملهمحور که بر منافع مشترک تأکید دارند، میتوانند نتایج معناداری به همراه داشته باشند.
چنین رویکردی فرصتی برای کاهش تنشها در خاورمیانه فراهم میکند و فضایی برای ایالات متحده ایجاد میکند تا تمرکز استراتژیک خود را بازتعریف کند - بهویژه در مقابله با نفوذ فزاینده چین در سطح جهانی. اگرچه احتمالاً این رویکرد همه اختلافات را حل نخواهد کرد، اما میتواند به طور بنیادین مسیر روابط ایالات متحده و ایران را تغییر دهد و اهداف استراتژیک بلندمدت آمریکا را در منطقهای پیچیده و پرآشوب پیش ببرد.
دانیال دلاوری
لینک کوتاه:
https://www.iranianejahan.ir/Fa/News/1324075/